هدف ازساخت سایت ارس ،ایجاد محیطی سالم برای تبادل اطلاعات ومطالب مفیددرحوزه های ادبی ،هنری،فرهنگی،اجتماعی،سرگرمی،
ورزشی،سلامت ،بهداشت....می باشد.
با ماهمراه باشید باسپاس
مدیرسایت سولمازشریفی
آمار مطالب
کل مطالب : 2800
کل نظرات : 5آمار کاربران
افراد آنلاین : 7
تعداد اعضا : 38 آمار بازدید
بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 705
ورودی امروز گوگل : 1
ورودی گوگل دیروز : 6
آي پي امروز : 28
آي پي ديروز : 144
بازدید هفته : 1,901
بازدید ماه : 739
بازدید سال : 147,427
بازدید کلی : 350,223 اطلاعات شما
آی پی : 13.59.218.147
مرورگر : Safari 5.1
سیستم عامل :
امروز : پنجشنبه 13 اردیبهشت 1403
پربازدید
معنی رنگ قلب های ایموجی افسانه آذربایجانی سارای؛ یک داستان در شش روایت ابوسلیک گرگانی با این تست همدلی; میزان همدلی و همدردی خود را بسنجید ساکسوفون فرش کاشان چه خصوصیات و ویژگی هایی دارد؟ محمدعلی جمالزاده علائم چربی بالای خون کاخ دلمهباغچه و مسجد دولماباغچه قطران تبریزی
یک اردی بهشت ،روزسعدی رو به ادیبان ، ادب دوستان ، خودم که فارغ التصیل رشته زبان وادبیات پارسی هستم خجسته باد
روز اول اردیبهشت ماه، روز آغاز نگارش کتاب گلستان، توسط مرکز سعدیشناسی ایران، روز سعدی نامیده شده است. این رسم از سال ۱۳۸۱ برقرار بوده ولی در اول اردیبهشت ۱۳۸۹ و در اجلاس شاعران جهان در شیراز، نخستین روز اردیبهشت ماه از سوی نهادهای فرهنگی داخلی و خارجی به عنوان روز سعدی نامگذاری شد.
دژ بابک یا بَذ، بنا شده در بالای کوهی به بلندای ۲۳۰۰ متر، در نزدیک به سه کیلومتری شهر کلیبر میباشد. دژ در زمان ساسانیان ساخته شده و نام خود را از نام بابک خرمدین، رهبر رویارویی با تازندگان (مهاجمین) عرب تا سال ۸۹۳ میلادی، گرفتهاست.این دژ مربوط به دوران خرمدینان است و در شهرستان کلیبر، بخش مرکزی، روستای شجاع آباد واقع شده و با نام قلعه و قصر جمهور در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۴۵ با شمارهٔ ثبت ۶۲۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
نسبت دادن به بابک خرمدین
بر اساس روایتی که «میرمحمود بنیهاشم» نقل کرده، این قلعه تا سال ۱۳۳۰ خورشیدی با نامهای قیزقلعهسی و قلعهجمهور شهرت داشتهاست. در تابستان آن سال وی که ۱۹ سال داشته به همراه شروین باوند استاد وی در دانشگاه تبریز که به سبب گرایشهای نژادگرایانهاش شهرت داشته برای کوهنوردی به مکان قلعه رفتهاند. در آنجا شروین باوند پس از گشتن و وارسی قلعه اظهار کرده که اینجا قلعۀ بابک خرمدین است. به دنبال آن این قلعه به بابک خرمدین منسوب شده و حتی نام قلعه تغییر کرده و نام «قلعه بابک» رواج داده شدهاست.
در نوشتار تاریخنگاران اسلامی
ابنخردادبه، بذ (نام کهن دژ بابک) را رستاقی در آذربایجان نوشته و شهر بذ را «مدینة بابک» نامیدهاست. طبری، بذ را قریه و شهری در حدود اردبیل نوشتهاست. مطهربن طاهر مقدسی آن را شهری با دیوارهای استوار خواندهاست. ابن ندیم از آنجا به عنوان سرزمینی کوهستانی یاد کردهاست. یاقوت آن را کورهای میان آذربایجان و اران نوشتهاست. مسعودی، بذ را به صیغه تثنیه، بذین نامیده که در کنار رود ارس واقع بودهاست. وی در جایی بذین را ناحیه و کوهی در آذربایجان دانسته، در جای دیگر آن را در آذربایجان و اران نوشتهاست. ابن عبدالمنعم نیز کوه بذین را در اران دانستهاست[۶] ابودُلَف و یاقوت ذکر کردهاند که آب و هوای قلعه بذ ابری و مهآلود است.
بذین
عنوان بذین موجب بروز این اندیشه شد که گویا دو بذ، یکی در جنوب و دیگری در شمال رود ارس وجود داشتهاست. برخی از محققان بذین را در آذربایجان، اران و بیلقان پنداشتهاند، حال آنکه بیشتر محققان، بذ را جایی در سرزمین اردبیل دانستهاند. یعقوبی مینویسد که ابوجعفر (منصور خلیفه عباسی)، یزید بن حاتم مهلبی را والی آذربایجان قرار داد و یزید، یمنیها را از بصره به آنجا گسیل داشت و روادبن مثنی ازدی را در تبریز تا بذ فرود آورد. اما از نوشته دینوری به سهولت میتوان دریافت که بذ در جنوب رود ارس واقع بودهاست. وی مینویسد که بابک در بذ به مقابله افشین شتافت، ولی چون دید لشکریان افشین او را از هر سو احاطه کرده و راهها را بر او بستهاند، از رود ارس گذشت و به جانب ارمنستان رفت. مینورسکی بذین را ناحیهای در آذربایجان نامیده که در جنوب رود ارس نهاده شدهاست. وی ارس را رودی دانسته که از میان بذین در آذربایجان و کوه ابوموسی درخاک اران میگذرد.
جغرافیا
این منطقه بین آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان، قرار دارد. سعید نفیسی نه تنها ناحیه، بلکه شهر و کوهستان بذ یا بذین را در مشرق دشت مغان نزدیک ناحیه طالش کنونی و در مجاورت کرانه غربی دریای مازندران نوشتهاست. این شهر در ۲۱ فرسنگی اردبیل بر بلندی کوهی واقع بود که بقایای دژ بذ یا قلعة جمهور (به احتمال مأخوذ از کوههای جمهور) در آنجا قرار داشتهاست. کسروی محل شهر بذ را در جنوب رود ارس در قراچه داغ کنونی و شمال شهر اهر، اندکی مایل به شرق دانستهاست. این نظر بعدها مورد تأیید باستانشناسان قرار گرفت و معلوم شد که قلعه جمهور در ۵۰ کیلومتری شمال شهرستان اهر و در ارتفاعات غربی شاخهای از رود بزرگ قرهسو در ۳ کیلومتری جنوب غربی کلیبر واقع است. بنای دژ جمهور یا دژ بذ شامل قلعه و قصر، بر فراز قلهای به بلندای بیش از ۲۳۰۰ تا ۲۶۰۰ متر است که پیرامون آن را درههایی به ژرفای ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر فرا گرفتهاست. تنها از یک راه تنگ و دشوار میتوان به این دژ راه یافت
راه دسترسی به دژ از سه سو میباشد:
۱– گذرگاه دژ درهسی که در جنوب دژ بوده و گذری دشوار میباشد.
۲– گذرگاه هتل بابک که کمی بالاتر از روستای شجاعآباد است.
۳– گذرگاه ییلاق که ۱/۵ کیلومتر از گذر را میتوان با خودرو پیمود که نسبت به دو گذر دیگر بهتر است.
ویژگیهای نمایان دژ
پیش از این که به دروازه دژ برسیم از گذرگاهی میگذریم، این گذرگاه همچون دالانی است و تنها گنجایش گذشتن یک نفر را دارد و دو نفر به سختی از آن میتوانند بگذرند. گذرگاه در فاصله دویست متری دروازه دژ و روبروی آن میباشد. آمدن هر تازهوارد سپاهی و غیره، کوهبانیهها راکه در برجهای دوسوی دروازه جای داشتهاند را هشیار میکردهاست. جایگاه کوهبانیهها در بلندی است و بنابر این به هر چیز و هر کس چیرگی کامل داشتهاند. این برجها یکی مخروطی و دیگری مدور واستوانهای از سنگهای تراشیده با ملاط ساروج استوار ساخته شدهاند. باروها که از نوعی سنگ خارا ساخته شده تمام درزهای کوهستان را بستهاست. برای نفوذ به درون بنا بایستی حتماً از دروازه گذشت و از کوهستان راهی برای درون شدن، نیست. نزدیک شدن ابزار دژ کوب، منجنیق و آتشافکن به این دژ تقریباً ناشدنی بود.
بنای دژ که دو طبقه و سه طبقه است که پس از ورودی قرار گرفتهاست و پس از آن تالار اصلی وجود دارد که پیرامون آن را هفت اتاق فرا گرفتهاست، اتاقهایی که به تالار میانی راه دارند. در بخش شرقی دژ تأسیسات دیگری مرکب از اتاقها و آب انبارها ساخته شدهاست. سقف آب انبارها با طاق جناغی و گهوارهای استوار شدهاند. محوطه درونی آنها نیز به وسیله گونهای ساروج نفوذ ناپذیر گردیده و به هنگام زمستان از برف و باران پر شده و در تابستان و هنگام تنگناها و محاصرهها از آب آنها بهرهبرداری میشد. در سمت شمال غربی دژ پلکانهایی سرتاسری بودهاست که اکنون ویران شده و بخشهایی از آن بیرون خاک است و تنها راه صعود به بخشهای بلندتر بناست.
پیشینه
از اشیا و ابزاری که از دژ بابک به دست آمده میتوان سفالینههای نقش دار و لعاب خوردهای را نام برد که یک دوره استقرار تا اوایل قرن هفتم هجری را نمایش میدهند. شماری سکه مسی نیز یافت شدهاست که برخی از آنها به علت ساییدگی و زنگ خوردگی فراوان ناخوانا میباشند و در بین این سکهها برخی مربوط به اتابکان آذربایجان و هزارسیبان (قرون ششم و هفتم هجری) میباشند. از جغرافیای تاریخی بذ، در دوره پیش از اسلام، آگاهی چندانی در دست نیست، ظاهراً در دوره هخامنشیانکادوسیها، از اقوام ساکن کرانههای جنوب غربی دریای خزر، در آنجا زندگی میکردهاند و جنگهایی نیز با هخامنشیان داشتهاند. کسروی میگوید که کادوسیها همان قوم طالشاند. از آن به پس، تا سدهٔ هشتم، از بذ آگاهیای در دست نیست. در این سده، حمدالله مستوفی دربارهٔ اهالی کلیبر، که نزدیک بذ بودهاند، مینویسد: «مردمش از ترک و طالش ممزوجاند». در اوایل دوره اسلامی، بذ به منطقهای گفته میشد که در قسمتی از قرهباغ ـ یا درستتر قره جه داغ ـ آذربایجان قرار داشت و از شمال به رود ارس، از مشرق به قسمت سفلای رود قره سو و دشت مغان و از جنوب به ناحیه اهر (در دوره اسلامی به اهر، مَیْمَذ میگفتند و مرکز آن نیز اهر بود)، و از مغرب به رود کلیبر محدود میشد. بذ از لحاظ جغرافیایی تقریباً منطقهای بسته بود. امروزه، رودهای قره سو و سَلین چای و کلیبر و ارس آن را از شمال و مشرق و مغرب مسدود میکنند و از جنوب نیز کوههای شِیوَر آن را دربرگرفته است. رسیدن به منطقه هشتادسر تنها از دره رودهای اهر و قوری چای و کجرود امکان دارد. راه عمده این منطقه ییلاقی، که محل دامداری است، به دشت مغان (منطقة قشلاقی)، تنها از شیارهای گرانکوه هشته سر و از کنار مسیر رودهایی است که از مشرق آن به رود قره سو میریزد. بذ از شمال و شمال غربی به رود ارس، و از کرانههای جنگلی رودهای سلین چای و کلیبر به مناطق غربی راه داشت. امروز نیز این منطقه با جادهای که از کنارههای رود سلین چای میگذرد، به کرانههای جنوبی رود ارس میپیوندد. از مآخذ تاریخی چنین برمی آید که قلمرو سیاسی بابک بارها گستردهتر از جغرافیای تاریخی بذ بودهاست و بذ بیشتر به درههای شمالی گرانکوه هشته سر و قلعههای آن، به ویژه به باروها و دهکدههای واقع در آن، گفته میشد.
این قلعه در ۹ رمضان ۲۲۲ ه.ق/۱۵ اوت ۸۳۷ به دست نیروهای افشین فتح و ویران شد. بذ در اشعار شاعران عرب همچون حسین بن ضحاک باهلی، ابو تمام و بُحتری ذکر و توصیف شدهاست. ابودلف مسعر بن مهلهل خزرجی خرمدینها را نیمه سدهٔ ۴ ه.ق/ ۱۰ م در بذ دیده بود که به انتظار مهدی بودهاند
جاذبههای گردشگری
یک گردشگر کانادایی کلیبر را اینگونه توصیف میکند، "شهری دورافتاده و خواب آلود در میان کوههای سر به فلک کشیدهای که قلههایشان در زیر مه غلیظ از دیده پنهان شدهاند. … مکانی است عالی؛ به طراوت و سر سبزی انگلیس و ورای ذهنیت ما از طبیعت کویری و خشک ایران. بخش عمده این توصیف مرهون چشمانداز کوهستانی اطراف قلعه است. دامنههای پایین دستی قلعه بخشی از جنگلهای ارسباران هستند، که به علت نزدیکی به مقر اداره محیط بانی در شهر، دست نخورده باقی ماندهاند. زیباییهای طبیعی و ویژگیهای تاریخی دژ بابک از مکانهای سالیانه علاقهمندان بسیاری را رهسپار این منطقه میکند.
روزیاتو | گاهی اوقات، برای ریلکس کردن، استراحت پس از یک روز طولانی، یا برای منحرف کردن خود از عوامل استرسزای دنیای واقعی، به تماشای فیلم روی میآوریم. برخی از بینندگان حتی فیلم می بینند تا راحت تر به خواب بروند. از طرف دیگر، فیلمهایی وجود دارند که سطح استرس را افزایش میدهند، باعث می شوند کف دستهای شما عرق کند و ضربان قلب شما را به شدت بالا می برند. هدف این فیلم ها جلب توجه شما و تجربه تنشی مشابه با افراد روی پرده است. برای برخی، فیلمهایی که به شما اضطراب و استرس وارد می کنند میتوانند از لحاظ احساسی کمک کننده نیز باشند و باعث شوند تقلاها و مشکلات دیگران باعث احساس آرامش شما شود.
اشتباه نکنید، لذتی در این فیلم ها وجود دارد که شما را مضطرب می کند. برای بسیاری، این فیلم ها مخاطب را هیجانزده میکنند، تماشاگر را دائماً در حدس زدن نگه میدارند، و به ما اجازه میدهند با شخصیتها در موقعیتهایی که امیدواریم هرگز در آن قرار نگیریم همدردی کنیم. در ادامه این فهرست ۱۵ فیلم استرس زا و اضطراب آور تاریخ سینما را رتبه بندی کرده ایم.
۱۵- Inglourious Basterds (2009)
فیلم حرامزاده های بی شرف که به طور ویژه ای به خاطر صحنه آغازین پر تنشاش شناخته میشود، کارگردانی کوئنتین تارانتینو را در بهترین شرایط خود در اختیار دارد. بخشی تاریخ آلترناتیو و بخشی کمدی سیاه، این فیلم یکی از اضطرابآورترین فیلمهای تارانتینو است. به طور خاص، صحنههای بازجویی آن (با حضور کریستف والتز در نقش یک افسر اس اس نازی به نام هانس لاندا) به قدری پرتنش و استرس زاست که تحمل آن دشوار است. برای لحظاتی متوقف کردن پخش فیلم و نفس کشیدن آماده باشید.
تنش و اضطراب این فیلم اغلب نادیده گرفته می شود، به خاطر میم های زیادی که پس از اکران آن ساخته شد، جوسازی عامدانه آن، و لحظات و بازی های به شدت باکیفیت و هیجان انگیز. با این حال، یک تنش فراگیر در کل فیلم وجود دارد که باعث می شود آن را در این فهرست جای دهیم. با توجه به فیلم های اضطراب آور زیادی که تارانتینو در کارنامه هنری خود دارد، این فهرست بدون اشاره به استرس زاترین فیلم این کارگردان اورجینال، ناقص به نظر می رسید.
۱۴- Punch Drunk Love (2002)
سومین فیلم پل توماس اندرسون بزرگ، با نام عشق پریشان، آدام سندلر در یکی از نقش های دراماتیک نادر و بی نقص خود دارد. سندلر نقش بری ایگان، یک کارآفرین آشفته و نه چندان موفق را بازی میکند که به طور خلاصه، یک آشفتگی مطلق است. اگرچه اضطراب اجتماعی شدید ایگان تماشای این فیلم را دشوار می کند، فیلم با برداشت منحصر به فرد خود از ژانر عاشقانه دارای لبه نرمی است.
Punch Drunk Love که با شوخی های تاریک متعدد خود بین سینمای هنری و جذابیت جریان اصلی سینما قرار می گیرد، برای کسانی که تنها به دنبال یک تجربه اضطراب آور صرف نیستند نیز چیزهای زیادی در خود دارد. این فیلم همچنین با تحسین منتقدان و طرفداران روبرو شد و امتیاز ۷۹ درصد تازگی از منتقدان و ۷۷ درصد از جانب مخاطبان را دریافت کرده است.
۱۳- Krisha (2015)
کریشا فیلمی کمتر دیده شده اما بسیار باکیفیت و اولین فیلم کارگردان تری ادوارد شولتز است. این فیلم یک گزینه عالی برای تماشا در تعطیلات است، فیلمی که جنبه تاریک گردهمایی های خانوادگی را از منظر یک مادر به شدت مضطرب، به نام کریشا نشان می دهد. او که مدتها از خانواده و پسرش دور افتاده بود، یک سال برای روز شکرگزاری بازمی گردد تا روابط خود را احیا کند.
این فیلم همچنین به موضوعات مرتبط با سوء مصرف مواد مخودر می پردازد، جایی که کریشا برای رستگاری سعی می کند ثابت کند که پاک مانده است و برای تجربه زندگی جدیدش مصمم است. تنش از تضاد کسانی ناشی میشود که میخواهند مادر/مادبزرگشان آن شخص دوستداشتنی باشد که به خاطر سال ها مصرف مواد مخدر از آن ها گرفته شده است، در حالی که دیگران با چنین دیدگاه هایی مخالف هستند. این باعث میشود که این گردهمایی محلی برای بروز و افشای نارضایتیها باشد، و سبک روایت آن طوری است که کریشا به یکی از پر استرسترین فیلمهایی تبدیل میشود که تاکنون دیده اید.
۱۲- Audition (1999)
عشق میتواند زبانی دشوار برای درک باشد، و گاهی اوقات یک “دوستت دارم” میتواند به اندازه یک جدایی ناراحتکننده باشد، زمانی که قدرت پشت آن کلمات توسط دیگری درک نشده یا به اشتباه تعبیر شود. این نقطه ورود به فیلم آزمون بازیگری است، جایی که مردی بیوه تصمیم می گیرد برای یافتن همسر جدیدش یک آزمون بازیگری جعلی برگزار کند، و اگرچه آسامی توجه او را جلب می کند، اما نگرانی دوستش در مورد شخصیت گوشه گیر و ساکت آسامی در نهایت درست از آب در می آید.
در حالی که ساختن روایت آن مدتی طول می کشد، سرانجام مشخص می شود که این دو تفاسیر بسیار متفاوتی از نوع کلمات گفته شده داشته اند که با حقیقت بنیادین و وحشت احتمالی در مورد گفتگو و نحوه تفسیر ما از دیگران به خوبی سازگار است. با این حال، جایی که واقعاً باعث اضطراب مخاطب می شود، شدت احساسات آسامی و آشکار شدن کارهای وحشتناکی است که او در گذشته برای کنار آمدن با سابقه سوء استفاده از خود انجام داده است. این پیش درآمدها شرایط را برای اوج داستان فراهم می سازد که آنقدر وحشتناک است که مخاطبان نمی توانند آن را تماشا کنند. Audition فیلمی است که برای همیشه با شما می ماند و تماشای آن برای کسانی که به دنبال فیلم هایی هستند که مخاطب را مضطرب می کند ضروری است.
۱۱- Rosemary’s Baby (1968)
بچه رزماری به خاطر روشی که احساسات پارانویایی را به شخصیتهایش و مخاطبانش القا میکند قابل توجه است. در این فیلم شخصیت رزماری را در دوران بارداری سخت و به ظاهر فراطبیعیاش دنبال میکنیم. وقتی او شروع به ظنین شدن به حضور یک گروه فرقه مانند در ساختمان آپارتمانش می کند، همه شخصیت های دیگر فیلم، از جمله شوهر خود رزماری، با هم همکاری می کنند تا او را متقاعد کنند که دیوانه شده است.
اضافه کردن تمایل یک مادر برای محافظت از فرزندش و این که توان مادری کردن او به چالش کشیده می شود، مطمئناً در بین مخاطبان خاص قابل درک است، اما فیلم آنقدر عالی روایت شده است که ایجاد احساسات شدید را فقط به مادران محدود نمی کند. این فیلم همچنین قدرت ژانر ترسناک را در اتخاذ رویکردی روانشناختی برای ساخت داستان خود به اثبات می رساند، کیفیتی که آن را در میان فیلم های با فضای ترسناک و آرام سوز بسیار تاثیرگذار و برجسته ساخت. بسیاری از فیلم های اضطراب آور امروزی مدیون فیلم Rosemary’s Baby هستند.
۱۰- Stoker (2013)
کارگردان چان وو پارک با آثار تکان دهنده و در عین حال درونگرایانه مانند Sympathy for Lady Vengeance و Old Boy در زادگاهش کره جنوبی نامی برای خود دست و پا کرد. او به لطف پروژههای اخیری مانند The Handmaiden و Decision to Leave همچنان یک قدرت فیملسازی است. پارک بدون شک استاد سینمای اضطراب آور است و بسیاری از آثار او برای کسانی که به دنبال چنین حسی هستند قابل توجه است. با این حال، داستان او از خانواده ای در حال زوال، یک «عموی» ترسناک و یک مسیر بلوغ نادرست، استوکر را به فیلمی دست کم گرفته شده در آثار این کارگردان برجسته تبدیل می کند.
استوکر از بازیگران فوق العاده ای برخوردار است و اعضای خانواده فیلم متشکل از بازیگران برجسته ای مانند میا واسیکوفسکا، نیکول کیدمن و متیو گودی است. تماشای این موضوع که چطور آن ها از ناامنیهای یکدیگر تغذیه میکنند و همدیگر را مورد سوء استفاده قرار می دهند، یک حس ناخوشایند دائمی را در خانهای دورافتاده و خواب زده آن ها ایجاد میکند که هر سه شخصیت در آن ساکن هستند. تماشای تصاویری از شخصیت متیو گودی که موفق می شود تا حد زیادی به شخصیت میا نزدیک شود، دشوار است. با این حال، بزرگترین هایلات فیلم جایی است که نیکول کیدمن به دخترش میگوید «بیصبرانه منتظر دیدن دنیا هستم تا تو را نابود کند». همه چیز آنقدر ناخوشایند و فروپاشیده است که سخت است آن حس اضطراب را درک نکرد، زمانی که نظاره گر سه شخصیتی هستیم که رفته رفته مقابل یکدیگر قرار گرفته و برای خواسته های خودخواهانه خود می خواهند از دیگری سوء استفاده کنند.
۹- The Uncle (2022)
بودن در دوران تعطیلات در کنار خانواده می تواند به اندازه کافی استرس زا باشد، اما فیلم عمو ساخته دیوید کاپاک و آندریا ماردسیچ این رویداد را به یک اتفاق روزمره برای خانواده ای بدبخت تبدیل می کند که برای زنده ماندن مجبور به اطاعت از هوس های عموی خود هستند. از آمادهسازی روزانه بوقلمونهای در حال بو گرفتن برای درست کردن یک «شام باشکوه» گرفته تا ویدیوی خانوادگی عجیب صحنه سازی شده با رقص و دست تکان دادن های با صورت بی روح به دوربین، عمو از همان اوایل فیلم استرس زا می شود، زمانی که فرضیه تعطیلات بیپایان تثبیت می شود.
فیلم عمو همچنین به شکلی بی نقص بر اساس غرابت اولیه خود به چیزی بسیار شوم تر تبدیل می شود، زیرا هر دیدار ناخوشایندی فاش می کند که دلیل تحمل این سوء استفاده دوره ای توسط خانواده چیست. همچنین زمینه سیاسی ظریفی برای کسانی که به دنبال عمق بیشتری هستند از این فیلم ساتع می شود، اما عمو یکی از آن فیلمهایی است که قبل از تماشایش هر چه کمتر بدانید، بهتر است. با این وجود، استرس و اضطراب زایی آن تضمین شده است.
۸- Swallow (2019)
اکثر مردم حتی نمی توانند تمایل به مصرف اشیاء غیرخوراکی را درک کنند، با این حال وضعیتی که به نام پیکا شناخته می شود دقیقاً همین است و افراد مبتلا به خود را مجبور می کند طیف گسترده ای از چیزهایی را که غذا در نظر گرفته نمی شود بخورند. فیلم بلعیدن یک مورد شدید از این اختلال روانی را به تصویر می کشد، اما قطعاً این واقعیت را به شکلی کمتر آسیب زا (از لحاظ روانی برای مخاطب) به تصویر نمی کشد زیرا تماشاگران این فیلم نظاره گر هانتر (هیلی بنت) در حال خوردن همه چیز از پونز گرفته تا باتری خواهند بود.
در عین حال، فیلم به شکل استثمارگرانه ای به این موضوع نزدیک نمی شود و درام مرتبط با دگرگونی شدید شخصیت اصلی فیلم قانع کننده است و این بیماری را به ترکیبی ناگوار از بی کفایتی و نفرت از خود گره می زند. این فیلم در محافل جشنواره ای موفق بود، از جمله برنده بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه در فانتزیا شد. بازی هیلی بنت در نقش هانتر نیز تحسین او از سوی منتقدان را به خاطر نقش چالش برانگیز که مستلزم اجرای دقیق و باجزییات سقوط تکان دهنده اش بود، به همراه داشت. با این حال، در حوزه تهوع آور بودن، مشاهده کسی که سنجاقها را می بلعد و مجبور شد بعداً آنها را به دیگری بدهد، فیلم Swallow را به یکی از استرسزاترین فیلمهایی تبدیل میکند که با آن روبرو خواهید شد.
۷- Good Time (2017)
فیلم اوقات خوش داستان کانی، یک تبهکار خرده پا را دنبال میکند که به دنبال یک دزدی ناموفق از بانک، تلاش دارد تا برادرش را که از نظر ذهنی عقب مانده است، از زندان آزاد کند. همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید، برنامه های کانی طبق نقشه پیش نمی رود و عواقب اعمال او بر همه اطرافیانش تأثیر می گذارد. فیلمهایی با موضوع قهرمان های ناقص و مشکل دار بسیار رایج هستند، اما بازی حیرت انگیز رابرت پتینسون در نقش کانی این فیلم را واقعاً خاص میکند.
وقتی به دنبال فیلم هایی می گردید که به شما اضطراب می دهند، Good Time یک فیلم استرس زای واقعی است که باعث می شود ناخن هایتان را بجوید. سرعت دیوانه وار و موسیقی متن دلهره آور آن شما را از ابتدا تا انتها روی لبه صندلی خود نیم خیز نگه می دارد. این کیفیت استرس زا به دلیل توانایی برادران سفدی در تصویرسازی بی نقص از جریان زندگی واقعی نیز هست. بیشتر فیلم حول یک نیاز ساده به پیدا کردن مواد مخدر برای به دست آوردن پول می چرخد، اما نحوه روایت شدن داستان و هر تعامل شخصیت رابرت پتیسون لایه خاصی از اضطراب و تنش را با خود به همراه دارد که به پیچیدگی فریبنده داستان می افزاید.
۶- Misery (1990)
فیلم میزری از رمانی نوشته استیون کینگ اقتباس شده است، اما بینندگانی که انتظار وحشت سریع را دارند ممکن است تعجب کنند که آن را قوی تر و سازمان یافته تر از بسیاری از کارهای دیگر کینگ پایهگذاری بیابند. این فیلم داستان یک رماننویس موفق رمان های عاشقانه به نام پل شلدون را روایت میکند که توسط بزرگترین طرفدارش، آنی ویلکس، از یک تصادف رانندگی نجات مییابد.
در ابتدا، آنی مانند یک پرستار مهربان و مفید به نظر می رسد، اما به سرعت مشخص می شود که او فردی عمیقاً (و به شکلی خطرناک) بی ثبات است. تصویرسازی فیلم از بی ثباتی ذهنی آنی و درماندگی پل، تجربه ای پرتنش و اضطراب آور را ایجاد می کند. چند صحنه اضطرابآور از این فیلم حتی وارد فرهنگ عمومی نیز شدهاند، و به محض اینکه آنی چکش را بیرون آورد، مخاطبان متوجه خواهند شد که چه چیزی در راه است، اما همچنان آن درد شدیدی که در آستانه رخ دادن است را احساس خواهند کرد.
۵- Perfect Blue (1998)
در حالی که ممکن است برخی وجود یک فیلم انیمیشن در این لیست را گیج کننده بدانند، شاهکار انیمیشنی آبی تمام عیار از ساتوشی کان یکی از پرتنش ترین و ناراحت کننده ترین فیلم های انیمیشنی است که تاکنون ساخته شده است. این فیلم با کاوش در خطرات ستاره شدن، زوال ذهنی یک عضو گروه موسیقی پاپ به نام میما را دنبال میکند که اکنون به بازیگری روی آورده است، در حالی که او با یک تعقیب گر عصبانی برخورد میکند و او را تحت فشار قرار میدهند تا تمایلات و کشش جنسی خود را برای نمایش بر پرده سینما و مجلات برجسته تر سازد.
ساختار انتزاعی داستان به اضطراب تماشای آن اضافه می کند، در شرایطی که سقوط روانی آهسته میما به شکل تکه های مجزایی روایت می شود که بین رویدادهای واقعی و پارانویای او محو میشوند. همچنین این رویکرد منجر به تسخیر میما توسط یک همزاد میشود، که در یک لحظه واقعاً شگفتانگیز از دیوانگی، با نسخهای غرق در خون از خود “دیدار” میکند و میپرسد: “ببخشید، شما کی هستید؟” نکات برجسته بسیار دیگری در سراسر این فیلم وجود دارد و به نظر می رسد که همه چیز این فیلم، حتی موسیقی متن دلخراش آن به شکلی بی نقص برای ایجاد اضطراب طراحی شده است. این فیلم همچنین تأثیر زیادی بر قوی سیاه ساخته دارن آرنوفسکی داشت و او به خاطر شباهت داستانی دو فیلم، حتی حقوق انیمیشن آبی تمام عیار را خرید تا بتواند فیلم خود را بسازد.
۴- ۱۲۷ Hours (2010)
فیلم ۱۲۷ ساعت به کارگردانی دنی بویل، فیلمساز انگلیسی، داستان واقعی تکان دهنده آرون رالستون را روایت می کند، کوهنوردی که دستش زیر یک تخته سنگ در دره ای دورافتاده در یوتا گیر افتاده است. این فیلم روایتگر پنج روزی است که او صرف تلاش برای رهایی خود کرده است و تقلاهای زیادی را که برای زنده ماندن انجام می دهد. این فیلم تقریباً به طور کامل بر روی شخصیت جیمز فرانکو متمرکز است، در شرایطی که او سعی می کند به روش های مختلف با این وضعیت کنار بیاید که منجر به تصمیم گیری ترسناک او در انتهای فیلم می شود.
کلاستروفوبیا یا ترس از فضاهای تنگ و تاریک تقریباً ۷.۷ تا ۱۲.۵درصد از جمعیت انسانی را تحت تأثیر قرار می دهد که باعث می شود ترس از فضاهای تنگ به یکی از رایج ترین فوبیاهای مردم تبدیل شود. آنهایی که از فضاهای تنگ میترسند، این فیلم را اضطرابآورترین فیلم در این فهرست میدانند، زیرا اتفاقات فیلم تقریباً به تمامی در فضاهای تنگ روایت می شوند. در عین حال، خشونت و زمختی وضعیت مطمئناً تقریباً هر بیننده ای را تکان خواهد داد، به خصوص با بازی قانع کننده فرانکو از اضطراب، درد و ترس در یک موقعیت پرتنش و خطرناک.
۳- It Follows (2014)
در حالی که فیلم تعقیب می کند مطمئناً یک فیلم ترسناک است، اما پر از جامپ اسکرهای پر زرق و برق یا هیولاهای ترسناک نیست. در عوض، ترس از تعقیب شدن را به تصویر می کشد. هیولای فیلم، اگر حتی بتوان آن را هیولا نامید، همین ترس است. این ترس شکلهای مختلفی دارد، اما هر کدام یک چهره وهمآور و انساننما است که همیشه حاضر و در حال تعقیب است. توانایی آن در تغییر شکل برای پنهان کردن شکل خود و غافلگیر کردن قربانیان، نیز بر این اضطراب افزوده می شود.
حس دائمی ترس اجتنابناپذیر قطعاً این شرایط را تشدید کرده و از مفهوم «اضطراب زاست زیرا یک فیلم ترسناک است» فراتر می برد، بهویژه زمانی که به نقاشی پرترهای دلسوزی برانگیز از قهرمان داستان جی (مایکا مونرو) توجه میکنیم. این فیلم همیشه در میان طرفداران ژانر و کلی فیلم محبوب باقی مانده است، و بسیاری خواهان ساخت دنباله ای هستند که بر اساس چارچوب شگفت انگیزی که دیوید رابرت میچل ارائه کرده است. مطمئن هستیم که اگر کسی یا کسانی بتوانند همان میزان از تنش را به تصویر بکشند، دنباله این فیلم نیز یکی از اضطراب آورترین فیلم های ژانر ترسناک خواهد بود.
۲- Kotoko (2011)
دانستن اینکه یک شخصیت از همان ابتدا محکوم به فنا است، همیشه یک تجربه ناخوشایند است، اما کوتوکو عناصر متفاوت بسیاری را پیاده سازی می کند تا مخاطب را در صف جلو و محور صحنه زوال ذهنی یک مادر جوان قرار دهد. شروع فیلم با یک مصیبت تخیلی که در آن او موارد تکراری خشونت آمیز دیگران را می بیند، فقط شروع ماجراست. تلویزیون همان تصاویر خشونت آمیز و تهوع آور را تکرار می کند تا پارانویای او نسبت به دنیای بیرون را منتقل کند، او رابطه خشونت آمیزی را آغاز می کند که در آن شریک زندگی اش به او اجازه می دهد تا با کتک زدن وحشیانه او ناراحتی های خود را برطرف کند و وسواس او نسبت به فرزندش که از او گرفته شده است باعث وسواس فکری بسیار پرتنش و ترسناکی می شود.
با تمام این عناصر هیجان انگیز و احساسی، این فیلم موفق می شود حس ناراحتی و اضطراب را واقع گرایانه نگه دارد، در شرایطی که احساسات و طغیان های رفتاری قهرمان داستان هنوز در آرزوهایی مانند مادر شدن و تایید شدن در دنیایی است که فکر می کند به او پشت کرده، قابل درک و معتبر به نظر می رسند. داستان این فیلم توسط بازیگر/نوازنده ای به نام کوتوکو نوشته شده است که نقش اصلی را نیز بر عهده دارد و کارگردانی آن را شینیا تسوکاموتو، کارگردان تحسین شده ژاپنی بر عهده دارد که نقش دوست پسر کوتاه مدت این مادر محزون را بازی می کند. جدایی این دو کمال محض است، با مهارت تسوکاموتو در خلق سناریوهای پرتنش و ناراحت کننده، به خوبی با دید کوتوکو از یک زن در لبه نابودی، به شکلی بی نقص ترکیب می شود.
۱- Uncut Gems (2019)
دومین فیلم این فهرست که توسط برادران سفدی ساخته شده است، جواهرات تراش نخورده، آدام سندلر را در نقشی که احتمالاً بهترین نقش دوران حرفهای او است، نشان میدهد. شخصیت او، هاوارد رتنر، به طرز ویرانگری به قمار اعتیاد دارد و ما شاهد عواقب این اعتیاد هستیم، جایی که بدهی های رتنر افزایش یافته و برایش دردسرساز می شوند. اضطراب و استرس هاوارد در تمام طول روایت فیلم قابل لمس است، در شرایطی که او دائماً در آستانه فاجعه است.
استفاده فیلم از نماهای نزدیک و فیلمبرداری پرتنش و دیوانه کننده، مخاطب را در درون ذهن هاوارد قرار می دهد و باعث می شود حالت عاطفی عصبی فزاینده او را احساس کند. هیچ فیلم دیگری در این فهرست به اندازه این فیلم در ایجاد تنش و استرس در مخاطب موفق نیست. تماشاگران مضطرب ممکن است تحمل آن را غیرممکن بیابند، اما برای کسانی که این اضطراب و تنش را تا انتهای فیلم تاب می آورند، تجربه ای ارزشمندی است. همه اینها آنقدر خوب ساخته و اجرا شده است که Uncut Gems انتخاب آسانی برای انتخاب برتر ما برای کسانی بود که به دنبال استرس زا و اضطراب آورترین فیلم های تاریخ سینما هستند.
دیروز16 می ،روزجهانی پسربود .این روزبر همه پسراهای ایران زمینم ،خجسته باد .
پسرعزیزم ، تنهاعشق وامیدم ، این روزبرتو همایون 🌹
تاریخچه روز جهانی پسر از سال ۲۰۱۸ میلادی، ۱۶ می به عنوان روز جهانی پسر نامگذاری شد، شعار و هدف این روز تمرکز بر شادی و سلامتی پسران در خانواده و جامعه است. همچنین روزی برای تشویق خانوادهها به بیشتر وقت گذراندن با فرزند یا نوه پسر است تا از مشارکت در انجام کارهایی که دوست دارند لذت ببرند و خاطره سازی کنند.
مه روز جهانی پسر (World Sons Day) در تقویم میلادی نامگذاری است.
تاریخ دقیق روز جهانی پسر در تقویم سال ۱۴۰۲ روز دوشنبه ۲۶ اردیبهشت برابر با ۱۶ می ۲۰۲۳ است. متن تبریک روز پسر مبارک در تاریخ دقیق روز جهانی پسر در تقویم ۱۴۰۲
با شعار و اهداف روز جهانی پسر تمرکز بر شادی و سلامتی پسران در خانواده و جامعه است. همچنین روزی است برای اینکه با فرزند یا نوه پسر بیشتر وقت بگذرانند.
یکی از چالش های مهم کاربران و خانواده ها نداشتن روزی به نام روز پسر بوده است و بیشتر خانواده های پسر دار و دارای فرزند پسر علاقه مند بودند که در تقویم روزی به نام روز پسران اختصاس یاید. اما چند سالی است که این مناسبت در تقویم میلادی وجود دارد. آیا میدانید که دلیل روز پسر چیست و بنیانگذار روز پسر کیست؟ روز جهانی پسران از سال ۲۰۱۸ توسط دکتر جروم تلوکسینگ مدرس دانشگاه از جمهوری ترینیداد و توباگو، ایجاد شد.
در حالی که هنوز یک واقعیت ناشناخته است، از سال ۲۰۱۸، ۱۶ می به عنوان روز جهانی کودک پسر نامگذاری شده است. محبوبیت آن در بخش هایی از هند، آمریکای شمالی، دریای کارائیب و در قاره آفریقا در حال افزایش است.
البته ناگفته نماند که چند سالی است که ۲۶ شهریور را به مناسبت روز تولد کمبوجیه پسر کوروش کبیر روز پسر می نامند، البته بطور رسمی در تقویم ما ایران ثبت نشده و از سوی کاربران شبکه های اجتماعی و در تقویم هخامنشی روز پسر نامگذاری شده است
اهداف نامگذاری
روز جهانی پسران برای تمرکز بر پسران و بهزیستی آنها است. این شامل مواردی است که برای شادی ، سلامتی و ارزشمند بودن در خانواده و جامعه به آنها نیاز دارند.همچنین یک روز برای گذراندن اوقات خاص با فرزند (فرزند) و نوه های خود در انجام کارهایی که آنها دوست دارند ، می باشد.
در روز پسر و البته ( پسر ارشد ) به آنها کارت یا نامه ای از قدردانی خود برای آنها در زندگی بودن بدهید. برای فرزندان ، نوه ها و پسران خانواده و اجتماع خود یک رهبر باشید ، زیرا با هم کمک می کنیم تا جهان به مکانی بهتر برای همه تبدیل شود.
هر پسری باید بزرگ شود تا به مرد شرافتمندی و صداقت تبدیل شود و بتواند در راه حیاتی برای خانواده ، جامعه ، ملت خود سهیم باشد و بتواند جهان را به مکانی بهتر برای پسران و دختران در همه جا تبدیل کند.
روز جهانی پسران همه عناصر مثبت را که پسران به خانواده ها و جوامع خود می آورند ، جشن می گیرد. همچنین موضوعات و چالش هایی که پسران در هنگام رشد با آنها روبرو هستند را برجسته می کند.
نوروز به عنوان یک جشن قدیمی و کهن از اقوام متعددی در منطقه به ارث رسیدهاست و با رنگ و انگ ویژه، شناسنامه ایرانی به خود گرفته و از آن به عنوان نماد پیوند دهنده افراد و اقوام ایرانی و ملت ایران یاد میشود. ایرانیان نوروز را آغازگر رستاخیز طبیعت، گاه رویش و زایش باغ و بوستان میدانند و بر این باور هستند که در نوروز، همزمان با طبیعت، باید روزگار نو و جدیدی را با روان و نگرش نو، در تنپوش تازهای آغاز کنند.
نوروز، با عنوان رسمی «روز بینالمللی نوروز»، توسط یونسکو به عنوان میراث فرهنگی و معنوی بشر به ثبت جهانی رسیدهاست.[۲۷] این روز همچنین یکی از روزهای مقدس و اعیاد مذهبی زرتشتیان و بهاییان نیز بهشمار میرود.
زمان نوروز
جشن نوروز با تحویل سال یا لحظهٔ برابری اعتدال بهاری آغاز میشود؛ لحظهای که خورشید در سیر ظاهری خود در ابتدای برج حمل، از استوایزمین گذشته و برابری روز و شب رخ میدهد. در گاهشماری هجری خورشیدی، لحظهٔ تحویل سال، تعیینکنندهٔ نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین است. چنانچه آغاز سال، قبل از ظهر و در نیمهٔ اول شبانهروز تحویل شود، همان روز نوروز است و اگر تحویل سال بعد از ظهر باشد، فردای آن روز، نوروز است. نوروز در تقویم میلادی در بیشتر سالها با ۲۱ و گاه ۲۰ و بهندرت ۲۲ مارس مطابقت دارد.
در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که گاهشماری هجری خورشیدی به کار برده میشود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته میشود و روز آغاز سال بهشمار نمیرود.
واژهٔ نوروز
واژه نوروز، از فارسی میانه nwklwc (آوانویسی: nōgrōz) و برگرفته از زبان اوستایی است. مورخان، معادل اوستایی آن را navaka raocah حدس میزنند.
امروزه این واژه بهطور عام به اعتدال بهاری و آغاز سال نو اطلاق میشود اما در معنای خاص، برای ششمین روز فروردین (با نام «روز خرداد») بهکار میرود.
ایرانیان باستان از نوروز با عنوان «ناوا سرِدا» به معنی سال نو یاد میکردند. مردمان ایرانی آسیای میانه مانند سغدیان و خوارزمیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی، به معنای سال نو مینامیدند.
در متنهای گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No, Now, Nov وNew Naw و بخش دوم آن با املای Ruz, Rooz و Rouz نوشته شدهاست. در برخی از موارد، این دو بخش پشت سر هم و در برخی نیز با فاصله نوشته میشوند. در کشورهای مختلف تلفظ نوروز متفاوت است. در شهر لکنو هند که هر ساله نوروز برگزار میشود و هفتهنامهای هم با نام نوروز دارد آن را به صورت Nauroz تلفظ میکنند که به تلفظ لهجه دری نزدیک است. به باور احسان یارشاطر، بنیانگذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش این واژه در الفبای لاتین با توجه به قواعد آواشناسی، به شکل Nowruz توصیه میشود. (که البته وی تلفظ فارسی ایران را مبنا قرار دادهاست) این شکل از املای واژه نوروز، هماکنون در نوشتههای یونسکو و بسیاری از متون سیاسی به کار میرود.
نوروز در فارسی میانه/no:g ro:z/ بودهاست. در فارسی ایران این واژه به صورت [nou̯ɾu:z] (در گفتار عامیانه، [no:ɾu:z])، در فارسی افغانستان به صورت [næu̯ɾo:z] و در فارسی تاجیکی به صورت [næu̯ɾʉz] یا [næu̯ɾɵz] تلفظ میشود (تلفظها به آیپیای هستند).
پیشینه
منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. برخی از روایتهای تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت میدهد. بر طبق این روایتها، رواج نوروز در ایران به سال ۵۳۸ (قبل از میلاد) یعنی زمان حمله کوروش بزرگ به بابل بازمیگردد.
مردم بابل روز اول سال (عموماً در اعتدال بهاری برابر با ۲۱ مارس) را جشن میگرفتند. این زمان برابر با بیداری طبیعت است. از لوحهها چنین بر میآید که این جشن تقریباً از ۲۳۴۰ سال، پیش از میلاد، شناخته شده بود.
مری بویس معتقد است که ایرانیان از دیرباز، بر اساس آیین میتراییسم، جشنهای بزرگی چون جشنهای بهاره و پاییز(مهرگان) را برگزار میکردهاند ولی شکوه جشن بهاره بابلیان، ممکن است موجب رهنمود ایرانیان به برگزاری جشن سال نو در این ایام شده باشد.
عید آغاز سال در بینالنهرین (بابل و آشور) و همچنین در عیلام در اصل بازگشت ایزدِ شهیدشونده، دُموزی بود که معتقدان نظر داشتند او هر ساله میمیرد و بار دیگر به حیات برمیگردد. مرگ او مرگ جهان گیاهان و حیات دوبارهٔ او حیات دوبارهٔ جهان گیاهی بود. سپس در پی عزاداریهایی که برای ایزدِ شهیدشونده به عنوان مظهر برکت و زندگی و مرگ جهان گیاهی انجام میشد، اشکهای بسیاری ریختهمیشد که این اشکهای ریختهشده نماد باران و نوعی جادوی بارانآوری و آب بودند. در پی این عزاداری و اشک ریختنها بود که ایزدِ به شهادت رفته بار دیگر در روز نوروز زنده میشد و زندگی از سر میگرفت.
فینیقیها در آغاز بهار مراسمی داشتند به نام مراسمِ آدونیس بود. آدونیس یک روح گیاهی است که مرگ و بازگشت او به زندگی، معرف خواب طبیعت در زمستان و احیای آن در بهار است. آدونیس از درختی به دنیا آمد و مردم روغن آن درخت را در جشن مربوط به روز سال که اول اعتدال ربیعی بوده به کار میبردند. از مشخصات جشن کاشت بذرهای سبز در ظرفهای گلدان بود. این رسم هنوز در بین مسیحیان قبرسی معمول است. مردم، این ظرفهای سبز را باغهای آدونیس مینامیدند. سپس بعد از چند روز سوگواری، این سبزهها را به دریاها یا آبهای روان میانداختند. غرض اصلی از این تشریفات تحریک باروری زمین و رشد نباتات بودهاست و مقصود از به آب انداختن سبزیها تأمین باران بودهاست. همچنین در برخی از روایتها، از زرتشت بهعنوان بنیانگذار نوروز نام برده شدهاست.
در اسطورهها
در برخی از متنهای کهن ایران از جمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متنها، کیومرث به عنوان پایهگذار نوروز معرفی شدهاست.
پدیدآوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شدهاست که: جم(یما) در حال گذشتن از آذربایجان، بر روی تخت جمشید ارگ جمشید در آنجا فرود آمد و با تاجی زرین بر روی تخت نشست با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو و جم را جمشید نامیدند.
مهمترین چهرههای اسطورهای مانند جمشید، سیاوش و کیخسرو پیوندی نزدیک با نوروز دارند. نوروز روز پیروزی بزرگ جمشید بر دیوان است که نماد پلیدیهایی چون سرما، تاریکی، جهالت و خشونت بودند. عروج جمشید و عروج کیخسرو در این روز اتفاق افتاد که تفاسیر گوناگونی را به همراه دارد. در این روز جمشید جهان غیب را در جام جهاننما مشاهده کرد. همان جامی که در آن کیخسرو جای بیژن را مشاهده کرد و رستم را به دنبال او فرستاد. اما حکایت دگردیسی و بازآفرینی سیاوش، حکایتی ویژه است که با روایتهایی مانند آدونیس، پرسفون، ازیریس یا تمرز قابل مقایسه است.
در زمان سلسله هخامنشیان
در سنگنوشتههای بهجا مانده از دوران هخامنشیان، بهطور مستقیم اشارهای به برگزاری نوروز نشدهاست. اما بررسیها بر روی این سنگنوشتهها نشان میدهد که هخامنشیان با جشنهای نوروز آشنا بودند.
برخی گمان دارند که کوروش بزرگ، نوروز را در سال ۵۳۸ (پیش از میلاد)، جشن ملی اعلام کرد و در این روز برنامههایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکانهای همگانی و خانههای شخصی و بخشش محکومان اجرا مینمود. با این گمان، این آیینها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز در بازهٔ زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار میشده.گفته میشود که در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز باشکوهانه در تخت جمشید برگزار میشده. داریوش اول هخامنشی سکهای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شدهاست و گمان میرود که به مناسبت نوروز سال ۴۱۶ (قبل از میلاد) بوده باشد.
برخی از پژوهشگران (هرتسفلد، کرفتر، اردمن، گیرشمن و پرادا) مدعی هستند که تخت جمشید برای انجام مراسم نوروز ساخته شدهاست؛ در حالی دیگر پژوهشگران (نیلاندر، کامایر، موسوی) هرگونه مدرکی برای جشن گرفتن نوروز در دوره هخامنشی را انکار میکنند.
در زمان اشکانیان و ساسانیان
دو صفحه از یک نوشتهٔ مانوی به زبان فارسی میانه که در آن نوشته شدهاست:
āmad nōg rōz ud nōg *šādī. āmad nōg rōz, awar-ā nōg *šādīh. āhār winnār ī zīndagān purr šādī
به فارسی نوین:
آمد نوروز و نوشادی/آمد نوروز، بیا نوشادی/خوراک آرای که زندگان پُرشادی
در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته میشد. در این دوران، جشنهای متعددی در طول یک سال برگزار میشد که مهمترین آنها نوروز و مهرگان بود. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان، چند روز (دست کم شش روز) طول میکشید و به دو دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم میشد. نوروز کوچک یا نوروز عامه به مدت پنج روز، از یکم تا پنجم فروردین گرامی داشته میشد و روز ششم فروردین (خرداد روز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه برپا میشد.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه تمایز نوروز کوچک و نوروز بزرگ را در عدم احتساب کبیسه میداند. شواهدی وجود دارد که در دوران ساسانی سالهای کبیسه رعایت نمیشدهاست. روز برگزاری مراسم نوروز در هر دوره ۴ ساله، یک روز از موعد اصلی خود (آغاز برج حمل) عقب میماند و در نتیجه زمان نوروز در این دوران همواره ثابت نبود و در فصلهای گوناگون سال جاری بود.
در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقهای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشهوران و اشراف) به دیدار شاه میآمدند و شاه به سخنان آنها گوش میداد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر میکرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی میآمدند.
اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسله ساسانیان، در سال ۲۳۰ میلادی از دولت روم که از وی شکست خورده بود، خواست که نوروز را در این کشور به رسمیت بشناسند. این درخواست مورد پذیرش سنای روم قرار گرفت و نوروز در قلمرو روم به Lupercal معروف شد.
در دوران ساسانیان، ۲۵ روز پیش از آغاز بهار، در دوازده ستون که از خشت خام برپا میکردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن، و لوبیا) را میکاشتند و تا روز شانزدهم فروردین آنها را پابرجا نگه میداشتند. هر کدام از این گیاهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتری خواهد داد. در این دوران، همچنین متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند.از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن نمایند. همچنین از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز بهعنوان عیدی متداول شد.
پس از اسلام
در میان همهٔ جشنهایی که پس از اسلام در ایران به دلیل بیتوجهی فرمانروایان و مخالفت اسلامگرایان به فراموشی سپرده شدند، نوروز توانست جایگاه خود را به عنوان جشنی ملی در ایران حفظ کند. دلیل پایدار ماندن نوروز در فرهنگ ایرانی را میتوان پیوند عمیق آن با آیینهای ایرانی، تاریخ این کشور، و حافظه فرهنگی ایرانیان دانست.
ابونواس، شاعر قرن دوم هجری، در یکی از فارسیاتِ (شعر عربیای که دارای واژگان و عبارتهای فارسی است) خود سرودهاست:
لوقته الکرّار
والنُکرون الکبار
واژهٔ نُکرون، مصحفِ نُگروز است که در فارسی نو به تلفظ نوروز رسیدهاست. همچنین در بیتی دیگر سروده:
بحق المهرجان و النُکروز
و فرخروز و آبسال الکبیر
مهرجان معرب مهرگان است و نُکروز همان نُگروز است که در فارسی نو به تلفظ نوروز رسیدهاست. گفته میشود که عربهای فاتح ایران، پایتخت شاهنشاهی ساسانی را در روز نوروز تسخیر کردند. پس از آن، آنها مالیات سنگینی بر برگزاری دو جشن نوروز و مهرگان وضع کردند. خلفای دو پادشاهی امویه و عباسی نیز این رویه را ادامه دادند، اگرچه بعدها خود آنها، در جشن نوروز شرکت کردند و آن را گرامی داشتند.[۵۷] از برگزاری آیینهای نوروز در زمان امویان نشانهای در دست نیست. در دوره عباسیان، به گفتهٔ تاریخ طبری، معتضد، مردم بغداد را از برافروختن آتش در روز نوروز و پاشیدن آب بر روی عابران بر حذر داشت ولی پس از نگرانی از احتمال آشوب مردم، فرمان خود را پس گرفت. خلیفههای فاطمی نیز چندینبار برافروختن آتش و آبپاشی در نوروز را ممنوع اعلام کردند. از نوشتههای باقیمانده از سدهٔ چهارم هجری در بغداد، میتوان پی برد که مردم در روزهای نوروز، لباس نو بر تن میکردهاند، به هم سیب هدیه میدادند، غذاهای ویژه میپختند و زنان نیز عطرهای ویژهٔ نوروزی خریداری میکردند. مسلمانان در این هنگام در کنار نامسلمانان شیره مینوشیدند و بر یکدیگر آب میپاشیدند.عباسیان گاهی برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال میکردهاند. با روی کار آمدن سلسلههای طاهریان، سامانیان و آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد. در این دورهها، با فرارسیدن نوروز، شاعران دربار در ستایش آن شعر میسرودند و به شاه، فرارسیدن نوروز را شادباش میگفتند. بیهقی از شکوه مراسم نوروز در دربار غزنویان نوشتهاست و تعدادی از زیباترین آثار شعری از شاعران درباریای چون فرخی، منوچهری، و سعد سلمان در ستایش نوروز سروده شدهاند. نگاهی به تاریخ هند نشان میدهد که نوروز ریشه طولانی در فرهنگ این منطقه دارد، اما تنها از آغاز سلطنت حاکمان اسلامی در هند (زمان حکومت مغولها) بر این سرزمین، نوروز شکوه جشنی ملی را داشتهاست. ابوالفتح جلال الدین محمد اکبر(۱۶۰۵–۱۵۴۲م) نقش مهمی در اشاعه فرهنگ ایرانی در سرزمین هند داشت. او در سال ۹۹۲ هجری (۱۵۸۴م)، تقویم اسلامی را منسوخ و تقویم خورشیدی ایرانیان را به جای آن رواج داد. اکبر بزرگ که زندگینامه رسمی خود را به فارسی نوشتهاست، چنین توصیف میکند که با زنده کردن جشنهای کهن که به مدت هزار سال از شیوع افتاده بود، شادی به خاطرههای مکدر و غمگین بازگردانده شد. او در یادداشتهای خود، دلیل این اقدام را ابتقای مرضیات الهی خواندهاست. جشنهای نوروز در سلطنت ۱۸ ساله جهانگیر، پسر اکبر شاه (۱۶۲۷–۱۶۰۵م) که بر هند و پاکستان حکومت میکرد، هر سال از ابتدای فروردین تا هجدهم جشن نوروز برپا میشد و روز نوزدهم با برگزاری «جشن شرف» پایان مییافت. بر اساس اسناد تاریخی موجود، نورجهان، ملکه ایرانی این دربار از منجمین میخواسته که رنگ مربوط به سال را به او بگویند تا دیوارها، پردهها، فرشها، لباس کنیزها و … را به همان رنگ تغییر دهد. در دربار پسر جهانگیر، یعنی شاه جهان، (۱۶۵۸–۱۶۲۸) که سازنده تاج محل است هم برگزاری نوروز ادامه یافت، اما نوروز در زمان محی الدیناورنگ زیب (جانشین شاه جهان)، که مسلمانی متعصب و مقتصد بود، متوقف شد. در دوران سلجوقیان، به دستور جلالالدین ملکشاه سلجوقی، تعدادی از ستاره شناسان ایرانی از جمله خیام برای بهسازی گاهشمار ایرانی گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در یکم بهار (ورود آفتاب به برج حمل) قرار دادند و جایگاه آن را ثابت نمودند. بر اساس این گاهشماری که به تقویم جلالی معروف شد، برای ثابت ماندن نوروز در آغاز بهار، مقرر شد که حدوداً هر چهار سال یکبار (گاهی هر پنج سال یک بار)، تعداد روزهای سال را بهجای ۳۶۵ روز، ۳۶۶ روز در نظر بگیرند. این گاهشمار از سال ۳۹۲ هجری آغاز شد.
نوروز در دوران صفویان نیز برگزار میشد. در سال ۱۵۹۷ میلادی، شاه عباس صفوی، مراسم نوروز را در عمارت نقش جهاناصفهان برگزار نمود و این شهر را پایتخت همیشگی ایران اعلام نمود.
در برخی روایتهای اسلام با نوروز مخالفت و در برخی دیگر به ویژه در آیین تشیع، به نوروز به عنوان روزی خجسته نگاه شدهاست و بر گرامی داشتن آن تأکید شدهاست. مثلاً در روایتی از دورهٔ صفوی آمده نوروز روز ظهور امام زمان است.
نوروز در دوره صفویه
نوروز بهطور مستمر در همه دوران تاریخی ایران کم و بیش برگزار میشدهاست اما در دوره بعد از اسلام در دوران صفویه بهخصوص در دوران میانی صفویه این جشن نماد و سمبل ملی تر و درباری تری یافت. بعدها با نفوذ فقهای شیعی به دربار از اهمیت نمادهای ملی کاسته شد و فقاهت بر سمبلها و نمادها چیره شد.
سفیر عثمانی که در سال ۱۷۲۱ به حضور شاه سلطان حسین رسیده بود نوروز را چنین توصیف میکند:
«آنها ارزش فراوانی برای نوروز قائلاند و آن را به نام عید بزرگ مینامند و استغفرالله آن را برتر و گرامیتر از عید رمضان و عید قربان میشمارند در هر ماهی که نوروز در آن باشد تا پایان آن ماه دست به کاری نمیزنند و در آن روز پیکر خود را به رختهای نو میآرایند و همگان از شاه و گدا از مرد و زن و دختر و پسر شب و روز با ذوق و شوق، خرمی و شادمانی میکنند».
در دوران قاجار
دربار قاجار در آستانه عید نوروز تدارک ویژه ای برای برگزاری هرچه باشکوه تر مراسم عید نوروز میدید. مراسم اصلی «سلام نوروزی» بود که در سه بخش برگزار میشد. سلام عام تحویل، سلام عام تخت مرمر و سلام خاص سر در. یک روز پیش از عید از طرف رئیس تشریفات دربار علیخان ظهیرالدوله داماد شاه برای طبقات مختلف دعوتنامه فرستاده میشد و مدعوین بایستی یک ساعت قبل از تحویل حضور به هم رسانند. سلام عام نوروز در تخت مرمر واقع در کاخ گلستان اجرا میشد.
سه تصویر از کتاب «ایران» از فخرالدین شوکت، دیپلمات عثمانی در ایران، نوشتهشده در سال ۱۳۰۲ میلادی که در آن نوروز را از عادات ملی ایرانیان و سنگ زیربنای مدنیت ایران دانستهاست و در پایان نیز به هفتسین اشاره کردهاست.
در کتاب سفرنامه پولاک در ایران دربارهٔ مراسم نوروز در دربار آمدهاست که نوروز در زیر آسمان شاد و زیبای ایران جشنی است برای شادی و شادکامی. نویسنده این کتاب در تشریح آئینهای نوروزی به جشن «سلام نوروزی» در دربار میپردازد و مینویسد: بیست دقیقه پیش از تحویل سال شاه وارد میشود هنگام ورود به تالار یک خواجه و چند پیشخدمت به دنبال شاه هستند. او به طرف شاه نشینی که مخصوص او تهیه شده میرود. چهارزانو روی فرش ابریشمین مینشیند و راحت و آسوده به پشتی تکیه میدهد در هنگامی که تنها چند دقیقه به حلول سال نو باقی است، نظام العلما با محلول طلا بر کاسهای چینی رقم سال نو و زیر آن آرزوی برکت را مینویسد، اکنون دیگر منجمین علامت میدهند و توپ شلیک میشود و منجمباشی رسماً به اطلاع شاه میرساند که سال نو آغاز شدهاست، بلافاصله روحانیون حاضر و صاحبمنصبان بانگ مبارک باد برمیدارند. از طرف مستوفیالممالک کیسههای متعدد از سکههای جدید الضرب طلا و نقره تقدیم شاه میشود. شاه محتوی آنها را روی یک سینی بزرگ نقره میریزد آنها را با هم مخلوط میکند و به هر یک از حاضران چندتایی از آنها میدهد زیرا گرفتن سکه نو به هنگام تحویل سال میمنت دارد.
در دوران معاصر
تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تنها کشور جهان که نوروز را به عنوان جشن ملی در تقویم خود داشتهاست کشور ایران بود و البته افغانستان نیز به صورت متناوب این جشن را داشتهاست. اما با استقلال کشورهای آسیای میانه، ابتدا جمهوری قرقیزستان و آذربایجان و سپس سایر کشورها نوروز را جشن ملی خود اعلام کردند. نوروز به عنوان یک میراث فرهنگی و جشن ملی در دوران معاصر همواره مورد توجه مردم ایران قرار داشته و هر ساله برگزار میشود. البته برگزاری جشن نوروز به صورت آشکار در برخی از کشورها توسط برخی حکومتها برای مدت زمانی ممنوع بودهاست. حکومت شوروی برگزاری جشن نوروز را در برخی از کشورهای آسیای میانه مانند ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان ممنوع کرده بود و این ممنوعیت تا زمان میخائیل گورباچف ادامه داشت. با این وجود، مردم این مناطق نوروز را بهگونهٔ پنهانی یا در روستاها جشن میگرفتهاند. همچنین برخی از مردم این مناطق برای جلب موافقت مقامات محلی، نام دیگری بر روی نوروز میگذاشتند؛ بهطور مثال در تاجیکستان، مردم با اطلاق «جشن لاله» یا جشن ۸ مارس سعی میکردند که آیینهای نوروز را بدون مخالفت مقامات دولتی به جای آورند. همچنین در افغانستان، در دوران حکومت طالبان، برگزاری جشن نوروز ممنوع بود و این حکومت تنها تقویم هجری قمری را به رسمیت میشناخت. تا پیش از سال ۲۰۰۰ میلادی، نوروز در ترکیه (که توسط کردها برگزار میشود) ممنوع و غیرقانونی بود؛ در اغلب مواقع نوروز با بازداشت کردها توسط نیروهای امنیتی ترکیهای همراه بود. در سال ۱۹۹۲ (میلادی)، دست کم ۷۰ کرد در درگیری با نیروهای امنیتی ترکیه کشته شدند. اگرچه امروزه دولت ترکیه نوروز را به عنوان جشن بهار ترکی (به ترکی استانبولی: Nevruz) جشن میگیرد، اما همچنان نوروز به مثابهٔ نمادی نیرومند از هویت کردهای ترکیه است. در سالهای اخیر نوروز، به معنای واقعی کلمه، جهانگیر شدهاست. مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ با تصویب قطعنامهای ۲۱ مارس برابر با اول فروردین را روز جهانی نوروز اعلام کرد.
در متن به تصویب رسیده ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) توسط مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، ۲۱ ماه مارس جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰میلیون نفر آن را جشن میگیرند توصیف شدهاست.
پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز به پیشنهاد ازبکستان توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث معنوی، به ثبت جهانی رسیدهبود. در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهای روز ۲۱ مارس برابر با ۱ فروردین را در چارچوب ماده ۴۹ و تحت عنوان فرهنگ صلح به عنوان «روز جهانی نوروز» به تصویب رسانده و در تقویم خود جای داد، طی این اقدام که برای نخستینبار در تاریخ این سازمان صورت گرفت، نوروز ایرانی بهعنوان یک مناسبت بینالمللی به رسمیت شناخته شد.
نخستین بار، نوروز ۱۳۹۱ را در صحن عمومی سازمان ملل و یونسکو به میزبانی ایران جشن گرفتند. بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل نیز پیامی بدین مناسبت صادر کرد.
در سال ۲۰۲۲ چند کشور که نوروز در آنها برگزار میشد از ۵ تا ۹ فروردین مسابقاتی با نام اولین دوره جام نوروز به میزبانی ازبکستان برگزار شد.
جغرافیای نوروز
منطقهای که در آن جشن نوروز برگزار میشد، امروزه شامل چند کشور میشود و همچنان در این کشورها جشن گرفته میشود. برخی آیینهای نوروز در این کشورها با هم متفاوتند. برای نمونه در افغانستان سفره هفتمیوه میچینند؛ اما در ایران سفره هفت سین میاندازند. شباهت و نزدیکی آیینهای نوروز در جمهوری آذربایجان به آیینهای نورز ایران بیش از دیگر کشورهاست.
کردها نیز این جشن را در فاصلهٔ میان ۱۸ تا ۲۱ مارس جشن میگیرند. بنظر کردها قیام کاوه آهنگر و پیروزی او بر ضحاک را جشن نوروز نامیدهاند. در هنگام نوروز، کردها با گردهمایی در بیرونِ شهرها، به استقبال بهار میروند. در این گردهماییهای نوروزی، زنان کرد لباسهای رنگین پوشیده و شالهای پرزرق و برق بر سر مینهند؛ مردان جوان کرد نیز پرچمهای سبز و زرد و سرخ را برافراشته و با رقص و پایکوبی گرد آتش، نوروز را پاس داشته و زنده نگاه میدارند. همچنین نوروز در میان اعراب جنوب عراق رایج است و در روز نوروز آنها به سبزه زارها و مناطق سر سبز میروند. بهخصوص دیدار از ایوان مداین در این روز از جمله برنامههای اعراب جنوب و شرق عراق است. در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۰۹ (۱۰ فروردین ۱۳۸۸)، پارلمان فدرال کانادا، اولین روز بهار هر سال را به عنوان نوروز (Nowruz Day)، عید ملی ایرانیان و بسیاری اقوام دیگر نامگذاری کرد.
ایرانیان بیرون از ایران به ویژه در اروپا و آمریکا و کانادا چند دهه است که جشنهای نوروزی از جمله چهارشنبهسوری را به صورت گروهی برگزار میکنند.
جشن جهانی نوروز
در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد. در این جشن، سران کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند گردهم میآیند و این آیین باستانی را گرامی میدارند. هر ساله یکی از این کشورها، میزبان جشن جهانی نوروز است.
تعطیلی
در ایران ۴ روز نخست فروردین که مصادف با شروع نوروز است، تعطیل رسمی میباشد. این تعطیلات برای مدارس تا سیزده نوروز ادامه دارد.
بخشنامه ۱۳۴۷ خورشیدی
در بخشنامه ۱۰۱۶ مورخ اول آبان ۱۳۴۷ به کلیه وزارتخانهها و موسسات و بنگاهها و شرکتهای دولتی و وابسته به دولت و بر طبق تصمیم جلسه مورخ ۱۶ اسفند ۱۳۴۶ هیئت وزیران، در فهرست تعطیلات رسمی در ایران؛ روز اول و دوم فروردین تعطیلات رسمی اعلام شده بود.
تعطیلات نوروز اصلیترین و طولانیترین تعطیلات در جمهوری آذربایجان است در این کشور تعطیلات نوروز ۷ روز است و از ۲۰ مارس (۲۹ اسفند) تا ۲۶ مارس (۶ فروردین) ادامه دارد.
آداب نوروز در سفرنامه شرق شناسان
انگلبرت کمپفر که در دوره شاه سلیمان صفوی به ایران سفر کرده، در بخشی از سفرنامه خود دربارهٔ نوروز مینویسد: «نوروز از آداب و رسوم ایرانیان قدیم به جا ماندهاست و هنوز هم بزرگترین و درخشانترین جشن ایرانیان بهشمار میرود. همه در این روز لباس نو میپوشند. دوستان و آشنایان به دیدن یکدیگر میروند، مهمانیها برپا میشود و به تفریح میپردازند.
خانم کارلا سرنا، علت برگزار نشدن عید و سلام نوروزی را چنین بیان کرده :"
شاه در این مورد نیز خواسته یا ناخواسته نظر «منجم باشی» را خواسته بود و او به علت نزدیکی ستارهها (قران کواکب) یا قمر در عقرب بودن روز دوم نوروز را برای برگزاری مراسم سلام مناسب تشخیص داده بود.
جملی کرری مینویسد:"در نوروز بزرگان برای عرض تبریک به حضور شاه میرسند و نسبت به وسع و امکان خود سکههای زرین و هدایایی تقدیم میکنند. خانهایی که به علت دوری راه نتوانند به حضور شاه برسند، به وسیله چند تن از غلامان و کنیزان خود، که لباس فاخر بر تن میکنند، هدیه نوروزی خود را به پیشگاه شاه میفرستند. ایرانیان در این روز لباس نو میپوشند؛ زیرا معتقدند کسی که سال نو را با لباس کهنه آغاز کند، از خوشیهای تازه سال جدید بیبهره خواهد ماند. از دیگر مراسم عید نوروز، یکی هم آماده کردن انواع غذاهای لذیذ در خانهها و پذیرایی گرم از دوستان و آشنایان است.»
آئینها
نوروز مجموعهای از جشنها و مناسبتها است. جشنهای سال نو یا جشنهای نوروزی در ایران برنامههای متعددی دارد که ابتدا با چهارشنبهسوری شروع میشود. بعد از جشن چهارشنبه سوری آخرین پنجشنبه رفتن به مزار و آرامگاه تازه درگذشتگان است. سومین برنامه که بیشتر در خراسان جنوبی رایج است مراسم الفه است. این مراسم نیز در آرامگاهها و قبرستانها یا مساجد برگزار میشود و بیشتر برای تکریم و احترام به مردگان است در این مراسم شیرینی و کیکهای محلی (قطاب- نان شیری - گعک) به همراه سبزه در سفره گذاشته میشود.
خانهتکانی
خانهتکانی یکی از آیینهای نوروزی است که مردم برخی مناطقی که نوروز را جشن میگیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانه نوروز گردگیری، شستشو و تمیز میشوند.[۹۵] این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار میشود.
افروختن آتش
رسم افروختن آتش، از زمانهای کهن در برخی مناطق علاقهمند به نوروز متداول شدهاست. در ایران، جمهوری آذربایجان و بخشهایی از افغانستان، این رسم بهصورت روشن کردن آتش در شب آخرین چهارشنبه سال متداول است. این مراسم چهارشنبهسوری نام دارد. در کردستان در روز نوروز مراسم آتش نوروزی (به کردی ئاگر نهوروزی Agir Newrozî) انجام میشود. پریدن از روی آتش در ایام نوروز در ترکمنستان نیز رایج است.
همچنین رسم افروختن آتش در بامداد نوروز بر پشت بامها در میان برخی از زرتشتیان (از جمله در برخی از روستاهای یزد در ایران) مرسوم است.
سفرههای نوروزی
سفرههای نوروزی یکی از آیینهای مشترک در مراسم نوروز در بین مردمی است که نوروز را جشن میگیرند.
سفره نوروزی که امروزه در ایران به آن سفره هفت سین هم میگویند دارای دو نوع مواد هستند
الف: اجناسی که جنبه نمادین و سمبولیک دارد. مانند سیر و سکه
ب: مواد و اشیایی که جنبه خوراکی و پذیرایی دارند. مانند انواع آجیلها و شیرینیهای سنتی یا جدید
در بسیاری از نقاط ایران، جمهوری آذربایجانو برخی از نقاط افغانستان، سفره هفتسین پهن میشود. در این سفره، هفت چیز قرار میگیرد که با حرف س آغاز شده باشد؛ مثل سیر، سنجد، سمنو، سیب و… به هفتسینی که چیده میشود معانی خاصی نسبت دادهاند؛ مثلاً سیب را نماد زیبایی و تندرستی، سنجد را نماد عشق و محبت، و سکه را رزق و روزی گفتهاند. سفره نوروز از زمانهای کهن بوده اما به این صورت بودهاست که سفرهای را پهن میکردند و در بشقابهای سفالی یا فلزی، انواع آجیلهای خشکشده مانند توت خشک، برگه خشک شده زردآلو و هلو و پختیک (پخته شده و خشک شده لبو) و عسل و سرشیر خشک شده، کلوچه، قطاب و نان سرموکی و… میگذاشتند؛ تخم مرغ رنگشده از اجزای اصلی این سفرهها بود. در این سفره، بعضی چیزها فقط جنبه زیبایی و نمادین داشت مانند تخم مرغ و آیینه؛ ولی سایر چیزها برای خوردن و پذیرایی میهمانان بودهاست و هر زمان که تمام میشد بلافاصله صاحبخانه ظروف را دوباره برای میهمانان جدید پر میکرد.
اما اینکه هفت چیز با نام سین باشد، پدیده جدیدی است و مستندات تاریخی ندارد. البته سفره نوروزی همواره دارای سمبل و نمادها بودهاست اما به نظر میرسد گذاشتن هفت جزء آغاز شونده با حرف سین در سفرهٔ نوروزی پدیدهای است که روایتهای آن بیشتر از اواخر دوره قاجار رایج شده و پیشینهٔ تاریخی ندارد و توسط رسانهها فراگیر شدهاست. یکی از ضروریات عید نوروز لباس نو و حمام رفتن بودهاست، مردان و زنان قبل از فرارسیدن نوروز به حمامهای زنانه یا مردانه میرفتند و شلوغترین روزهای گرمابهها، همان چند روز سال نو بود. در گرمابههای قدیمی که معمولاً با چوب و هیزم در (گرخانه)Gor Khaneh یا (آتش خانه) آب داخل خزانه را که بر روی دیگهای بزرگ قرار داشتند گرم میکرد، حمامیها لازم بوده که یک ذخیرهٔ ویژه چوب و هیزم را برای روزهای نوروز ذخیره کنند.
در قرون گذشته بسیاری از خانوادهها سالی فقط یکبار میتوانستند پلو بخورند و آن هم شب نوروز بود. شب نوروز، همه مردم یا اکثراً پلو یا چلو خورشت میخوردند. از این پلو نوروزی برای فقرا، سلمانی (آرایشگر) و حمامی (مسئول آتش حمام) و برای کدخدای و روحانی (معلم سنتی) محل پیشکش میبردند؛ و آنها با حجم زیادی از پلو روبرو بودند و ناچار بودند آنها را خشک کرده و در آینده استفاده کنند.
پهن کردن سفرهٔ نوروزی در ایران آداب و رسوم خاصی دارد و روی سفره اجزای دیگری بهویژه آینه، شمع، و آب نیز حضور دارند. از دیگر اجزای سفرهٔ امروزی میشود از ماهی و تخم مرغ رنگشده یاد کرد.
یکی از متداولترین غذاهایی که به مناسبت نوروز پخته میشود، سمنو (سمنک، سومنک، سوملک، سمنی، سمنه) است. این غذا با استفاده از جوانه گندم تهیه میشود. در بیشتر کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند، این غذا طبخ میشود. در برخی از کشورها، پختن این غذا با آیینهای خاصی همراهاست. زنان و دختران در مناطق مختلف ایران، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان سمنو را بهصورت دستهجمعی و گاه در طول شب میپزند و درهنگام پختن آن، سرودهای مخصوصی میخوانند. برای نمونه در افغانستان، در یکی از مشهورترین ترانهها، این بیت به تکرار خوانده میشود:
سمنک در جوش ما کفچه زنیم
دیگران در خواب ما دف چه زنیم
پختن غذاهای دیگر نیز در نوروز مرسوم است. برای مثال، سبزیپلو با ماهی را در شب عید و شیرینیهایی مانند نان نخودچی تناول میشود؛ در افغانستان سبزی چلو با ماهی، در تاجیکستان باج، در ترکمنستان نوروزبامه، در قزاقستان اویقی آشار، و در بخارا نیز انواع سمبوسه پخته میشود. بهطور کلی پختن غذاهای نوروزی در هر منطقهای که نوروز جشن گرفته میشود، مرسوم است و هر منطقه غذاها و شیرینیهای مخصوص به خود را دارد.
دید و بازدید
دید و بازدید عید یا عید دیدنی یکی از سنتهای نوروزی است که در بیشتر کشورهایی که آن را جشن میگیرند، متداول است. در برخی از مناطق، یاد کردن از گذشتگان و حاضر شدن بر مزار آنان در نوروز نیز رایج است. روز نوروز با بازدید و دیدار اقوام و خویشان شروع میشود. این سالها معمولاً در شهرهای کوچک رفتن به آرامگاه شهدا و بازدید از خانواده شهدا نیز رسم شدهاست.
لباس نو و پاک نوروزی
حمام رفتن و پوشیدن پوشاک نو بخشی از ضروریات روز نوروز است که افراد حتماً بایستی با لباس نو و پاک به دیدار اقوام و دوستان میرفتند. جملی کارری در سفرنامهاش مینویسد:
"ایرانیان در این روز لباس نو میپوشند. حتی اگر کسی پول هم نداشته باشد، مبلغی از دیگران قرض میکند و برای خود و بستگان و خانوادهاش لباس و کفش نو تهیه میکند؛ زیرا معتقدند کسی که سال نو را با لباس کهنه آغاز کند، از خوشیهای تازه سال جدید بیبهره خواهد ماند. از دیگر مراسم عید نوروز، یکی هم آماده کردن انواع غذاهای لذیذ در خانهها و پذیرایی گرم از دوستان و آشنایان است.»
در قدیم معمولاً لباس قومی و ملی هر منطقهای در ایران متفاوت بود. بهخصوص هر قبیله و ایل ممکن بود نوع کلاهی که بر سر میگذاشتند متفاوت باشد و در نوروز لباس قومی معمول بودهاست در بیشتر مناطق ایران یک شنل به شکل عبا مردها بر دوش میانداختهاند امروزه رئیسجمهور افغانستان از این شنل برای اعیاد رسمی استفاده میکند. از دوره رضا شاه پوششهای متفاوت قومی که بعضاً نشانههایی از تفاخر همراه داشت برچیده شد و لباس سراسری ایران استاندارد کت و شلوار و کلاه فرنگی رسمیت یافت.
گردشگری
در ایران تعطیلات نوروزی معمولاً با حجم بالایی از سفرهای گردشگری همراه است. آمار این سفرها در طول سالهای اخیر رو به رشد بودهاست.
مسابقات ورزشی
برگزاری مسابقات ورزشی عمومی در معابر شهری و روستایی، یکی دیگر از آیینهایی است که در برخی از کشورها به مناسبت نوروز برگزار میشود. در ترکمنستان، مردان و زنان ترکمن، بازیها و سرگرمیهای ویژهای از جمله سوارکاری، کشتی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی و شطرنج برگزار میکنند. برپایی جنگ خروس و شاخزنی قوچها از دیگر مراسمی است که در ترکمنستان برگزار میشود.
در استانهای شمالی افغانستان نیز مسابقات بزکشی به مناسبتهای مختلف از جمله نوروز برگزار میشود.
طبیعتگردی
مردم ایران در روز ۱۳ فروردین، به مکانهای طبیعی مانند پارکها، باغها، جنگلها و مناطق خارج از شهر میروند. این مراسم سیزدهبهدر نام دارد. از کارهای رایج در این جشن، گره زدن سبزه است. مراسم سیزدهبهدر در مناطق غربی افغانستان، ازجمله شهر هرات نیز برگزار میشود. با وجود این که روز سیزدهم فروردین در کشور افغانستان جزو تعطیلات رسمی نیست، اما مردم این مناطق برای گردش در طبیعت، عملاً کسب و کار خود را تعطیل میکنند. مردم این منطقه، همچنین اولین چهارشنبه سال را نیز با گردش در طبیعت سپری میکنند.
علاوه بر این، ساکنان کابل، در طول دو هفته اول سال جدید، برای گردش به همراه خانواده به مناطقی که در آنها گل ارغوان میروید، میروند.
یکی دیگر از آیینهای نوروز که در آسیای میانه و کشور تاجیکستان مرسوم است، مراسم گلگردانی و بلبلخوانی است. گل گردانها از دره و تپه و دامنهٔ کوهها، گل چیده و اهل دهستان خود را از پایان یافتن زمستان و فرارسیدن عروس سال و آغاز کشت و کار بهاری و آمدن نوروز مژده میدهند.
نوروزخوانی
نوروز خوانی یا بهار خوانی یا نوروزی، گونهای از آواز خوانی است که در گذشته در ایران رواج داشتهاست. در حال حاضر رواج این گونه آواز خوانی بیشتر در استانهای مازندران و گیلان است.
در نوروز خوانی، افرادی که به آنها نوروز خوان گفته میشود، پیش از آغاز فصل بهار، به صورت دورهگردی به شهرها و روستاهای مختلف میروند و اشعاری در مدح بهار یا با ذکر مفاهیم مذهبی به صورت بداهه یا از روی حافظه میخوانند. این اشعار بیشتر به زبانهای طبری و زبان گیلکی میباشد. این اشعار بیشتر به صورت ترجیعبند بوده و توسط یک یا چند شخص، به صورت همزمان خوانده میشود.
نوروز در آثار هنرمندان
بسیاری از هنرمندان حوزه نوروز با دستمایه قراردادن موضوع نوروز اقدام به خلق آثاری در این زمینه نمودهاند.
حضور طالبان، میراث فرهنگی مشترک ایران و افغانستان از جمله زبان و ادبیات فارسی، آیینهایی چون نوروز، آثار باستانی و… را بهشدت تهدید میکند.
در دوره اول حکومت طالبان در دهه هفتاد شمسی، این گروه برگزاری هر نوع جشن نوروزی را تقلید از ایرانیان و بدعت و حرام اعلام کردند.
طالبان با برگزار کنندگان آن به شدت برخورد کرده و حتی تقویم شمسی را به تقویم قمری تغییر داد هر چند که در همان ایام نیز شماری از مردم، جشن نوروز را علیرغم مخالفت طالبان در مناطق مختلف (عمدتا در مناطق غیر پشتون)، از جمله مزار شریف و کابل برگزار کردند. حتی در مناطق مرکزی (عمدتا شیعه نشین) برگزاری جشن نوروز با براه افتادن کاروان جشن نوروز بنام «کمپیرک» به نحوی مخالفت علنی با حکومت سختگیرانه طالبان شمرده میشد. ستیز با نوروز در سالهای متمادی با افزایش افراط گرایی و تفسیرهای سختگیرانه از اسلام همگام بودهاست. نوروز ستیزی ارتباط مستقیم با "اوجگیری جریانهای سلفیت و وهابیت در حوزه تجلیل از این روز دارد. جریان نوروز ستیزی افراطی در فرهنگ مردم افغانستان ریشه نداشته، بلکه از خاستگاه سلفیت یعنی سرزمین حجاز به افغانستان سرایت کردهاست.
معنای شعر: این شعر که در هنگام پریدن از روی آتش خوانده میشود به این معنا است که فرد میخواهد زردرویی که ناشی از غم، افسردگی، بیماری و رنجوری است را به آتش بدهد و در عوض از آتش سرخی را که نماد گرما، شور و نشاط و شادی است از او بگیرد. جالب اینجاست که ایرانیان خاکستر هیزمها را حاوی بیماریهای خود میدانسته و آنها را با آب میشستند.
*********
شعر چهارشنبه سوری شاد
تق تق تق فش فشه فاصلمون کم بشه
هیزم و نفت و آتیش دوستت دارم خدایش
سیب زمینی به سیخه عکس گلت به میخه
غماتو بیار فوتش کن کینه داری شوتش کن
هوا بهاری میشه سرما فراری میشه
زردی ازت دور بشه هرچی بخوای جور بشه
*********
شعر برای چهارشنبه سوری بچگانه
شب چهارشنبه سوری آخره ساله
زمستون میره پشتش بهاره
این جشن بزرگ از نیاکانه
ازنیاکانه پاک ایرانه
ای بته بته بته
یادت نره این گفته
ای بته بته بته
گوش کن ببین چی گفته
مامان و بابام بوته میخرن
کنار حیاط آتیش میزنن
بچههای خوب از روش میپرن
تا که این جشن رو از یاد نبرن
ای بته بته بته
یادت نره این گفته
ای بته بته بته
گوش کن ببین چی گفته
سرخی تو از من
زردی من از تو
*********
شعر بچگانه برای چهارشنبه سوری
آی بچه ها آی بچهها
وقتی میرین تو کوچهها
نرین آتیش بازی کنین
ترقهها خطر دارن
چشاتونو در میارن
دستها رو پر پر میکنن
گوشاتونو کر میکنن
*********
شعر چهارشنبه سوری به نام آهای چارشنبه سوری
رسیدی و پر از شادی و شوری، آهای چارشنبه سوری
شنیدم با جوانان جفت و جوری، آهای چارشنبه سوری
شده فرهاد با فرزاد و هوشنگ، برای شب هماهنگ
پیامک میزند پوران به پوری، آهای چارشنبه سوری
پس از سالی چتیدن یا پیامک، خوشا مهسا و بابک
مزه دارد ملاقات حضوری، آهای چارشنبه سوری
جوانان با مدلهای فرنگی، پی خوش آب و رنگی
تماما ناز و گوگوری مگوری، آهای چارشنبه سوری
نمایشگاه انواع مدلها، طراوت بخش دلها
صفابخش اُناثی و ذکوری، آهای چارشنبه سوری
بساط سرخی تو، زردی من، سر هر کوی و برزن
تو هم چون مردمان غرق سروری، آهای چارشنبه سوری
مش اصغر توی چادر دیدنی شد، پی قاشق زنی شد
که باشد استتار اینجا ضروری، آهای چارشنبه سوری
چراغ قرمز و ده حاجی فیروز، سیه روی و سیه روز
بگیرند از جماعت پول زوری، آهای چارشنبه سوری
یکی از جیغ و داد اهل کوچه، کند دندان قروچه
بگوید داد از این حد بی شعوری، آهای چارشنبه سوری
بر اعصابش زند یکریز تقه، هیاهوی ترقه
ندارد بیش از این تاب صبوری، آهای چارشنبه سوری
به فحش و لعن بر آباء و اجداد، مزاحم را کند یاد
شب آمرزش اهل قبوری، آهای چارشنبه سوری
مقصر من نمی گویم تـو هستی، ولی از بمب دستی
چه چشمانی که شد محکوم کوری، آهای چارشنبه سوری
نمی دانم بهشتی یا جهنم، که کارت گشته درهم
از این دیو و دد و غلمان و حوری، آهای چارشنبه سوری
کنند آزارها با نام سرکار، گروهی مردم آزار
که دورند از ادب صد سال نوری، آهای چارشنبه سوری
امید است اینکه با شادی معقول، همه خوشحال و شنگول
کنیم از شیوه ی این عده دوری، آهای چارشنبه سوری
*********
جشن آتش جشن شادی جشن نور
گاه آتش بازی و شام سرور
آتشِ زرتشت و نور ایزدی
پرتوی از بارگاهِ سرمدی
از اهورایی که شادی آفرید
در پناهش مهر و نیکی شد پدید
رمزٍ آتش پاکی و روشنگری
سرخی و گرما و شادی پروری
یادگاری از کهن آیین ما
روزگارانِ خوش و شیرین ما
آری امشب جشن سور و آتش است
جشنِ رقص شعله های سرکش است
هموطن ای یارِ هم پیمان من
زنده کن این جشن و آیین کهن
خیز و از آتش تو سرخی وام گیر
کام دل از گردش ایام گیر
باید امشب از غم و زردی گذشت
همچو شاخی در بهاران سبز گشت
کم کمک چاووشی شاد بهار
دامن افشان میرسد از کوهسار
چشم تا برهم زنی عید آمده
روزِ خوب جشن جمشید آمده
فروهرها میهمانت میشوند
همنشین مهربانت میشوند
ای درخت سرفراز آریا
ای به دردِ مام میهن آشنا
هر کجای این جهان داری سرا
گوش کن با جان و دل پند مرا
ما همه از یک تبار و ریشه ایم
پیروان نیکی اندیشه ایم
مهد ایران ریشه و ما شاخه سار
بهر ماندن ریشه باید استوار
ور نه در توفان سرای روزگار
شاخه ساران را نمی ماند قرار
لیک اگر روزی من و تو ما شویم
جنگلی سبز و گشن می پروریم
مهرِ میهن در سرشت و جان ما
تا ابد پاینده باد ایران ما
“هما ارژنگی”
*********
شعر شب چهارشنبه سوری
بیاین آتیش روشن کنیم که آخر ِ زمستونه چارشنبه امسالیمون حسابی آتیش بارونه
غم و به آتیش بزنیم سرخی ِ آتیش مال ما درد و بلاها دور بشه از خونه امسال ما
آرش و کیخسرو و جم با همه اجداد ما از گرمی آتیشامون دعوت بشن به خونهها
کوزه جهل و بشکنیم از پشت بوم اندیشه اسپند به آتیش بزنیم چشم حسودا کور بشه
بیاین دعا کنیم با هم دوباره آزادی بیاد محنت بره روزی بیاد غم بره و شادی بیاد
اهریمنا عاصی بشن از شادی امسال ما کور بشن و دور بشن و دود بشن و برن هوا
*********
شعر طنز درباره چهارشنبه سوری
رسیدی و پر از شادی و شوری، آهای چارشنبه سوری شنیدم با جوانان جفت و جوری، آهای چارشنبه سوری
بساط سرخی تو، زردی من، سر هر کوی و برزن تو هم چون مردمان غرق سروری، آهای چارشنبه سوری
مش اصغر توی چادر دیدنی شد، پی قاشق زنی شد که باشد استتار اینجا ضروری، آهای چارشنبه سوری
چراغ قرمز و ده حاجی فیروز، سیه روی و سیه روز بگیرند از جماعت پول زوری، آهای چارشنبه سوری
یکی از جیغ و داد اهل کوچه، کند دندان قروچه بگوید داد از این حد بی شعوری، آهای چارشنبه سوری
بر اعصابش زند یکریز تقه، هیاهوی ترقه ندارد بیش از این تاب صبوری، آهای چارشنبه سوری
به فحش و لعن بر آباء و اجداد، مزاحم را کند یاد شب آمرزش اهل قبوری، آهای چارشنبه سوری
مقصر من نمی گویم تو هستی، ولی از بمب دستی چه چشمانی که شد محکوم کوری، آهای چارشنبه سوری
نمی دانم بهشتی یا جهنم، که کارت گشته درهم از این دیو و دد و غلمان و حوری، آهای چارشنبه سوری
کنند آزارها با نام سرکار، گروهی مردم آزار که دورند از ادب صد سال نوری، آهای چارشنبه سوری
امید است اینکه با شادی معقول، همه خوشحال و شنگول کنیم از شیوه این عده دوری، آهای چارشنبه سوری
سه شنبه آخر سال امشب جشن صدا و نور و حال امشب چهارشنبه سوری شده باز دوباره از رو آتیش بپره که چند روز دیگه بهاره چهارشنبه سوری شده باز دوباره از رو آتیش بپره که چند روز دیگه بهاره آی یکی یکی میایم پیش می پریم از رو آتیش زردی هامون رو میدیم سرخی به جاش می گیریم زردی هامون رو میدیم سرخی به جاش می گیریم
آی بچه ها آی بچهها وقتی میرین تو کوچهها نرین آتیش بازی کنین ترقهها خطر دارن چشاتونو در میارن دستها رو پر پر میکنن گوشاتونو کر میکنن
چهارشنبهسوری (در تاجیکستان:الوپَرَک) یکی از آیینهای پاک و جشنهای ایرانی است که از غروب آخرین سهشنبهٔ ماه اسفند، تا پس از نیمهشب تا آخرین چهارشنبهٔ سال، برگزار میشود و برافروختن و پریدن از روی آتش مشخصهٔ اصلی آن است. این جشن، نخستین جشن از مجموعهٔ جشنها و مناسبتهای نوروزی است که با برافروختن آتش و برخی رفتارهای نمادین دیگر، بهصورت جمعی در فضای باز برگزار میشود.
واژهشناسی
در مورد واژهٔ «سوری» در ترکیبِ نامِ جشنِ سوری / چهارشنبهسوری دو نگر وجود دارد: برخی «سور» را در معنایِ جشن، شادمانی، نشاط و عیش گرفتهاند و نظرِ دیگر و درست این است که «سوری» را به معنایِ سرخ میدانند؛ چون در این جشن آتشِ سرخ افروخته میشود واژهٔ سوری پهلوی و SŪR به معنیِ سرخ است. سول به معنای خورشید sul هم از همین خانواده است در زبانِ فارسی گُلِ سوری به معنیِ گُلِ سرخ یا سُهروَردی (گل سرخ) ورد به معنی گل است که البته از برگ تغییر آوایی یافتهاست که در همگی سور از همین ریشه است نظرِ دوم پذیرفتنی تر است؛ زیرا نامِ نخستِ این مراسم «جشنِ سوری» بودهاست و واژه چهارشنبه بعدها واردِ این نام شدهاست؛ اما با گذشت زمان برخی شواهد و قراین موجود، مانند رواج تلفظ چارشمبه سُرخی در شهر اصفهان و استفاده از واژهٔ سور بهجای سرخ در بسیاری از گویشهای رایج در فلات ایران، صحت دیدگاه دوم را تقویت مینماید؛ شایان ذکر است دو واژهٔ سور و سُهر، که از نظر تلفظ شباهت زیادی به واژهٔ سرخ دارند، در گویشهای پشتو، لری، بختیاری و زبان کردی به معنای سرخ به کار میروند، مانند گل سوری بهمعنای گل سرخ یا سُهروَرد به چم گل سرخ. چهارشنبه سوری: چهارده شبمه سوری. معادل جشن هولی در هندوستان میباشد .نامهای محلی این جشن عبارتند از: چارشُمبه سُری(نیشابور) گول چارشَمبه(اردبیل)، گوله-گوله چارشمبه (گیلان)، کوله چوارشمبه(کردستان)، چوارشمبه-کولی(قروه)، و چارشمبه-سُرخی (اصفهان).
پیشینه
بهگفتهٔ ابراهیم پورداوود، با توجه به نقشِ پررنگِ آتش در فرهنگِ ایرانِ باستان، شاید جشنگرفتنِ همچین مناسبتی مربوط به جشنهای ششروزهٔ پایانِ سالی (گاهنبارِ هَمَسْپَتْمَدَم) باشد که پس از اصلاح تقویم در زمان اردشیر نخستِ ساسانی برگزار میشدند. براساس باورِ زرتشتیان، در این گاهنبار، فروهرها و روانِ درگذشتگان بر زمین نازل میشوند.اما کارهایی مانند پریدن از روی آتش که طبق آیین زرتشت، توهین به آتش محسوب میشوند، باید در دورانِ پسااسلامی تکوین یافته باشند. همچنین انتخابِ صِرفِ روزِ چهارشنبه در این مناسبت، احتمالاً ناشی از ورودِ اندیشهٔ نحسپنداریِ این روز از فرهنگ عربهای فاتح به فرهنگِ بومیانِ فلاتِ ایران باشد. احتمال دیگر این است که چهارشنبهسوری بازمانده و شکل تحولیافتهای از جشن سده باشد، که احتمال بعیدی است.
در قدیمیترین اشاره به «شب سوری» در قرن چهارم در تاریخ بخارا اشارهای به روز چهارشنبه نیست ولی از لفظ «عادت قدیم» استفاده شدهاست که نشاندهندهٔ پیشینهٔ این جشن است:
«و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هر چه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آنگاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون شبِ سوری چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پارهای از آن بجست و سقف سرای درگرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت».
این فرض که برافروختن آتش در این روز بازماندهٔ سنت اعلان سال نو با آتشافروزی بر بامهاست و پریدن از آتش، یادمان عبور سیاوش از آتش است نیز مطرح بودهاست. از سوی دیگر چون در برخی منابع از نحوست روز چهارشنبه سخن رفته، ممکن است ابداع چهارشنبهسوری یا تحول آن به صورت فعلی در قرون اولیهٔ اسلامی رخ داده باشد.همچنین گفته شده که چهارشنبهسوری به مناسبت بزرگداشت یاد قیام مختار ثقفی به خونخواهی حسین بن علی در ۶۶ هجری در کوفه بودهاست که در روز چهارشنبهای آغاز گردید و برای اعلان این قیام، یاران مختار بر پشت بامهای خانههای خود آتش افروختند. برخی مردم نیز عقیده دارند که برافروختن آتش بهنشانهٔ پیروزی مختار بر قاتلان حسین بن علی (ع)است، اما این پیشینه توسط شواهد تاریخی تأیید نمیشود. همچنین گزارش شدهاست که(ابومسلم خراسانی برای آغاز قیامش در خراسان، به پیروانش دستور دادهبود تا بر پشت بامهایشان آتش روشن کنند. بهگفتهٔ ابوریحان بیرونی، هرمزد یکم، شاهنشاه ساسانی، دستور دادهبود در نوروز، مکانهای مهم را با آتش پاکیزه کنند زیرا معتقد بود که عناصر ناسالم در هوا وجود دارند.
در عین حال، ریشهای غیرآیینی برای چهارشنبهسوری نیز قابل بررسی است: برافروختن آتش که کاربردهای بهداشتی و خاصیت گندزدایی داشته، احتمالاً جزوی از برنامههای نظافت عمومی پیش از آغاز سال جدید بوده، بهویژه اینکه دور انداختن و شکستن کوزههای قدیمی و مصرف شده در طول سال نیز از رسوم رایج در چهارشنبهسوری بودهاست. با وجود مشابهتهای آداب و رسوم رایج در چهارشنبهسوری و جشنی به نام آخریچهارشنبه که در آخرین چهارشنبهٔ ماه صفر از تقویم قمری بهویژه در هند و پاکستان برگزار میشود، بعید استکه این جشن چنانکه پنداشته شدهاست، دگردیسیِ چهارشنبهسوری در نتیجهٔ فشار و سختگیری علمای متشرع بوده باشد، زیرا دستکم میدانیم که در روزگار اقتدار کامل علما و فقهای شیعه در عصر صفوی نیز این جشن بهطور آشکار و عمومی برگزار میشدهاست و از اینرو به نظر نمیرسد که این رسم هیچگاه عملاً ممنوع گردیده باشد.
در آیین زرتشتی
این جشن در نزد ایرانیان قبل از اسلام در روز خاصی انجام نمیگرفت و معمولاً در اواخر زمستان در حالی که زمین در حال گرم شدن بود انجام میشد، ولی پس از اسلام و حمله اعراب این جشن به آخرین چهارشنبه سال موکول میشد؛ زیرا چهارشنبه در نزد اعراب روزی نحس و شوم بود. چهارشنبه نزد عربها نحس نیست - از آنجا که عربها از نزدیکترین گروهها پیش از اسلام نزد ایرانیان بودند و دستکم هزار سال بخشی از ایران باستان بودند بسیاری از آداب و رسوم و عقاید شبیه به هم داشتهاند و پیش از اسلام بسیاری از قبایل عربی چون بنی تمیم و بخش بزرگی از بنی وایل و طی و قضاعه و ایاد و انمار زرتشتی بودند و نامهای ایرانی مانند دختنوس =دخترنوش - زراره - بسطام =ویستهم بسوس وسوار بین عربهای پیش از اسلام به فراوانی است --
جشنها و آیینهای ایرانی به همه ایرانیان تعلق داشتهاند و دارند. بسیاری از آنها به دوران پیش از مهاجرت آریاییان به این سرزمین بازمیگردند و خیلی از آنها هرگز زرتشتی نبودهاند، مثل چهارشنبه سوری.
البته برخی از مخالفین دیدگاه بالا این شبهه را مطرح میکنند که اگر چنانچه چهارشنبهسوری را جشنی کهن و متعلق به دوران پیش از اسلام بدانیم، با دو مشکل مواجه خواهیم بود: اول اینکه ایرانیان قبل از اسلام، هفته نداشتند و هریک از روزهای ماه را به نامی میخواندند، دیگر اینکه بیاحترامی به آتش و پریدن از روی آن با سنت زرتشتیان سازگار نیست.(البته در این باره چنین توضیحی نیز منطقی است که در همان نام روزها، نام روزهای یکم، هشتم، پانزدهم و بیستوسوم هر ماه نام خداوند است ـ اورمزد و دی ــ و از این رو آن که صورتِ نخستین هفته در آن هنگام وجود داشته و روزهای دست کشیدن از کار بوده باشد قابل توجه است جدا از آن که هفته در شکل کنونیاش و بهویژه فراگیریاش در جهان شکلی مانوی دارد که آن هم برآمده از فرهنگ ایرانیان بهشمار میرود و افزون بر اینها از آنجا که هنوز هم شکل آغازین چهارشنبهسوری در قالب آتش برپا کردنِ بر بامها در جاهایی از ایران، از جمله در خراسان جنوبی، بازمانده است این که این جشن ریشهای ایران باستانی دارد تقریباً مورد توافق همهٔ پژوهشگران است اما قطعاً طی رویدادهایی در دورهٔ میانه / اسلامی، احتمالاً قیامهایی چون ابومسلم، دگرگون شدهاست).
آیینها
چهارشنبهسوری با آیینها و جشنهای متعددی در سراسر منطقه ایران فرهنگی برگزار میشود که دارای مشابهتهای زیادی با هم هستند. مهمترینِ این آیینها جمعآوری خار و خاشاک یا تودههای سوختنیِ دیگر و افروختن آتش است، اما در بعضی زمانها و بعضی نقاط آیینهای دیگری مانند کوزه شکستن، فال گرفتن و بختگشایی هم مرسوم بودهاست.
آتشبازی
مشخصه اصلی چهارشنبهسوری، برافروختن آتش و پریدن از روی آن در آخرین چهارشنبه سال خورشیدی است. یکی دو روز قبل از چهارشنبهسوری، مردم برای گردآوری هیزم، بوته و امثال آن به بیرون از شهر میروند. ماده سوختنی آتش چهارشنبهسوری، گاهی از ضایعات کشاورزی همان منطقه (مثلاً در خور برگ خرما یا در گیلان ساقه برنج) تأمین میشود. محل برافروختن آتش پشت بام، حیاط خانه، میدان روستا یا خیابانهای شهر است. کومههای آتش در تعداد فرد (یک، سه، پنج یا هفت کومه) و به فاصله چند متری از هم چیده میشود. آتشافروزی در زمان غروب آفتاب یا بعد از آن انجام میشود و مردان، زنان، و کودکان از روی آن میپَرَند و «سرخی تو از من، زردی من از تو» (یا در بعضی شهرها، شعری محلی با مضمونی مشابه) میخوانند. برخی بر این باورند که این کار آنها را از بیماری و زردرویی در سال بعد مصون میکند. آتش را بعد از مراسم وامیگذارند تا خود به خود خاموش شود یا آن را با آب خاموش میکنند. در روستاهای خراسان هنگام پریدن از آتش میخوانند: «آلا بهدر بلا بهدر، دزدخیزا از دها بهدر»، به این نیت که از شر آل، بلا و دزد در امان بمانند.
اگر مراسم در حیاط برگزار شد، خاکستر آتش را یکی از اعضای خانواده، معمولاً یک دختربچه، برمیدارد و به چهارراهی که محل انباشت خاکسترهاست میبرد. در برگشت به خانه، در میزند و اهالی خانه میپرسند «کیست؟»، میگوید «منم»، میپرسند «از کجا میآیی؟»، پاسخ میدهد «از عروسی» و بازمیپرسند «چه آوردهای؟» و وقتی پاسخ میدهد «سلامتی»، در به روی او میگشایند.
احمد فریقی، پژوهشگر هنر، در سال ۱۳۵۶ گزارش کردهاست که مردم کردستان در شب چهارشنبهسوری آتش روشن نمیکنند و رسوم آتشافروزی و آتشبازی در شب نوروز انجام میشود. اما سیروس معروفی، هنرمند و مورخ کردستانی، در سال ۱۳۷۹ گزارش کردهاست که مردم کرد در شب چهارشنبهسوری در خارج از خانه خود آتش روشن میکنند و خاکستر آن را در کوزه شکستهای جمع میکنند و به یک خرابه میاندازند.
مراسمی مشابه با چهارشنبهسوری در نزد ارمنیان ایران با نام دِرندِز در ۱۴ فوریه برگزار میشود که شامل پریدن از روی آتش است.
تا قبل از سال ۱۳۰۰، در این شب مردان تیراندازی هوایی میکردند. اما از این سال به بعد که نگهداری اسلحه ممنوع شد، ترقهبازی متداول گشت.
فال گرفتن
یک روش فال گرفتن در چهارشنبهسوری، فال گرفتن با بولونی است. بولونی نوعی کوزه دهانگشاد کوچک است که در قدیم برای نگهداری ترشی، ادویه و مربا به کار میرفت. فال گرفتن با بولونی جنبه تفریح و سرگرمی داشتهاست. برای این کار، جوانان گرد هم میآیند و هر یک، پوشیده از چشم دیگران، شیئ یا نشانهای از خود را به درون بولونی میاندازد. همچنین اشعار مختلفی را هم بر روی کاغذ مینویسند و درون بولونی میاندازند. سپس دختربچهای دست در بولونی میکند و شعری را بیرون میآورد و میخواند و سپس شیئی را از آن بیرون میآورد که نشان میدهد شعرِ خوانده شده، فالِ صاحب آن شیئ بودهاست. در اصفهان یک آینه کوچک و یک سرمهدان هم در بولونی میاندازند و به جای نوشتن اشعار، از دیوان حافظ فال میگیرند.
نوع دیگری از فال گرفتن در چهارشنبهسوری، فالگوش است؛ که در آن دختران جوان نیت میکنند، پشت دیواری میایستند و به سخن رهگذران گوش فرا میدهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را میگیرند. سعید نفیسی گزارش کردهاست که در زمان او نوع دیگری از فال گرفتن نیز در زنجان متداول بودهاست که در آن جوانان از دودکش، طنابی را وارد خانه دیگران میکنند تا صاحب خانه اولین چیزی را که دم دست دارد بر آن ببندد. شیئی که به طناب بسته میشد را به عنوان فال خود تعبیر میکردند؛ مثلاً اگر شیرینی بود، آن را نشانه شیرینکامی میدانستند.
کوزهشکنی
در بیشتر شهرهای ایران پس از پریدن از روی آتش، کوزهها را میشکنند؛ احتمالاً ریشه این آیین، این باور خرافی قدیمی است که کوزه بدیمنی را جذب میکند و با شکستن کوره، بدیمنیها هم از بین میرود. این رسم در شهرهای مختلف با تفاوتهای جزئی انجام میشود. در تهران یک یا چند سکه درون کوزه میگذارند و از بالای بام (یا در زمان قدیم از بالای نقارهخانه) به پایین پرتاب میکنند تا بشکند. در خراسان علاوه بر سکه، مقداری زغال و نمک هم در آن قرار میدهند و قبل از پرتاب کوزه، آن را دور سر خود میگردانند. در این منطقه همچنین در هنگام شکستن کوزه میخوانند: «درد و بلای خَنِه رِ، رِختَم به توی کوچه». در اراک و آشتیان در کوزه دانههای جو میریزند. در شرق و جنوبشرق ایران، معمولاً بهجای کوزههای نو، کوزههای مستعمل را میشکنند.
این سنت احتمالاً بر یک اصل بهداشتی نیز متکی بودهاست، زیرا ایرانیان قدیم بر این باور بودهاند که ظروف سفالین را بیش از یکسال در خانه نباید نگاه داشت و چون ظروف سفالین لعاب ندارند و قابل شستشو نیستند و اگر یک سال استفاده شوند، آلوده و غیربهداشتی میشوند و استفاده بیشتر از آنها جایز نیست. پس آنها را باید شکست و دور انداخت.
قاشقزنی
در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود میکشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود میروند. صاحبخانه از صدای قاشقهایی که به کاسهها میخورد به در خانه آمده و به کاسههای آنان آجیل چهارشنبهسوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول میریزد. آیین قاشقزنی احتمالاً نشات گرفته از این عقیده است که ارواح نیک درگذشتگان در رستاخیز آخر سال به میان زندگان بازگشته و به شکل افرادی که رویشان پوشیدهاست به خانه بازماندگان سر میزنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیهای میدهند. در زند اوستا آمدهاست که پنج روز آخر سال تا روز پنجم فروردین اورمزد دوزخ را خالی میکند و ارواح رها میشوند. قاشق زنی استفادهٔ ارواح از زبان بدنی به جای زبان گفتاری است.
همچنین نفیسی از پختن آشی با نام «آش بیمار» یا «آش زینالعابدین بیمار» یاد کردهاست که در شب چهارشنبهسوری به نیت شفای بیماری در خانه پخته میشد و نحوه گردآوری مواد آن به مراسم قاشقزنی شبیه بود؛ به این ترتیب که فردی که قصد پختن این آش را داشت، ظرف مسینی برمیداشت و به در خانه همسایگان میرفت و با قاشق به ظرف میزد و با این کار بدون این که شناخته شود، از همسایه میخواست چیزی که برای پختن آش کاربرد دارد (مانند آرد یا حبوبات) یا مقداری پول در آن بیندازد. هرچه در ظرف ریخته میشد باید برای پختن آش به کار میرفت و اگر چیزی اضافه میماند، به فقیران داده میشد. باور بر این بود که این آش قدرتی شفادهنده دارد. در خراسان مراسم مشابهی برگزار میشدهاست، با این تفاوت که لزومی به پختن آش وجود نداشت و هر نوع غذایی میشد با آن طبخ کرد. همچنین در خراسان اگر صاحبخانه خودش در خانه بیمار داشت یا کسی از اعضای آن خانه به سفر رفته بود، با گفتن «ناخوش داریم» یا «سفری داریم» از دادن مواد غذایی امتناع میکرد چون این کار را مایه نحوست میدانست.
بختگشایی و گرهگشایی
به گفته نفیسی، یکی از سنتهای چهارشنبهسوری برای حل مشکلات، این است که مرد یا زنی، گوشهای از لباس یا چارقد خود را گره میزند و در خیابان از نخستین عابر میخواهد که آن گره را بگشاید، یا گاهی از قفل کوچکی استفاده میکنند و کلید آن را به نخستین عابر میدهند تا آن را باز کند. این کار به نیت باز شدن گره از کارهای فروبسته انجام میشود. در بعضی از شهرها، دختر آینه کوچکی همراه خود دارد و همین که عابر قفل را باز کرد، خودش را در آینه نگاه میکند و میخندد و خندان به خانه بازمیگردد. گاهی دختر قبل از بازگشت به خانه، از یکی از آقایان رهگذر سؤالی گذرا میپرسید (مثلا فلان خیابان کجاست؟) و تصور بر این بود که داماد آینده همکار و همصنف آن رهگذر خواهد بود. او گزارش میکند که سنتی مشابه در زنجان رایج بود که دختران دم بخت هفت گره به جامه خود میزدند و به آبانبار میرفتند و پسربچهای این گره را از جامه آنان باز میکرد. به گزارش شکورزاده مراسم مشابهی نیز در خراسان مرسوم بود که در آن دختران دم بخت با کوزه و قیچی به لب جوی میرفتند و بعد از پر کردن کوزه از آب، یکی از همراهان دو انگشت شست آنان را با نخ میبست و پنهان میشد تا عابری از راه برسد و با قیچی نخ را ببُرد و بگوید «بستگی بختت را بریدم». آنگاه دختر با کوزه آب به خانه برمیگشت و هفت بار دور حیاط میچرخید و میگفت: «بختم باز شد».
توپ مروارید، توپ جنگی بزرگی بود که به مدت یکصد سال در میدان ارگ تهران قرار گرفته بود. در تهران قدیم این رسم متداول شده بود که در شبهای چهارشنبهسوری، دختران دم بخت یا زنانی که حاجتی داشتند، از صفه میدان بالا میرفتند، در کنار آن مینشستند و از زیر آن رد میشدند. در شیراز و تبریز هم توپهای جنگی وجود داشت که مراسمی شبیه به توپ مروارید در تهران در آنها برگزار میشد.
در زمانی که دکان کوزهگری در شهرها وجود داشت، یک رسم بختگشایی دیگر این بود که دختران با هفت گردو به دکان کوزهگری میرفتند و روی چرخ کوزهگری مینشستند و هفت دور میچرخیدند و هر دور، یکی از گردوها را میشکستند.
یکی دیگر از رسومی که مورد اشاره نفیسی است، ریختن آب دباغخانه بر سر، به نیت ایجاد گشایش در کارهاست.فریقی گزارشی از چگونگی اجرای این رسم در کردستان ارائه کردهاست. در شهرهای کردستان دختران برای پر کردن ظرف آب به زمینهای اطراف دباغخانه مراجعه میکنند و قبل از پر کردن آن، یک زرده تخم مرغ میخورند.
بعضی از کارها برای برگرداندن چشم زخم (مانند اسپند دود کردن و سوزاندن زاج) نیز در چهارشنبهسوری انجام میشود که اختصاص به این روز ندارد. در کردستان یک روش مرسوم برای دور کردن چشمزخم این است که مقداری نمک در نان پیچیده میشود و در کنار خانه قرار میگیرد.
خوردنیها
سعید نفیسی در توصیف آیینهای چهارشنبهسوری به آجیل نذری یا آجیل مشکلگشا اشاره میکند. البته آن را جزو آداب خاص چهارشنبهسوری نمیداند اما کسانی که به آن باور دارند، این نذر را در چهارشنبهسوری هم ادا میکنند. در خراسان آجیلی مخصوص چهارشنبهسوری وجود دارد که نمک ندارد و خوردن آن را مایه شگون میدانند. در کردستان نیز بو دادن و خوردن گندم، کنجد، نخود و عدس مرسوم بودهاست.
خراسانیها در شب چهارشنبهسوری غذایی به نام «چهاررنگپلو» میپزند که متشکل از رشتهپلو، عدسپلو، زرشکپلو و ماشپلو است.
شال اندازی
آیین شالاندازی شالاندازی یکی دیگر از رسوم چهارشنبه سوری است که در بیشتر روستاها و شهرها رواج داشته و تاکنون نیز اعتبار خود را در شهرها و روستاهای همدان و زنجان و برخی نقاط دیگر حفظ کردهاست. جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین بلند درست میکردند و از راه پلکان خانهها یا از روی دیوار، آن را از روزنه دودکش وارد منزل میکنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست میگرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان میسازند. صاحبخانهها که منتظر آویختن چنین شالهایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلاً آماده کرده، در گوشه شال میریزند و گرهای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه میسازند که هدیه سوری آمادهاست. آنگاه شالانداز شال را بالا میکشد. آنچه در شال است هم هدیه چهارشنبه سوری است و هم فال. اگر هدیه نان باشد آن نشانه نعمت است، اگر شیرینی نشانه شیرین کامی و شادمانی، انار نشانه کثرت اولاد در آینده و گردو نشان طول عمر، بادام و فندق نشانه استقامت و بردباری در برابر دشواریها، کشمش نشانه پرآبی و پربارانی سال نو و اگر سکه نقره باشد نشانه سپیدبختی است و در برخی نقاط به نوعی خواستگاری غیرمستقیم بودهاست در این مراسم پسری که قصد داشت با دختری ازدواج کند با این روش پاسخ از دختر میگرفتند
در شهر راین واقع در استان کرمان مردم راین در شب چهارشنبهسوری شپشهای خود را از نقاط مختلف بدنشان جمعآوری میکنند و آنها را در آتشی که درست کردهاند میریزند و اعتقاد دارند که با انجام دادن این کار در سال آینده به شپش مبتلا نخواهند شد، این مراسم در شهر راین «شپشسوزان» نام دارد.
در استان خراسان و شهر مشهد و خراسان جنوبی مردم در قدیم در شب چهارشنبه سوری هیزم آتش میزنند. نام این هیزمها عبارت است از چرخه، خار و اسپند. اسپند دود کردن یا اسپند (اسفنج) به داخل آتش ریختن از آداب مردم خراسان در تمام جشنها و مناسبتها است. در داخل آتش اسپند نمک میریزند که حالت ترقه و انفجار دارد.
در خراسان رضوی و شهرهایی مانند سبزوار، گناباد، بیرجند و بجستان چند رسم دیگر هم هست از جمله انداختن یک گوی بزرگ در آتش. به این ترتیب که با هیزم یک گوی بزرگ درست میکردند و آن را آتش میزدند و از بلندی روی زمین پرتاب و همزمان میخوانند «غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا».
رسم دیگر بسیاری از مناطق مراسم الفگی (alafeh) است. دقیقاً مشخص نیست الفگی از چه واژه ای است ولی ممکن است از الفت گرفته شده باشد بعضی گفتهاند الفگی نام هدیه و خوراکی بودهاست که پادشاهان برای پذیرایی از سفیران و همراهان آنان ارایه میکردهاند. این رسم ریشه در عقاید کهن مردم بویژه خراسانیان دارد که معتقد بودهاند در چهارشنبه سوری روح مردگان آزاد است و به سوی اقوام خود میآید؛ بنابراین مردم برای خوشامد درگذشتگانشان، حلوا یا نوعی نان روغنی بنام چلپک یا نان غتاب (قطاب) و کلوچه و نان سرموکی را با یک کاسه آب روی پشت بام میگذارند. یک نان روغنی دیگر هم در روستاهای سبزوار میپزند و آن را در تمام روستا پخش میکنند و مردم با خوردن آن برای روح درگذشتگان فاتحه میخوانند. در حال حاضر مراسم الفگی در مساجد برگزار میشود و اکنون این روز قبل از سال نو انجام میشود امروزه روز قبل از سال نو یا همان روز نوروز صبح زود در مساجد جمع میشوند و هر فرد برای مرد تازه گذشته خود یک سفره الفگی میچیند که شبیه سفره نوروزی است (جشن سوری یا چهارشنبه سوری، مجله دریای پارس ۱۳۹۴)
). علفه نام موادی بودهاست که پادشاهان برای پذیرایی از سفیران و همراهان آنان مصرف میکردهاند. این رسم ریشه در عقاید کهن خراسانیان دارد که معتقد بودهاند در چهارشنبه سوری روح مردگان آزاد است و به سوی اقوام خود میآید؛ بنابراین مردم برای خوشامد درگذشتگانشان، حلوا یا نوعی نان روغنی بنام چلپک را با یک کاسه آب روی پشت بام میگذارند. یک نان روغنی دیگر هم در روستاهای سبزوار میپزند و آن را در تمام روستا پخش میکنند و مردم با خوردن آن برای روح درگذشتگان فاتحه میخوانند. البته رسم علفه در اغلب شهرهای خراسان از جمله شیروان هم جاریست. رسم دیگر مردم در غرب خراسان رضوی کوزه شکستن بودهاست. مردم ظرفهای کهنه و کوزههای جرمگرفته را به پشت بام میبردند و میشکستند. البته نوع دیگر این رسم این است که مقداری نمک به نشانه بدبختی و مقداری زغال به نشانه سیاهروزی و مقداری و یک سکه را به نشانه تنگدستی در یک کوزه میریزند و کوزه را به یکی از اعضای خانواده میدهند که از بالای بام به کوچه بیندازد و بگوید: «درد و بلای خنه (خانه) را ریختم در کوچه». این سنت برای دفع بلاها از خانواده اجرا میشود و نشانه امید مردم به خوشبختی و موفقیت در سال آینده است.
"فلسفه چهارشنبه سوری در سیستان" مردم سیستان سياوش يكى از مظلومترين چهرههاى شاهنامه میدانند كه وقتى زنِ پدرش سودابه ، به او دل بست هرگز به مكر نامادرى گرفتار نشد... تااينكه اين جسارت به گوش پدرش كيكاووس رسيد و شديدا مورد خشم او گرديد. سياوش از پدر خواست تا براى اثبات پاكى و بيگناهيش ازهفت تونل آتش گذر كند و اگر سالم بيرون آمد ، آنرا دليل بىگناهيش بدانند. این آزمون آتش در آخرين سه شنبه سال انجامید و او سرفرازانه بيرون آمد، به دستور پدر اين روز جشن ملى شناخته شد. وماهم واپسين سهشنبه را به ياد پاكى و انسانيت با پريدن از روى آتش جشن ميگيريم.
از این رو در سیستان مراسم چهارشنبه سوری معمول بوده و آنرا جشن گرفته، در این روز شاهنامه خوانی نیز نزد مردم سیستان معمول هست همچنین مردم سیستان در این روز آتش روشن میکنند. همچنین مردم سیستان گونی، پتو، نمد و لباس های کهنه و قدیمی را به صورت گلوله هایی در می آورند و آنها در آخرین چهارشنبه سال، آتش میزنند و معتقدند که نحوست این شب با این کار از بین میرود.
آتشبازی و گرهگشایی از قدیم معمول بودهاست. آتش افروختن در این اواخر متداول شدهاست. در گذشته به جای آتش افروختن و پریدن از روی آن صبح روز چهارشنبه کودکان و جوانان از روی آب روان پریده و جمله «آتیل ماتیل چرشنبه بختیم آچیل چرشنبه» را میگفتند. آجیل و میوه خشک خوردن از ضروریات است و ترک نمیشود اگر دوست یا مهمان و تازهواردی داشته باشند باید حتماً شب چهارشنبهسوری خوانچهای از آجیل خام و میوه خشک برای او بفرستند.
در تبریز آبپاشی از بام خانهها بر سر عابرین نیز رایج است که از آداب دوران ساسانیان بوده و هنوز در میان ارمنیان و زرتشتیان ایران معمول است که در یکی از جشنهای خود بر یکدیگر آب میریزند.
در تبریز، مردم به چهارشنبهبازار میروند که با چراغ و شمع، بهطرز زیبایی چراغانی شدهاست. هر خانواده یک آینه، دانههای اسفند، و یک کوزه برای سال نو خریداری میکنند. در برخی از بخشهای ایران در روز بعد از چهارشنبهسوری، خانهتکانی آغاز میشود. در شیراز، مردم آش رشته میپزند و برای خانههای همدیگر ارسال میکنند.
خوزستان از نظر ترکیب قومی بسیار متنوع است. هر قومی آداب و رسوم خود را دارد که در زمانهای خاصی از سال برگزار میشود و یکی از آنها چهارشنبهسوری است.
مهمترین بخش برگزاری جشن چهارشنبهسوری در خوزستان، افروختن آتش و پریدن از روی آن در غروب این روز است. در گذشته مرسوم بوده که مردم در نزدیکیهای غروب چهارشنبهسوری به صحرا بروند. آنها پس از ورود به صحرا شروع به جمعآوری بوته گیاهان خشک میکردند، سپس آنها را آتش میزدند و از روی آتش میپریدند. هنوز در اغلب شهرهای استان مردم در غروب چهارشنبهسوری آتش میافروزند و به هنگام پریدن از روی آنها میگویند: «غم برو شادی بیا - محنت برو روزی بیا»!
قاشقزنی از آیینهای ویژه چهارشنبهسوری در اهواز بود که بعد از مراسم آتشافروزی و بیشتر از سوی کودکان اجرا میشد. در این رسم کودکان پسر و دختر، چادری بر سر و روی خود میکشیدند تا شناخته نشوند. بعد به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود میرفتنند. صاحبان خانهها هم با شنیدن صدای قاشقها که به کاسهها میخورد در خانه را باز میکردند و در کاسههای آنان آجیل چهارشنبهسوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول میریختند.
در میان لرهای بختیاری خوزستان هم رسم «تَش پَرَک» به معنی پریدن از روی آتش مرسوم است و در برخی ازروستاهای این مناطق در این شب آش میپزند و بین همسایگان پخش میکنند. همچنین بعد ازصرف شام هم به دیدن بستگان و همسایهها میروند.
در قدیم زنان و دختران بهبهانی هم در شب چهارشنبهسوری به اماکن مقدس همچون امامزادهها میرفتند و دو رکعت نماز حاجت میخواندند.
همچنین در بهبهان رسم بود که پیش از غروب آفتاب مردم به صحرا میرفتند و مقداری بوته خشک میکندند و آنها را درحیاط خانه یا در گذرگاه آتش میزدند و از روی آن میپریدند. آتشها معمولاً ۳ یا ۷ کپه بودند. با غروب آفتاب و نیمه تاریکشدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع میشدند و از بزرگ تا کوچک هر کدام ۳ بار از روی بوتههای افروخته میپریدند. اکنون هم افروختن آتش و پریدن از روی آن در بهبهان مرسوم است و اغلب هم جوانان این کار را انجام میدهند.
مردم چهارمحال و بختیاری مانند همه مردم کشور شب چهارشنبهسوری را گرامی میدارند و در این روز جشن میگیرند.
مردم شهرها، روستاها و مناطق عشایری چهارمحال وبختیاری با روشن کردن آتش و پریدن از روی آن ابراز شادمانی و خرسندی میکنند. آنها تعداد آتشها را نیز مانند سبزهها فرد میگیرند و معتقدند پریدن از روی آتش زوج شگون ندارد.
در نقاط مختلف این استان ۳، ۷ یا ۱۱ کپه کوچک آتش برمیافروزند و بعد از روی این آتشها میپرند. در گذشته خاکستر آتش را یکی از دختران جوان به بیرون از خانه میبرد و اهالی خانه در منزل را به روی او میبستند و با این کار نیت میکردند تا در سال جدید ازدواج کند. در مناطق بختیارینشین چهارمحال و بختیاری به چهارشنبهسوری «چهارشنبه سیری» یا «تش پرک» میگویند. بین آنها رسم است ۳ بار از روی آتش بپرند و هربار که میپرند این ابیات را بخوانند: «تش تش نوروز ایکنم / شادی هر روز ایکنم / سرخی تو سی مو / زردی مو سی تو»
«کوزهشکنی» از دیگر مراسم شب چهارشنبهسوری در چهارمحال و بختیاری بود. بهطوری که دختران و پسران بختیاری روی بلندیها و پشتبامها میرفتند و کوزهها و ظروف سفالین کهنه را به پایین انداختند و میشکستند.
یکی دیگر از آداب اصیل شب چهارشنبهسوری، رسم «قاشقزنی» است. در چهارمحال و بختیاری دخترها سراندازی روی سر و صورت خود میانداختند تا شناخته نشوند، آنگاه یک ظرف و قاشق برمیداشتند و به در خانهها میرفتنند و به جای کوبیدن، قاشق را به ظرف میزدند تا صاحبخانه متوجه حضور آنها بشود. صاحبخانه هم بیرون میآمد و نسبت به توان مالی خود، در ظرف آنها شیرینی، برنج، سنجد یا پولی میگذاشت.
آداب و رسوم اصیل شب چهارشنبه سوری هنوز هم در میان بختیاریها با همان آب و تاب اجرا میشود و بسیار هم دیدنی است، اما این مراسم در میان بختیاریهای اصیل، بدون چوببازی و تیراندازی کامل نخواهد بود. چوببازی یک بازی مردانه است و نیاز به دو طرف دارد.
بیرون از ایران
ایرانیان بیرون از ایران به ویژه در اروپا و آمریکا و کانادا چند دهه است که جشنهای نوروزی را از جمله چهارشنبه سوری به صورت گروهی برگزار میکنند.
تاریخ ارسال پست: سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 17:27 برچسب ها : سایت,ارس,رزبلاگ,
شماره دوزی یک هنر قدیمی و زیبایی است که از دیرباز توسط افراد بهعنوان یک سرگرمی و همچنین یک صنایع دستی مورد استفاده قرار گرفته است. در این مقاله ، شما با اصول و تکنیکهای مربوط به شماره دوزی آشنا خواهید شد.
شماره دوزی چیست؟
هنر شماره دوزی یکی از هنرهای قدیمی و زیبای گلدوزی و سوزن دوزی است که از دیرباز توسط علاقمندان به هنر و دوستداران زیبایی بهرهمندی داشته است. این هنر، با ترکیب دقت دوخت، طراحیهای زیبا و استفاده از مواد با کیفیت، طرحهای منحصر به فردی را بر روی پارچهها و لباسها ایجاد میکند.
دوخت شماره دوزی
شناخت هنر شماره دوزی
هنر شماره دوزی، به عنوان یکی از نوعی گلدوزی و سوزن دوزی، بر روی پارچههای مخصوصی با سوراخهای کوچک اجرا میشود. در این هنر، از دوخت کج متضاد و روبروی هم برای پر کردن مربعات طرح استفاده میشود که به شکلی ضربدری در میآیند. این روش دوخت، به طرحها جلوهی خاصی میبخشد و زیبایی و شکوه آنها را تاکید میکند.
تاریخچه هنر شماره دوزی
هنر شماره دوزی، ریشههای خود را در تاریخ باستانی دارد و از دورانهای قدیمی در فرهنگها و قومیتهای مختلف دیده میشود. این هنر، نه تنها به عنوان یک روش زیباییبخشی برای پارچهها و لباسها، بلکه به عنوان یک ابزار برای ابراز خلاقیت و نگهداری از میراث فرهنگی و هنری ارزشمند استفاده میشود.
هنر شماره دوزی
کاربردهای هنر شماره دوزی
استفاده از هنر شماره دوزی، به عنوان یکی از روشهای موثر برای تزیین و زیباسازی انواع مختلفی از پارچهها و لباسها، از جمله لباسهای مراسم، پوشاک رسمی و تزیینات خانه، بسیار متداول است. علاوه بر این، این هنر میتواند به عنوان یک فرصت برای یادگیری، خلاقیت و بهبود مهارتهای دستی شخصیتبخش باشد.
آموزش دوخت شماره دوزی
آموزش دوخت شماره دوزی: متون و ابزارهای لازم
دوخت شماره دوزی یک هنر زیبا و محبوب است که نیازمند استفاده از ابزارهای خاص و دانش فنی است. در این بخش به معرفی ابزارهای مورد نیاز برای دوخت شماره دوزی و همچنین نکات مهمی دربارهی یادگیری و اجرای این هنر میپردازیم.
۱. پارچه مخصوص شماره دوزی
برای دوخت شماره دوزی نیاز به پارچههای خاصی داریم که دارای سوراخهای مرتب و با فاصله میباشند. این پارچهها به شکل مربعات با کانتهای مخصوصی طراحی شدهاند که اندازهی هر کانت به صورت استاندارد تعیین شده است.
۲. نخ
برای دوخت شماره دوزی از نخهایی به نام "کوبلن دوزی" استفاده میشود. این نخها دارای کیفیت بالا و مارکهای مختلفی همچون انکوور و دمسه وجود دارند. نخهای کوبلن به صورت ۶ تا ۸ رشته ای در بازار عرضه میشوند.
۳. قیچی
برای برش دادن پارچه و ایجاد شکلهای مورد نظر، نیاز به یک قیچی با نوک ظریف داریم.
۴. سوزن
استفاده از سوزن کوبلن دوزی ضروری است که سایز آن بسته به اندازهی کانت پارچه متفاوت است.
۵. بوبین
این وسیله نخ را در خود نگهداری میکند و کد رنگ هر نخ بر روی آن درج شده است.
۶. تور مخصوص دوخت شماره دوزی
در صورت استفاده از پارچههای غیر مخصوص شماره دوزی، از تورهای شماره دوزی برای حمایت از پارچه و جلوگیری از پاره شدن آن استفاده میشود.
۷. الگوی کار دوخت شماره دوزی
برای دوخت بر روی لباسها، نیاز به یک الگو یا پترن داریم که میتوانید طرح مورد نظر خود را از سایتهای هنری دانلود کنید یا از روشهای دیگری برای تهیهی آن استفاده کنید.
با این مواد و ابزارها و با توجه به مراحل آموزش دوخت شماره دوزی، میتوانید آثار زیبا و دلچسبی را ایجاد کنید و به هنر شماره دوزی مسلط شوید.
الگوهای دوخت شماره دوزی
آموزش دوخت شماره دوزی
برای راحتی و دقت بیشتر در دوخت شماره دوزی، مراحل زیر را دنبال کنید:
آمادهسازی الگو دوخت شماره دوزی
پرینت الگو: ابتدا الگوی مورد نظر خود را به اندازه بزرگترین اندازه ممکن پرینت گرفته و آماده کنید.
تعیین مرکز الگو و پارچه: از وسط الگوی پرینت شده یک خط عمودی و یک خط افقی بکشید. این خطوط محل مرکز الگوی شما هستند. سپس محل مرکز پارچه را نیز با این روش تعیین کنید.
دوخت شماره دوزی
شروع دوخت: ابتدا نخ را از زیر کار در نقطه شروع (معمولا نقطه ۱) بیرون بکشید.
دوخت به شکل ضربدر: برای دوخت مربعها، سوزن را از نقطه ۲ به زیر کار ببرید و از نقطه ۳ خارج کنید. سپس دوباره سوزن را به سمت بالا و مقابل نقطه ۱ (نقطه ۴) ببرید.
دوخت دونه به دونه: دوخت دونه به دونه به این معناست که هر مربع یا دوخت به صورت جداگانه و دنبالهای از دوختها انجام میشود.
گلدوزی هنری
کار با نقشه در دوخت شماره دوزی
قبل از شروع دوخت، دستورات هر طرح را بهدقت مطالعه کنید. این دستورات به شما میگویند چگونه محل گلدوزی را روی پارچه علامت بزنید و از کجا باید دوخت را شروع کنید. نقطه شروع را با مداد روی نقشه علامتگذاری کنید. از نقطه صحیح شروع کنید و بهسمت خارج ادامه دهید. هر مربع رنگی روی نقشه معرف یک دوخت ضربدری است که روی پارچه گلدوزی شده است. دستور راهنما همچنین تعداد خانههای بافته پارچه را که شما باید با هر دوخت آن را پر کنید در اختیار شما قرار میدهد تا طرح شما در اندازه صحیح دوخته شود.
آمادهسازی پارچه برای دوخت شماره دوزی
ابتدا طرح مورد نظر را انتخاب کرده و تعداد خانههای آن را شمارش کنید. هر مربع بزرگ تشکیل شده از ۱۰ مربع کوچک در طول و ۱۰ مربع کوچک در عرض.
سپس پارچه را مطابق اندازه نقشه انتخاب کنید. برای مثال، اگر تعداد خانههای نقشه ۳۰ خانه باشد، ۵۰ خانه روی پارچه در نظر بگیرید و از هر طرف ۱۰ خانه برای حاشیه بگذارید. همین کار را برای بالا و پایین نیز انجام دهید.
در نهایت، کادری که نشان دهنده تعداد خانهها در نقشه است، دور تا دور کار میدوزید.
با این مراحل، دوخت به همین شیوه ادامه مییابد.
آموزش دوخت
خاتمه کار دوخت شماره دوزی
محکمسازی نخ: برای جلوگیری از باز شدن دوخت و ایجاد برآمدگی، نخ را با دوخت دو الی سه کوک محکم کنید.
برش نخ: اگر نخی پس از اتمام کار باقی مانده است، آن را با بریدن و ایجاد یک کوک انتهایی در نقاط مختلف محکم کنید و سپس آن را ببرید.
با این مراحل ساده و دقیق، شما میتوانید دوخت شماره دوزی را با کیفیت بالا و به شیوهای حرفهای انجام دهید.
سوالات متداول درباره شماره دوزی
۱- چگونه میتوان نقشه دوزی را روی پارچه انتقال داد؟
برای انتقال نقشه دوزی به پارچه، معمولاً از روش شمارش دانههای نقشه بر روی پارچه استفاده میشود. به ازای هر خانه از نقشه، یک ضربدر روی پارچه دوخته میشود تا طرح به طور کامل منتقل شود. برای پارچههای با چهارخانه، داخل هر خانه از نقشه یک ضربدر دوخته میشود.
۲- چه اطلاعاتی در نقشه دوزی مشخص میشود؟
در نقشه دوزی، رنگها با حروف یا علامتهای دیگر جدا شدهاند. هر رنگ در نقشه با علامت خاصی نشان داده میشود و در جدول زیر نقشه، شماره نخ مربوط به هر رنگ مشخص میشود.
۳- چه تفاوتی بین روش دوخت شماره دوزی و کوبلن دوزی وجود دارد؟
روش دوخت شماره دوزی مشابه کوبلن دوزی است، با این تفاوت که دوخت شماره دوزی یک دور برگشت دارد و حالت ضرب پیدا میکند. همچنین، در دوخت شماره دوزی، از نقشه خوانی با شروع از یک سمت کار استفاده میشود.
۴- چگونه میتوان از نقشه دوزی برای دوخت طرحهای خاص استفاده کرد؟
برای دوخت طرحهای خاص با استفاده از نقشه دوزی، میتوان نقشه و الگوی مورد نظر را با اندازه بزرگتر پرینت کرده و تعداد خانههای طرح را به دقت شمارش کرد. سپس طبق دستورات و راهنماییهای داده شده، دوخت را شروع کرده و به ترتیب خانهها را پر کرد.
۵- چگونه از پارچه و نخ مناسب برای شماره دوزی استفاده کنیم؟
برای شماره دوزی، بهتر است از پارچهای با بافت مناسب و مرغوب استفاده کنید. همچنین، نخ باید با کیفیت باشد و رنگها با نقشه تطابق داشته باشند تا طرح به طور دقیق منتقل شود.
روز جهانی زنانیک روز بزرگداشت جهانی است که هر ساله در ۸ مارس (۱۸ اسفند) برای بزرگداشت دستاوردهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی زنان جشن گرفته میشود. این روز همچنین یک نقطه کانونی در جنبش حقوق زنان است تا توجهات را به موضوعاتی مانند برابری جنسیتی، حقوق باروری و خشونت و سوء استفاده علیه زنان جلب کند.
جنبش جهانی حق رای زنان که در نیوزلند آغاز شده بود، از جنبشهای کارگری در آمریکای شمالی و اروپا در اوایل قرن بیستم سرچشمه گرفتهاست. ظاهراً نخستین بار «روز زن» توسط حزب سوسیالیست آمریکا در شهر نیویورک در روز ۲۸ فوریه ۱۹۰۹ سازماندهی شد. این کار الهامبخش نمایندگان آلمانی در کنفرانس بینالمللی زنان سوسیالیست در سال ۱۹۱۰ بود تا پیشنهاد تخصیص «روز ویژه زنان» برای هر سال را بدهند، هرچند که آنها تاریخ مشخص برای این روز انتخاب نکردند. سال بعد اولین راهپیمایی و بزرگداشت روز جهانی زنان در سراسر اروپا برگزار شد. پس از اینکه زنان در سال ۱۹۱۷ در روسیه شوروی حق رأی به دست آوردند (آغاز انقلاب فوریه)، روز ۸ مارس به عنوان تعطیلات ملی شناخته شد. متعاقباً آن تاریخ توسط جنبش سوسیالیستی و کشورهای کمونیستی جشن گرفته شد. این روز تا زمان تصویب توسط جنبش جهانی فمینیستی در اواخر دهه ۱۹۶۰ با جنبشها و دولتهای چپ افراطی در پیوند انگاشته میشد. روز جهانی زنان پس از تصویب آن توسط سازمان ملل در سال ۱۹۷۷ به یک جریان اصلی جهانی تبدیل شد.
این روز در ابتدا بهعنوانِ یک رویدادِ سیاسیِ سوسیالیستی در میانِ احزاب سوسیالیستِ آمریکا، آلمان و اروپای شرقی آغاز شد، اما بعد از مدتی در فرهنگ بسیاری از کشورها آمیخته شد. روز بینالمللی زنان در برخی از مناطق، رنگ و بوی سیاسی خود را از دست داده و تبدیل به مناسبتی برای مردان شده تا عشقِ خود را به زنان نشان دهند و آمیزهای از روز مادر و روز ولنتاین شدهاست. با این حال در مناطقی دیگر، اصل سیاسی و زمینهٔ حقوق بشری که توسط سازمان ملل متحد تعیین شده، اجرا میشود و آگاهیِ سیاسی و اجتماعی از مبارزاتِ زنان در سراسر جهان به ارمغان میآورد. سازمان ملل هم از سال ۱۹۷۷ این روز را بهعنوانِ «روز حقوق زنان و صلح بینالمللی» بهرسمیت میشناسد.
نخستین بزرگداشت روز زنان، در سال ۱۹۰۹ به عنوان یک رویداد سیاسی سوسیالیستی برگزار شد. این مراسم حاصل آمیختگی فرهنگ چندین کشور و در درجهٔ اول کشورهای اروپایی به ویژه بلوک شرق بود.این روز در سال ۱۹۱۷ در اتحاد جماهیر شوروی یک مناسبت ملی اعلام شد و به دیگر کشورهای همسایه نیز سرایت یافت. در حال حاضر در بسیاری از کشورها این روز جشن گرفته میشود.
روز جهانی زنان به شکلهای گوناگون در سراسر جهان گرامی داشته میشود. در چندین کشور این روز تعطیل رسمی است و در کشورهای دیگر به صورت بزرگداشتهای اجتماعی برگزار میشود. دیدهبان سازمان ملل این روز را در رابطه با موضوعات و کارزارها خاص در حقوق زنان میشناسد.گیاه حساس (یا حساسه یا درخت گل ابریشم)، نمادی از جشن روز زنان در کشورهای ایتالیا و روسیه است. همچنین گل میموزا یکی از نمادهای این روز است.
پیشینه
ریشهها
نخستین مراسم روز زن در ۲۸ فوریهٔ سال ۱۹۰۹ در نیویورک آمریکا برگزار شد. این مراسم توسط حزب سوسیالیست آمریکا، برای یادبود اعتصاب «اتحادیه جهانی زنان کارگر صنایع پوشاک» در سال ۱۹۰۸ سازمان یافت. با وجود ادعاهای بعدی، اعتصاب خاصی در ۸ مارس اتفاق نیفتاده بود.
در اوت ۱۹۱۰، یک کنفرانس بینالمللی زنان سوسیالیست پیش از نشست عمومی انترناسیونال دوم سوسیالیست در کپنهاگ، دانمارک تشکیل شد. نمایندگان آلمانی، کلارا زتکین، کیته دانکر، پائولا تید و دیگران با الهام از سوسیالیستهای آمریکایی، پیشنهاد کردند که یک «روز زن» سالانه پایهگذاری شود. آنها تاریخ مشخصی برای این روز مشخص نکردند100 نماینده، به نمایندگی از ۱۷ کشور، با این ایده به عنوان راهبردی برای ارتقای حقوق برابر، از جمله حق رای زنان، موافقت کردند.
سال بعد، در ۱۹ مارس ۱۹۱۱، نخستین روز جهانی زنان در بزرگداشت زنانگی توسط بیش از یک میلیون نفر در اتریش، دانمارک، آلمان و سوئیس برگزار شد.تنها در اتریش و مجارستان، ۳۰۰ تظاهرات برگزار شد،در سرتاسر اروپا، زنان خواستار حق رای و تصدی مناصب دولتی بودند و به تبعیض جنسیتی شغلی اعتراض کردند.
روز جهانی زنان در ابتدا تاریخ مشخصی نداشت، اگرچه معمولاً در اواخر فوریه یا اوایل مارس جشن گرفته میشد. آمریکاییها به برگزاری «روز ملی زنان» در آخرین یکشنبه ماه فوریه ادامه دادند، در حالی که روسیه روز جهانی زنان را برای نخستین بار در سال ۱۹۱۳، در آخرین شنبه فوریه (بر اساس تقویم جولیانی، که در تقویم میلادی، تاریخ ۸ مارس بود) برگزار میکرد. در سال ۱۹۱۴، روز جهانی زنان در ۸ مارس برای اولین بار در آلمان برگزار شد. مانند دیگر نقاط جهان، زنان آلمانی به دنبال حق رای زنان بودند که تا سال ۱۹۱۸ موفق به برخورداری از آن نشدند. همزمان، راهپیمایی در لندن در حمایت از حق رای زنان برگزار شد که طی آن سیلویا پانکهورست در مقابل ایستگاه چارینگ کراس در راه سخنرانی در میدان ترافالگار دستگیر شد.
روز جهانی زنان در اتحاد جماهیر شوروی و سایر کشورهای کمونیستی
تمبر پستی مربوط به شوروی
در ۸ مارس ۱۹۱۷(۲۳ فوریه ۱۹۱۷، بر اساس تقویم ژولیانی)، در پتروگراد، زنان کارگر بافنده تظاهراتی را آغاز کردند که در نهایت تمام شهر را فرا گرفت. این زنان خواستار «نان و صلح»، پایان دادن به جنگ جهانی اول، کمبود مواد غذایی و پایان تزاریسم بودند.این حرکت آغاز انقلاب فوریه بود که در کنار انقلاب اکتبر، انقلاب دوم روسیه را تشکیل میداد. رهبر انقلاب لئون تروتسکی نوشت: «۲۳ فوریه (۸ مارس) روز جهانی زنان بود و جلسات و اقداماتی پیشبینی شده بود. اما ما تصور نمیکردیم که این «روز زن» باشد که انقلاب را آغاز میکند. اقدامات انقلابی اما بدون تاریخ پیشبینی شده بود. اما صبح، علیرغم دستورهای مخالف، کارگران نساجی کار خود را در چندین کارخانه رها کردند و نمایندگانی را برای درخواست حمایت از اعتصاب فرستادند… که منجر به اعتصاب گسترده شد… همه به خیابان رفتند. هفت روز بعد، تزار نیکلاس دوم استعفا داد و دولت موقت به زنان حق رای داد.
پس از پذیرش رسمی آن در روسیه شوروی، روز جهانی زنان عمدتاً در کشورهای کمونیستی و توسط جنبش کمونیستی در سراسر جهان جشن گرفته شد.چینیها این تعطیلات را در سال ۱۹۲۲ آغاز کردند، و این روز خیلی زودی در طیف سیاسی مورد توجه قرار گرفت: در سال ۱۹۲۷، گوانگژو شاهد راهپیمایی ۲۵۰۰۰ زن و حامیان مرد این جنبش، از جمله نمایندگان کومینتانگ، YWCA، و سازمانهای کارگری بود. پس از پایهگذاری جمهوری خلق چین در ۱ اکتبر ۱۹۴۹، شورای دولتی در ۲۳ دسامبر اعلام کرد که ۸ مارس تعطیل رسمی خواهد بود و به زنان نیم روز مرخصی داده میشود.
تصویب توسط سازمان ملل
روز جهانی زنان تقریباً تا سال ۱۹۶۷ که توسط فمینیستهای موج دوم پذیرفته شد، عمدتاً یک تعطیلات کمونیستی باقی ماند. این روز مجدداً به عنوان روز کنشگری مطرح شد و گاهی در اروپا به عنوان «روز جهانی مبارزه زنان» شناخته میشود. در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، چپها و سازمانهای کارگری به گروههای زنان پیوستند و خواستار دستمزد برابر، فرصتهای اقتصادی برابر، حقوق قانونی برابر، حقوق باروری، مراقبت از کودکان و جلوگیری از خشونت علیه زنان شدند. سازمان ملل در سال ۱۹۷۵ جشن روز جهانی زنان را آغاز کرد که به عنوان سال جهانی زن اعلام شده بود. در سال ۱۹۷۷، مجمع عمومی سازمان ملل متحد از کشورهای عضو دعوت کرد تا ۸ مارس را به عنوان تعطیلی رسمی سازمان ملل برای حقوق زنان و صلح جهانی اعلام کنند. از آن زمان به بعد این روز هرساله توسط سازمان ملل متحد و بسیاری از کشورهای جهان گرامی داشته میشود و هر سال بر موضوع یا موضوع خاصی در زمینه حقوق زنان تمرکز دارد.
پذیرش توسط شرکتها
در قرن بیست و یکم، روز جهانی زنان، به ویژه در غرب؛ جایی که توسط شرکتهای بزرگ حمایت میشود و به جای اصلاحات اجتماعی، برای ترویج مفاهیم کلی و مبهم برابری استفاده میشود، مورد انتقاد قرار گرفت.تارنمای internationalwomensday.com در سال ۲۰۰۱ پایهگذاری شد. این تارنما موضوع سالانه و هشتگهایی را تعیین میکند که با پروژه سازمان ملل ارتباط ندارد. در سال ۲۰۰۹، این تارنما توسط شرکت بازاریابی بریتانیایی آئورا ونتورز (Aurora Ventures) مدیریت میشد.این تارنما شروع به تبلیغ هشتگها به عنوان مضامین روز کرد که در سطح بینالمللی مورد استفاده قرار گرفتند. این روز با صبحانههای کاری و ارتباطات رسانههای اجتماعی که به عقیده برخی از منتقدان اجتماعی یادآور تبریک روز مادر بود، برگزار شد.
۱۹۱۰ میلادی
در ماه اوت ۱۹۱۰، کنفرانس جهانی زنان قبل از جلسه عمومی سوسیالیستهای بینالملل دوم در کپنهاگدانمارک برگزار شد. با الهام از سوسیالیستهای آمریکایی، لوییس زیتس سوسیالیست آلمانی پیشنهاد تأسیس سالانه روز بینالمللی زن را داد و کلارا زتکین سوسیالیست پیشرو که بعدها یک رهبر کمونیست شد از او حمایت کرد، البته در آن کنفرانس روز خاصی مشخص نشد.نمایندگان که مجموعهای از ۱۰۰ زن از ۱۷ کشور بودند، با این ایده برای ترویج حقوق برابر، شامل حق رای برای زنان، موافقت کردند.سال بعد در ۱۹ مارس ۱۹۱۱ روز بینالمللی زن برای میلیونها نفر در اتریش، دانمارک، آلمان و سوییس برای اولین بار شناخته شده بود. فقط در امپراتوری اتریش-مجارستان، ۳۰۰ تظاهرات برگزار شد. در وین، زنها در رینگاشتراسه رژه میرفتند و بنرهایی به افتخار شهدای کمون پاریس حمل میکردند. زنان خواستار حق رای و مناصب عمومی بودند. آنها همچنین نسبت به تبعیض جنسیتی در استخدام اعتراض داشتند. آمریکاییها در آخرین یکشنبه فوریه روز ملی زن را به پا داشتند.
۱۹۱۳ میلادی
در ۱۹۱۳ زنان روسیاولین روزِ جهانیِ زن را در آخرین شنبهٔ فوریه (برپایهٔ گاهشماری ژولینی) برپا داشتند.
۱۹۱۴ میلادی
همچنین تا سال ۱۹۱۴، اعتصاباتی به رهبری زنان، راهپیماییها و تظاهرات دیگری وجود داشت که هیچکدام از آنها در ۸ مارس اتفاق نیفتاد. در ۱۹۱۴ روز جهانی زنان در ۸ مارس برگزار شد، احتمالاً به این دلیل که آن روز یکشنبه بود و در حال حاضر این روز در همه کشورها در ۸ مارس برگزار میشود. در سال ۱۹۱۴ برگزاری روز زن در آلمان به حق رای زنان اختصاص داده شد که البته زنان آلمانی تا سال ۱۹۱۸ این حق را به دست نیاوردند.
در ۸ مارس ۱۹۱۴ در لندن راهپیمایی از میدان بو تا ترافالگار در حمایت از حق رای زنان برگزار شد. سیلویا پنکهرست در راه میدان ترافالگار برای سخنرانی، جلوی ایستگاه چارلز کراس دستگیر شد.
پس از ۱۹۱۷ میلادی
در ۱۹۱۷ تظاهراتی تحت عنوان روز بینالمللی زن در سنت پترزبورگ در آخرین پنجشنبهٔ فوریه (مصادف با ۸ مارس در گاهشماری میلادی) برپا شد که سرآغاز انقلاب فوریه بود.در این روز، زنان در سنت پترزبورگ برای «نان و صلح» در اعتصابات شرکت کردند و خواستار پایان دادن به جنگ جهانی اول، کمبود مواد غذایی روسیه و حکومت استبدادی مطلقه شدند. لئون تروتسکی مینویسد: «۲۳ فوریه (۸ مارس) روز بینالمللی زن بود و جلسات و اقدامات پیشبینی شده بود ولی ما تصور نمیکردیم که این روز زن، انقلاب به پا میکند. اقدامات انقلابی پیشبینی میشدند اما زمان آنها مشخص نبود. برخلاف دستورها، کارگران نساجی در چندین کارخانه کارشان را رها کرده و نمایندگانشان را برای حمایت از تظاهرات فرستادند… که منجر به اعتصاب تودهها شد… همه به خیابانها ریختند.»
پس از انقلاب اکتبر انقلابی بلشویکالکساندرا کولونتای و ولادمیر لنین، این روز را در اتحاد جماهیر شوروی مناسبتی رسمی اعلام کردند. اما تا ۱۹۶۵ یک روز غیر تعطیل بود. در ۸ می ۱۹۶۵ شورای عالی ریاست اتحاد جماهیر شوروی روز بینالمللی زنان را یک روز تعطیل در اتحاد جماهیر شوروی اعلام کرد. «برای یادبود مقاومت و ایستادگی زنان شوروی در ساختار کمونیست، در دفاع از سرزمین مادری در جنگ بزرگ وطن، در قهرمانی و از خودگذشتگی در جلو و عقب (جبههها) و همچنین نشان دادن مشارکت عظیم زنان برای تقویت دوستی در بین مردم و تلاش برای صلح، روز زن باید مانند دیگر وقایع برپا شود.»
پس از رسمی شدن این روز در روسیه، بعد از انقلاب شوروی در ۱۹۱۷ این مراسم عمدتاً در کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی برگزار شدهاست. در چین از سال ۱۹۲۲ و در اسپانیا از سال ۱۹۳۶ توسط کمونیستها برگزار شد. پس از تأسیس جمهوری خلق چین در اول اکتبر ۱۹۴۹، در تاریخ ۲۳ دسامبر، شورای دولتی اعلام کرد که روز ۸ مارس مناسبتی رسمی است و به زنان در چین نصف روز مرخصی داده خواهد شد.
در غرب، روز بینالمللی زنان اولین بار بعد از سال ۱۹۷۷ مشاهده شد که در این تاریخ مجمع عمومی سازمان ملل دول عضو را دعوت کرد تا روز ۸ مارس را به عنوان روز سازمان ملل متحد برای حقوق زنان و صلح جهانی بنامند؛ ولی زنان اروپای شرقی که در آمریکای شمالی ساکن بودند، روز جهانی زنان را دههها پیش از این برگزار میکردند. در طول جنگ جهانی دوم بعضی از کشورهای غربی، بر این روز به عنوان مشارکت زنان در جنگ و شکست فاشیسم تأکید کردند.النور روزولت بزرگداشت وحدت جهانی زنان را در ستونِ «روز من» در سال ۱۹۴۴ ستایش کرد.
بزرگداشت سالانه
۲۰۱۰
در روز جهانی زنان در سال ۲۰۱۰، کمیته بینالمللی صلیب سرخ (ICRC) توجه جهانی را به سختیهایی که زنان آواره متحمل میشوند، جلب کرد. جابجایی جمعیتها یکی از شدیدترین پیامدهای درگیریهای مسلحانه امروزی است که زنان را به شکلهای گوناگون تحت تأثیر قرار میدهد.
۲۰۱۱
اگرچه بزرگداشت روز زن در سال ۲۰۱۱ در غرب اهمیت ویژهای نداشت، اما رویدادهایی در بیش از ۱۰۰ کشور در ۸ مارس ۲۰۱۱ به مناسبت صدمین سالگرد روز جهانی زنان برگزار شد. در ایالات متحده، رئیسجمهور باراک اوباما، مارس ۲۰۱۱ را به عنوان " ماه تاریخ زنان " اعلام کرد و از آمریکاییها خواست تا با تأمل در مورد "دستاوردهای خارق العاده زنان" در شکلدادن به تاریخ کشور، روز زنان را جشن بگیرند. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه، «ابتکار ۱۰۰ زن: توانمندسازی زنان و دختران از طریق مبادلات بینالمللی» را در آستانه روز جهانی زنان راه اندازی کرد. در آستانه روز جهانی زنان در سال ۲۰۱۱، صلیب سرخ از دولتها و دیگر نهادها خواست از تلاشهای خود برای جلوگیری از تجاوز جنسی و سایر اشکال خشونت جنسی که سالانه به زندگی و حیثیت زنان بی شماری در سراسر جهان لطمه میزند، دست برندارند.
استرالیا یک سکه ۲۰ سنتی به مناسبت صد سالگی روز جهانی زنان ضرب کرد.
در چارچوب انقلاب مصر، در میدان تحریر قاهره، صدها مرد برای آزار و اذیت زنانی که برای دفاع از حقوق خود راهپیمایی میکردند، بیرون آمدند. پلیس مصر و ارتش هیچ کاری برای متوقف کردن این مردان انجام ندادند و تنها به تماشا ایستادند.
۲۰۱۲
آکسفام آمریکا از مردم دعوت کرد تا با ارسال یک کارت الکترونیکی رایگان روز جهانی زنان را با تجلیل از زنانی که در مبارزه با گرسنگی و فقر تلاش کردهاند و الهامبخش زنان در زندگیشان بودهاند را جشن بگیرند.
به مناسبت روز جهانی زنان در سال ۲۰۱۲، کمیته بینالمللی صلیب سرخ خواستار اقدامات بیشتر برای کمک به مادران و همسران افرادی شد که در جریان درگیریهای مسلحانه مفقود شدهاند. اکثریت قریب به اتفاق افرادی که در ارتباط با درگیری ناپدید میشوند مرد هستند. بسیاری از این زنان علاوه بر غم و اندوه ناشی از ندانستن این که چه بر سر شوهر یا پسر گمشده آمدهاست، با مشکلات اقتصادی روبرو هستند. کمیته بینالمللی صلیب سرخ بر وظیفه طرفهای درگیر در جستجوی مفقودان و ارائه اطلاعات به خانوادهها تأکید کرد.
۲۰۱۳
موضوع روز جهانی زنان در سال ۲۰۱۳ «قول، قول است: زمان اقدام پایان دادن به خشونت علیه زنان» بود.کمیته بینالمللی صلیب سرخ (ICRC) توجه خود را به وضعیت اسفناک زنان در زندان جلب کرد.
گزارش شدهاست که ۷۰ درصد از زنان در سراسر جهان نوعی خشونت فیزیکی و/یا جنسی را در زندگی خود تجربه میکنند. ایرینا بووکا، مدیر کل یونسکو در روز جهانی زنان در سال ۲۰۱۳، اظهار داشت که برای «توانمندسازی زنان و تضمین برابری، ما باید هر گونه خشونت را هر بار که رخ میدهد به چالش بکشیم.» با توجه به افزایش خشونت علیه زنان و به دنبال حمله وحشیانه به ملاله یوسف زی در اکتبر ۲۰۱۲، سازمان ملل توجه خود را بر پایان دادن به خشونت علیه زنان متمرکز کرد و این موضوع را به عنوان موضوع کانونی روز جهانی زنان در سال ۲۰۱۳ قرار داد. یونسکو اذعان کرد که خشونت علیه دختران جوان یکی از دلایل اصلی عدم حضور دختران در مدرسه است و متعاقباً با دولتهای سراسر جهان برای حمایت از حقوق زنان در ارائه آموزش با کیفیت در یک محیط امن همکاری کرد.
دولتها و فعالان سراسر جهان بیستمین سالگرد اعلامیه پکن را، نقشه راه تاریخی که دستور کار تحقق حقوق زنان را تعیین میکرد، گرامی داشتند.
۲۰۱۶
رئیسجمهور هند، شری پراناب موکرجی، گفت: «به مناسبت روز جهانی زنان، تبریک گرم و آرزوهای خوب را برای زنان هند ارسال میکنم و از آنها برای کمکهایشان در طول سالها در ساختن کشورمان تشکر میکنم.» وزارت زنان و کودکان از راه اندازی چهار مرکز بحران یک مرحله ای دیگر در ۸ مارس، به علاوه هشت مرکز در حال حاضر در سراسر کشور خبر داد. پیش از روز زن، شرکت ملی هواپیمایی ایر ایندیا به عنوان بخشی از جشن روز جهانی زنان، طولانیترین پرواز بدون توقف در جهان را انجام داد که در آن تمام عملیات پرواز توسط زنان انجام میشد. این پرواز از دهلی به سانفرانسیسکو، مسافتی در حدود ۱۴۵۰۰ کیلومتر را در حدود ۱۷ ساعت طی کرد.
۲۰۱۷
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، در پیامی در حمایت از روز جهانی زنان دربارهٔ چگونگی کاهش، محدود شدن و معکوس شدن حقوق زنان سخنرانی کرد. در حالی که مردان همچنان در موقعیتهای رهبری هستند و شکاف جنسیتی اقتصادی در حال افزایش است، او خواستار تغییر «با توانمندسازی زنان در همه سطوح، امکان شنیدن صدای آنها و کنترل زندگی خود و آینده جهان ما» شد.
۲۰۱۸
شعار سازمان ملل برای روز جهانی زنان در سال ۲۰۱۸: «اکنون زمانش است: فعالان روستایی و شهری زندگی زنان را متحول میکنند».
راهپیماییهای جهانی و کارزارهای آنلاین مانند # MeToo و # TimesUp که در ایالات متحده آغاز شده بودند اما در سطح جهانی به محبوبیت گسترده رسیدند، به بسیاری از زنان در نقاط مختلف جهان اجازه داد تا با بی عدالتی مقابله کنند و در مورد موضوعاتی مانند آزار و اذیت و تجاوز جنسی و شکاف پرداختی صحبت کنند.
۲۰۱۹
شعار سازمان ملل برای روز جهانی زنان در ۲۰۱۹ این بود: «مساوی بیندیشید، هوشمندانه بسازید، برای تغییر نوآوری کنید». تمرکز این موضوع بر روی راههای ابتکاری برای پیشبرد برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، بهویژه در حوزههای سامانههای حمایت اجتماعی، دسترسی به خدمات عمومی و زیرساختهای پایدار بود.
ایالت فدرال برلین برای اولین بار روز جهانی زنان را به عنوان تعطیلات رسمی اعلام کرد.
۲۰۲۰
شعار سازمان ملل برای روز جهانی زنان در سال ۲۰۱۸ این بود: «من برابری نسل هستم: تحقق حقوق زنان» با وجود همهگیری کووید-۱۹، راهپیماییهای خیابانی در لندن، پاریس، مادرید، بروکسل، مسکو و دیگر شهرهای اروپایی برگزار شد. راهپیمایی اورات در اسلامآباد پس از تلاش ناموفق برای ممنوع کردن آن با توجیه غیر اسلامی بودن، با حملات سنگ پرتاب کنندگان به خشونت کشید. در بیشکک، پایتخت قرقیزستان، پلیس دهها نفر از راهپیمایان را اندکی پس از حمله مردان نقابدار به راهپیمایی بازداشت کرد.
۲۰۲۱
موضوع بزرگداشت ۲۰۲۱ سازمان ملل متحد برای روز جهانی زنان "زنان در رهبری: دستیابی به آینده برابر در جهان COVID-19" است، و تأثیری را که دختران و زنان در سراسر جهان به عنوان کارکنان مراقبتهای بهداشتی، مراقبان، نوآوران و سازمان دهندگان جامعه در طول دنیاگیری کووید ۱۹ داشتند برجسته میکند. در این سال از هشتگهای مرتبط با آن # IWD2021 و #InternationalWomensDay در شبکههای اجتماعی استفاده شد.
۲۰۲۲
بر اساس اتحاد ملی تاریخ زنان، سال ۲۰۲۲ دربارهٔ «زنان امیدبخش و فعال در حوزههای درمانی» است. جای تعجب نیست که این یک پاسخ مستقیم به همهگیری مداوم کووید-۱۹ است.
اتحاد ملی تاریخ زنان میگوید: «[این] هم ادای احترام به کار بیوقفه مراقبان و کارگران خط مقدم در طول این همهگیری مداوم است و هم به رسمیت شناختن هزاران روشی که زنان از همه فرهنگها در طول تاریخ هم شفا و هم امید ارائه کردهاند». سایت. امسال، به ویژه، اهمیت شفادهندهها و مراقبانی که به ترویج و تداوم امید به آینده کمک میکنند، یادآوری میکنیم.
سراسر دنیا
روز جهانی زنان در چندین کشور در سراسر جهان تعطیل رسمی است، که از جمله آنها افغانستان، آنگولا، ارمنستان، آذربایجان، بلاروس، بورکینافاسو، کامبوج،چین (فقط زنان)،کوبا،گرجستان آلمان (فقط برلین)،گینه بیسائو، اریتره، قزاقستان،قرقیزستان، لائوس،ماداگاسکار (فقط زنان)،مولداوی، مغولستان،مونتهنگرو، نپال، روسیه، تاجیکستان، ترکمنستان، اوگاندا، اوکراین، ازبکستان،و زامبیا هستند
در برخی کشورها، مانند استرالیا، کامرون، کرواسی،رومانی،بوسنی و هرزگوین، بلغارستان، ویتنام، و شیلی روز جهانی زنان تعطیل رسمی نیست، اما با این وجود بهطور گستردهای بزرگداشت میشود.
صرف نظر از وضعیت قانونی، در بسیاری از نقاط جهان، مرسوم است که مردان به همکاران و عزیزان زن خود گل و هدایای کوچک میدهند. در برخی کشورها (مانند بلغارستان و رومانی) این روز به عنوان روز مادر نیز جشن گرفته میشود و کودکان نیز هدایای کوچکی به مادر و مادربزرگ خود میدهند. در جمهوری سوسیالیستی چکسلواکی، سالانه جشنهای بزرگی به سبک شوروی برگزار میشد. پس از سقوط کمونیسم، تعطیلات، که عموماً به عنوان یکی از نمادهای اصلی رژیم قدیم در نظر گرفته میشد، در هاله ای از ابهام فرورفت. روز جهانی زنان به پیشنهاد سوسیال دموکراتها و کمونیستها توسط پارلمان جمهوری چک در سال 2004به عنوان یک «روز مهم» رسمی دوباره برقرار شد.
در ایالات متحده، بیاتا پازنیاک بازیگر و فعال حقوق بشر با شهردار لس آنجلس و فرماندار کالیفرنیا برای لابی کردن اعضای کنگره ایالات متحده برای پیشنهاد تعطیلات رسمی همکاری کرد. در فوریه ۱۹۹۴، روز ۸ مارس آن سال به عنوان روز جهانی زنان معرفی شد. این لایحه متعاقباً به کمیسیون پست و خدمات ملکی مجلس نمایندگان ارجاع شد و همچنان در آن باقی ماند. در پاکستان، راهپیمایی اورات از سال ۲۰۱۸، زن ستیزی را به چالش کشیدهاست.
چندین کشور از جمله اروگوئه، اسپانیا، ایتالیا، فرانسه و الجزایر، میدانها یا مکانهای عمومی دیگری به نام روز جهانی زنان دارند.
پرنده هما یا همای در افسانههای ایرانی جایگاه مهمی دارد و معروف است که سایهاش بر سر هر کس بیفتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید به همین دلیل به مرغ سعادت معروف شدهاست.
هما در افسانهها
در افسانههای ایران، مانند ققنوس در افسانههای مصر و یونان صاحب کرامت است. هما در ادبیات ایران به عنوان نماد سعادت است و بر عکس جغد که نماد شقاوت است البته هما میتواند پرندهای افسانهای باشد[۲] در قصهها و مثلهای ایرانی از هما به عنوان پرندهای استخوانخوار و بیآزار یاد شدهاست.
نقش این پرنده در کندهکاریها و برخی از سر ستونهایپارسه (تخت جمشید) پیداست. در خرابههای تخت جمشید که پایتخت هخامنشیان بودهاست دو مجسمه سنگی از هما پیدا شدهاست. این نشان میدهد که هما در زمان ایران باستان نیز پرنده سعادت بودهاست.
جایگاه در ادبیات فارسی
هما (همای) جایگاه برجستهای در ادبیات ایران زمین داشتهاست. در سرودههای بسیاری از شاعران از هما به عنوان پرنده خوشبختی و سعادت یاد شدهاست. در ادبیات فارسی او را نماد فرّ و شکوه دانند و به شگون نیک گیرند. همچنین آمدهاست «مرغی است که او را مبارک دارند و چون پیدا شود مردم به تفأل در زیر سایهٔ او روند».
پس از شکلگیری هواپیمایی ملی ایران در سال ۱۳۴۰ نام اختصاری «هما» برای این شرکت در نظر گرفته شد. ادوارد زهرابیان، گرافیست، در طراحی نشانوارهٔ این هواپیمایی از یک تندیس شیردال (griffin) تخت جمشید وام گرفت و نشانوارهٔ مشهور شرکت هما (ایرانایر) ایجاد شد. با قرارگیری نام تجاری هما در کنار این تصویر این تصور اشتباه به وجود آمد که تندیس سنگی شیردال در تختجمشید نمادی از پرندهٔ هما است.
زیباییهای خاص گراف دوزی: نگاهی به هنر سنتی افغانستان
گراف دوزی، یک هنر دستی سنتی است که در افغانستان و مناطق مختلف به ویژه در استان سیستان و بلوچستان ایران جایگاه ویژهای دارد. در این مقاله با زیباییها و الهامبخشیهای فرهنگی این هنر آشنا خواهیم شد.
گراف دوزی یکی از هنرهای دستی سنتی و زیبای مردم افغانستان است که نقوش و طرحهای خاصی را بر روی پارچه دوزی میکنند. این هنر، به عنوان یکی از بخشهای مهم فرهنگ و هنر افغانستان شناخته میشود و نقش مهمی در حفظ هویت فرهنگی و قومی جامعه این کشور ایفا میکند.
گراف دوزی در افغانستان به ویژه در قسمتهای روستایی و شهرهای کوچک تر رایج است. این هنر بیشتر به عنوان یک فرآیند دستی سنتی شناخته میشود و در آن از سوزن و نخهای متنوعی برای دوخت نقوش هنری استفاده میشود.
مواد اولیهای که برای گراف دوزی استفاده میشود عمدتاً شامل پارچههای محلی و نخهای رنگارنگ است. هنرمندان گراف دوزی افغانستان نقوش هنری خاصی را ایجاد میکنند که ممکن است از المانهای جغرافیایی، گلها، حیوانات، و نمادهای فرهنگی این منطقه الهام گرفته باشد. نقش گراف دوزی معمولاً بر روی لباسها، پوشاک سنتی، گلدانها، پتوها و سایر محصولات دستی اعمال میشود.
گراف دوزی نه تنها به عنوان یک هنر زیبایی، بلکه به عنوان یکی از عوامل حیاتی حفظ فرهنگ و هویت ملی در افغانستان محسوب میشود. این هنر نشان از تنوع فرهنگی و هنری این کشور دارد و در طول زمان نقش بسیار مهمی در ارتقاء هویت ملی و ارتباطات فرهنگی مردم افغانستان ایفا کرده است.
همچنین، در دهههای اخیر، افزایش توجه به هنرهای دستی سنتی و بازارهای محلی، باعث افزایش تقاضا برای محصولات گراف دوزی شده و این هنر دوباره جلب توجه و تشویق میشود. این امر به گسترش این هنر و حمایت از هنرمندان محلی کمک کرده و یک فضای مثبت برای حفظ و ترویج گراف دوزی در افغانستان فراهم میآورد.
هنر دستی افغانستان
گراف چیست؟
در زبان فارسی، کلمه "گراف" نیز به معانی متنوعی اشاره میکند. در مورد موضوع شما که مرتبط با هنر دستی افغانستان است، احتمالاً اشاره به نوع خاصی از دوزندگی دارد. اما اگر در زمینههای دیگر به "گراف" اشاره کنیم، ممکن است به معانی مختلف برخورد کنیم.
گراف در هنر دستی
در این مورد، "گراف دوزی" به معنای دوختن نقوش و طرحهای خاصی بر روی پارچه با استفاده از سوزن و نخ است. این هنر به عنوان یکی از صنایع دستی مهم در افغانستان شناخته میشود.
گراف در ریاضیات
در زمینه ریاضیات، "گراف" به معنای مجموعهای از رئوس (نقاط) و یالها (یا لبهها) است که ارتباطات بین این رؤس را نشان میدهد. این تئوری گراف در ریاضیات به شما این امکان را میدهد که ساختارهای مختلف و ارتباطات میان عناصر را بررسی کنید.
گراف در اطلاعاتی و آماری
همچنین، در زمینه اطلاعاتی و آماری، "گراف" به معنای نمایش گرافیکی دادهها و اطلاعات میباشد. این میتواند شامل نمودارها، نمایهها و نمودارهای مختلف باشد که به تفکیک اطلاعات و آمارها کمک میکند.
به طور کلی، بسته به زمینه مورد استفاده، کلمه "گراف" به معانی مختلفی اشاره میکند.
نقوش گراف دوزی
گراف دوزی چیست؟
گراف دوزی یک هنر دستی خاص است که در آن از نحوه دوخت ضربدری بر روی پارچههای شش تاری استفاده میشود. این هنر به نام خود اشاره دارد که نحوه دوخت آن به شکلی مشابه با ضربدرهای هندسی میباشد، و کوکهای روی پارچه مانند نمودارهای گرافیکی به نظر میآیند.
مردم افغانستان از این هنر زیبا به عنوان یکی از بخشهای مهم فرهنگی خود استفاده میکنند. نقوش و طرحهای مختلفی که به وسیله گراف دوزی ایجاد میشوند، معمولاً الهام گرفته شده از المانهای جغرافیایی، گلها، حیوانات و نمادهای فرهنگی افغانستان دارند. نحوه دوخت با ضربدری این افکار و نقوش را درست میکند و به هنرمندان این امکان را میدهد تا آثار زیبا و معنیداری ایجاد کنند.
گراف دوزی به عنوان یک هنر دستی سنتی، نقش مهمی در حفظ هویت فرهنگی و قومی مردم افغانستان ایفا میکند. این هنر با استفاده از تکنیکهای خاص دوخت، نه تنها جلب توجه به جزئیات و زیباییهای فردی در هنر، بلکه به حفظ و ارتقاء هویت ملی کمک میکند. اختصاص نام گراف دوزی به این هنر نیز ممکن است به دلیل شباهت نحوه دوخت به ساختارهای گرافیکی در ریاضیات باشد.
طرحهای گراف دوزی
انواع گراف دوزی
گراف دوزی به عنوان یک هنر دستی گسترده و زیبا، در انواع مختلفی از محصولات مورد استفاده قرار میگیرد. در زیر، به چند نمونه از انواع گراف دوزی اشاره شده است:
گراف دوزی روی بالش
گراف دوزی بر روی بالشتها به عنوان سرویس عروس یا دیگر ملزومات خواب، از جمله کوسن و روتختی نمونههای زیبا و دلپذیری را ایجاد میکند.
گراف دوزی روی کیف
این هنر در طراحی کیفها نیز جا افتاده است. طراحان مد امروز با ترکیب گراف دوزی سنتی، کیفهای مختلف را تزئین میکنند، و گاهاً این کیفها با کفشهای گراف دوزی شده متناسب میشوند.
گراف دوزی روی یخن و آستین
بیشترین استفاده از گراف دوزی معمولاً در لباسها و به ویژه در قسمتهای یخن (تنه لباس) و آستین لباس انجام میشود. این دوخت زیبا به لباسهای مجلسی و کت و شلوار زنانه جلوه ویژهای میبخشد.
گراف دوزی روی دستبند
خلاقیت افراد باعث شده تا گراف دوزی به عنوان یک المان زیبای تزئینی روی دستبندها و رومانتوییها نیز اعمال شود. دستبندها و رومانتوییهایی از جنس برنج که با گلهای زیبای گراف دوزی دوخته میشوند، مورد توجه بسیاری قرار گرفتهاند.
گراف دوزی روی دستمال
در سرویس عروس و یا برای مصارف دیگر، گراف دوزی بر روی دستمالها نیز انجام میشود. این دستمالهای زیبا ممکن است به عنوان یک جزء مهم در لباسهای مردانه و زنانه استفاده شوند.
این تنوع در استفاده از گراف دوزی نشان از گستردگی و محبوبیت این هنر در صنعت دستی و زندگی روزمره مردم افغانستان دارد.
دوخت گراف در میان مردم بلوچ
دوخت گراف در میان مردم بلوچ، به خصوص در استان سیستان و بلوچستان ایران، یک هنر محلی و سنتی است که جوانمردان و زنان این منطقه آن را با دقت و طراحیهای خاصی اجرا میکنند. این هنر نه تنها به عنوان یک فعالیت هنری، بلکه به عنوان یک ابزار برای انتقال و نمایش فرهنگ، تاریخ، و زندگی روزمره مردم بلوچ به کار میرود.
هنرمندان بلوچ در دوخت گراف به منظور نمایش واقعیات زندگی خود، از الهامگیری از محیط اطراف، طبیعت، و زندگی اجتماعی استفاده میکنند. نقوش و طرحهای گراف دوزی آنها معمولاً بازتاب فرهنگ، تاریخ، و زندگی روزمره مردم بلوچ دارد.
در این هنر، دوخت گراف بر روی پارچه شش تاری انجام میشود. این ویژگی باعث میشود که دوخت گراف دوزی بلوچ با دوخت آسان تانکه تفاوت داشته باشد. در آسان تانکه، به جز دوخت ضربدر، دوخت اضافه کوچکتری هم روی آن اجرا میشود.
به دلیل نزدیکی استان سیستان و بلوچستان به مرز افغانستان، هنر دوخت گراف از تأثیرات و تبادلات فرهنگی با مردم افغانستان برخوردار است. این نزدیکی جغرافیایی میان مناطق مختلف باعث شده تا دوخت گراف در زاهدان و خاش گسترده و محبوب باشد.
در نتیجه، دوخت گراف دوزی در بلوچستان ایران نه تنها به عنوان یک هنر زیبا و محلی، بلکه به عنوان یک وسیله برای ابراز هویت فرهنگی و نمایش زندگی اجتماعی و فرهنگی مردم بلوچ شناخته میشود.
سوالات متداول درباره گراف دوزی
۱. گراف دوزی چیست؟
گراف دوزی یک هنر دستی سنتی است که در افغانستان و مناطق مختلف، به خصوص در استان سیستان و بلوچستان ایران، رایج است. این هنر از نوع دوخت ضربدری بر روی پارچههای شش تاری میباشد.
۲. چه کاربردهایی برای گراف دوزی وجود دارد؟
گراف دوزی در افغانستان و ایران به صورت گسترده در محصولات مختلف مانند بالش، کیف، لباسهای مجلسی، دستبند و دستمال مورد استفاده قرار میگیرد. این هنر به عنوان یک عنصر زیبایی و فرهنگی نقش مهمی در زندگی مردم دارد.
۳. چه ارتباطاتی با هنرهای دستی دیگر دارد؟
گراف دوزی نه تنها هنری مستقل است بلکه با هنرهای دستی دیگر نیز ارتباطات فراوانی دارد. این هنر از المانهای محلی و فرهنگی برخی اقوام الهام گرفته و بافته شده است.
۴. چه نقوش و طرحهایی در گراف دوزی رایج هستند؟
گراف دوزی نقوشی متنوع از المانهای جغرافیایی، گلها، حیوانات و نمادهای فرهنگی افغانستان و بلوچستان را شامل میشود. این نقوش جذاب و زیبا جلب توجه به جزئیات فرهنگی مردم میکنند.
۵. آیا گراف دوزی در دهههای اخیر بازار پرطرفداری پیدا کرده است؟
بله، گراف دوزی در دهههای اخیر با افزایش توجه به هنرهای دستی سنتی و بازارهای محلی، جایگاه ویژهای یافته و محبوبیت بیشتری به دست آورده است. این امر به حمایت از هنرمندان محلی و گسترش این هنر کمک کرده است.
سخن آخر مقاله درباره ی گراف دوزی
در پایان، گراف دوزی به عنوان یک هنر زیبا و ارزشمند، نه تنها به تزئین محصولات مختلف مانند لباسها و تزیینات خانه کمک میکند بلکه نمایانگر هویت فرهنگی و میراث افغانستان و بلوچستان میباشد. این هنر، با ترکیب الهامبخشی از محیط اطراف و نقوش خاص، زندگی و ارزشهای مردم این مناطق را به تصویر میکشد و در دهههای اخیر بازار فرهنگی با شکوه خود را به نمایش گذاشته است.
یکی از روشهای پیشبینی و پیشبینی آینده است که در فرهنگهای چینی، ژاپنی و دیگر فرهنگهای شرقی محبوب است. طالع بینی سال اژدها بر اساس تقویم چینی صورت میگیرد و هر سال به یکی از ۱۲ حیوان علائم چینی اختصاص دارد. سال اژدها یکی از این حیوانات است و در تقویم چینی به صورت چرخشی هر ۱۲ سال یک بار تکرار میشود.
طالع بینی سال اژدها بر اساس شخصیت و خصوصیات اژدها صورت میگیرد. اژدها در فرهنگ چینی به عنوان یک حیوان پر قدرت و پرارزش شناخته میشود. افسانههای چینی میگوید که اژدها یکی از حیوانات اسطورهای است که قدرت، شجاعت و حکمرانی دارد. بنابراین، سال اژدها به عنوان یکی از سالهای مهم و خوششانس در تقویم چینی در نظر گرفته میشود.
با توجه به تقویم چینی، سالهای اژدها به ترتیب زمانی عبارتند از: ۱۹۲۸، ۱۹۴۰، ۱۹۵۲، ۱۹۶۴، ۱۹۷۶، ۱۹۸۸، ۲۰۰۰، ۲۰۱۲ و غیره. هر سال اژدها به یکی از این سالها تعلق میگیرد. همچنین، هر سال اژدها به یکی از پنج عنصر طبیعی چینی (آب، آتش، خاک، چوب و فلز) نیز تعلق دارد که به شخصیت و خصوصیات اژدها اضافه میشود.
طالع بینی سال اژدها بر اساس سال تولد فرد انجام میشود. هر سال اژدها به یکی از شش شخصیت اژدها (جنگجو، قهرمان، ماهر، خلاق، دریافت کننده و آرام) تعلق میگیرد. این شخصیتها خصوصیات مختلفی را نشان میدهند که میتوانند در پیشبینی آینده و سرنوشت افراد مؤثر باشند.
این اژدها خیلی با نمکه ای جان
طالع بینی سال اژدها یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی چینی است و در این کشور به عنوان یک جشن ملی و مذهبی جشن گرفته میشود. هر سال در طول جشن اژدها، مراسم و فعالیتهای مختلفی انجام میشود که هدف آنها جشن گرفتن و پیشبینی شانس و سرنوشت در سال جدید است.
اژدها همچنین با شاخه زمینی (地支/ dì zhī) chén (辰) و ساعتهای 7 تا 9 صبح مرتبط است. در اصطلاح یین و یانگ (阴阳/ یین یانگ)، اژدها یانگ است. اژدها چهره های قوی و مستقلی هستند، اما آنها مشتاق حمایت و عشق هستند.
اژدها مورد احترام ترین حیوان در فرهنگ چینی است. آنها خود را نوادگان اژدها می نامند. در گذشته امپراتورها به عنوان تناسخ اژدها در نظر گرفته می شدند. جفت شدن با ساقه های آسمانی (天干—Tiān gān)، یک چرخه تقویمی 60 ساله وجود دارد. اگرچه چن با زمین مرتبط است، سال ها نیز از طریق پنج عنصر طبیعت (五行-wǔ xíng) می گذرد.
عناصر و ثروت
عنصر
سال
ثروت
چوب
1964، 2024
این اژدها زندگی آرام و مازادی دارند. اگر کارآفرینان، کسب و کارشان موفق باشد. با این حال، خانواده و دوستان آنها چندان قابل اعتماد نیستند.
آتش
1976، 2036
این اژدها باهوش و اجتماعی هستند. آنها در سالهای میانی پیشرفت کردهاند و بعداً در زندگی از رفاه برخوردارند.
زمین
1928، 1988
این اژدها مثبت و شاد هستند. از دشمنان نمی ترسند و ضعیفان را قلدری نمی کنند. آنها خود را با افراد حامی احاطه کرده و خانواده های دوست داشتنی ایجاد می کنند.
فلز
1940، 2000
این اژدهاها مهربان هستند اما صریح صحبت می کنند. با استعداد و استراتژیک، از موفقیت و ثروت لذت می برند.
آب
1952، 2012
این اژدها در طول زندگی سخت کار می کنند و شهرت و شهرت به دست می آورند. آنها گاهی اوقات بیش از حد فکر می کنند و نگران هستند، اما به آرامی از دهه ها عبور می کنند.
خصوصیات مردان متولد سال اژدها
مردانی که در سال اژدها به دنیا می آیند در اعتقادات خود ثابت قدم هستند. آنها هرگز در مسئولیت ها سست نمی شوند و بی جهت مشکوک نمی شوند. مردم به ندرت اعتماد خود را به این مردان صادق از دست می دهند. پول را هدر نمی دهند، اما توجه زیادی هم به آن نمی کنند. کارآفرینان ماجراجو در قلب، آنها رویای تیراندازی به شهرت را دارند. هر چند گاهی اوقات تلاش آنها به هدر می رود. با این حال، زندگی آنها حول محور کار می چرخد.
طالع بینی سال اژدها
این مردان در تنهایی کاملاً خوب هستند. یا در سنین پایین ازدواج می کنند یا مجرد می مانند. برای افراد مهم، به کسی نیاز دارند که بتواند به او کمک کند و از حرفه او حمایت کند.
خصوصیات زنان متولد سال اژدها
زنان متولد شده در سال اژدها مسحور کننده و قوی هستند. اگر آنها را دست کم بگیرید، آنها می ایستند و شما را شکست می دهند. آنها در کاری که انجام می دهند جدی هستند و عزت نفس بالایی دارند. تنها چیزی که از دیگران می خواهند احترام است. فمینیسم و برابری جنسیتی برای آنها مهم است. بسیاری از ازدواج برای تمرکز بر حرفه خود صرف نظر می کنند. اما اگر آنها ازدواج کنند، همسران خوبی نیز می شوند. اغلب، آنها فقط افراط می کنند و باید برای در نظر گرفتن یک ترکیب متعادل وقت بگذارند.
سازگارترین با اژدها: میمون، خروس، موش
اژدها بیشتر با خروس ها سازگار است. خروس به اژدها نگاه می کند و در طول سختی ها حمایت واقعی را ارائه می دهد.
هر دو میمون و اژدها خلاق و مبتکر هستند. اما یک بار با هم، مطمئن شوید که میمون هیچ ترفند کوچکی انجام نمی دهد.
شوخ طبعی و قابل اعتماد موش چیزی است که اژدهای سرسخت را جذب می کند. شخصیت های مختلف مکمل یکدیگر هستند.
خصوصیات مرد و زن متولدین سال اژدها
کمترین سازگاری با اژدها: خرگوش، سگ، اژدها
اژدها و سگ ها دارای شخصیت های متضاد هستند و کمترین سازگاری دارند. نه به دیگری اعتماد می کند و نه درک می کند.
خرگوش ها علایق مشابهی با اژدها دارند، اما آنها فقط تا حدی می توانند یکدیگر را تحمل کنند.
اژدهاها با خودشان سازگار نیستند. هم مستقل و هم سرسخت، با هم برخورد خواهند کرد و حفظ یک رابطه مسالمت آمیز سخت است.
چیزهای خوش شانس برای اژدها
رنگ ها: طلایی، نقره ای، خاکستری
اعداد: 1، 6، 7
مواد معدنی: رز کوارتز
جهت فرخنده: جنوب غربی
جهت ثروت: شمال غرب، شمال
جهت عشق: غرب
مشاغل مناسب برای اژدها
متولدین سال اژدها تفکر سریعی دارند. آنها در فعالیت هایی که بیشتر آنها را از نظر ذهنی خسته کننده می دانند، برتری دارند. به همین دلیل، آنها برای مشاغل جذاب مناسب هستند. برخی از رشته ها شامل هنر، سیاست و آموزش است.
خصوصیات متولدین سال اژدها
آنها ممکن است هنگام کار به تنهایی احساس ناامنی و بلاتکلیفی کنند. در عوض، آنها بهتر می توانند پتانسیل خود را در یک تیم آشکار کنند. اژدها در برنامه ریزی و ارائه ایده عالی هستند. اما آنها به شخص دیگری برای کمک به جزئیات متفرقه نیاز دارند. اژدها مبارز هستند. این پایه و اساس موفقیت است، اما همچنین می تواند مانع پیشرفت شخصی شود. اژدهاها باید به یاد داشته باشند که کمتر رفتار کنند و روابط پایدار ایجاد کنند.
سلامت و سبک زندگی متولدین اژدها
اژدها ظاهری سالم دارند و واقعاً سالم هستند. آنها معمولاً مریض نمی شوند، اما وقتی مریض می شوند، بسیار جدی می شود. این به این دلیل است که آنها بیش از حد مشغول کار هستند و نمی توانند به سلامت خود توجه کنند. آنها همچنین ممکن است فکر کنند که این چیز مهمی نیست و آن را کنار بگذارند. به همین دلیل، سرماخوردگی های جزئی می توانند به بیماری های بسیار جدی تری تبدیل شوند.
مناطق نگران کننده سیستم گردش خون، ادرار و گوارش هستند. بیشتر اژدها مشاغل پر استرسی دارند و به جزئیات کوچک بیش از حد حساس هستند. آنها می توانند خسته شوند، اما از بی خوابی نیز رنج می برند. اختلال در روابط اجتماعی و خانوادگی به شدت بر سلامت روان آنها تأثیر می گذارد.
عشق و روابط متولدین اژدها در سال 2024
اگر اژدها خوش شانس باشد، سال 2024 سال کسل کننده ای برای زندگی عاشقانه آنها خواهد بود. اگر نه، قطعا سالی پر از تلاطم و احتمالاً دل شکستگی خواهد بود. با وجود “گو چن” در این بخش از ثروت خود، اژدها به احتمال زیاد در طول سال احساس تنهایی می کند، صرف نظر از وضعیت روابط خود.
اژدهایان مجرد با شکستهای زیادی روبرو میشوند و در صورت تلاش برای قرار ملاقات با رفتارهای ناعادلانه مواجه میشوند و ممکن است با پایان سال نسبت به عشق کمتر خوشبین باشند. آنها تشویق می شوند تا از زندگی خود لذت ببرند و قبل از اینکه بخواهند وارد یک شراکت شوند، ذهنیت “من کافی هستم” را به تنهایی تمرین کنند، زیرا نحوه رفتار شما با خود در نهایت همان رفتاری است که دیگران با شما خواهند داشت و این کار را انجام نمی دهید. فکر نمی کنم شما یک استثنا برای آن هستید!
آن اژدهاهایی که قبلاً شریک شدهاند، بهتر است یک سال دعا کنند که تغییرات کمی بین شما و شریک زندگیتان وجود داشته باشد. در سال 2024 میتوانید هر قدم بزرگ رو به جلو را فراموش کنید – نامزدی و بارداری قطعاً امسال دلسرد میشود. علاوه بر این، این رابطه مهم در زندگی شما به احتمال زیاد امسال از طریق یک سری آزمایشات و مصیبت های جزئی پشت سر خواهد گذاشت. لطفاً قبل از اینکه انگشت “مقدس تر از شما” را به طرف شریک زندگی خود نشانه بگیرید، ابتدا به این فکر کنید که چه کاری می توانید در رابطه خود بهتر انجام دهید. سال آسانی برای عشق نیست، بنابراین با احتیاط حرکت کنید چه مجرد هستید یا گرفته شده باشید!
شغل متولدین اژدها در سال 2024
سال 2024 شاهد پیشرفت حرفه ای اژدها در جهت مثبت خواهد بود. “Yue De” بر این جنبه از زندگی آنها حاکم خواهد بود، که به معنای کمک زیادی در هر زمان که آنها نیاز داشته باشند، از طرف مافوق، همکاران و حتی افراد غیرمنتظره مانند خانواده یا عزیزانشان خواهد بود. اژدها به تنهایی افکار خود را شفاف و کارایی خود را در بالا و پایین احساس می کند. به ویژه، اژدها در تجارت برای خود ممکن است شرکای خود را در این سال کمک بزرگی بیابند.
در عین حال، سال با چالشها و شکستهای مکرر، اما خوشبختانه هرگز برای اژدها کم نخواهد بود. آنها باید سریع روی پای خود باشند و همیشه برای پیشرفت غیرمنتظره در محل کار آماده شوند – یک روز می توانند از راحتی دفتر کار در گوشه ای کار کنند و روزی دیگر می توانند به خارج از کشور فرستاده شوند تا افتتاح یک شعبه را بر عهده بگیرند. از ابتدا در یک محیط بسیار کمتر دوستانه. اما نترسید، همانطور که گفتیم، این چیزی نیست که شما نتوانید آن را اداره کنید.
هر چالشی را به عنوان فرصتی برای درخشش در نظر بگیرید، و وارد مسئولیتی شوید که با آن متولد شده اید، و سال را با احساسی جدی از موفقیت به پایان خواهید رساند!
ثروت متولدین اژدها در سال 2024
اژدها می تواند در مسائل مالی نفس راحتی بکشد. برخلاف عشق، این جنبه از زندگی آنها شاهد پیشرفت مثبت – نه قابل توجه اما نه ناچیز – خواهد بود. با خوب پیش رفتن کار، اژدها شاهد افزایش درآمد خود خواهند بود و اگر مسئولیتهای جدید و دشواری به شما واگذار شود، میتوانید شرط ببندید که مشکلتان جبران میشود.
از سوی دیگر، سرمایه گذاری برای اژدها به اندازه درآمد آنها از کار آسان نخواهد بود. لطفاً دلارهای خود را که به سختی به دست آورده اید را در معرض خطرات بالایی قرار ندهید، در غیر این صورت مطمئناً به شما باز نخواهند گشت، حداقل برای مدت طولانی.
آموزش متولدین اژدها در سال 2024
اژدهاهایی که دانش آموز هستند سال خوبی در مدرسه خواهند داشت. هیچ چیز خارقالعاده یا غیرمنتظرهای وجود ندارد، توجه داشته باشید، اما دستکم برای نگهداشتن آن تلاش نخواهید کرد، یا چیزی را پیدا نمیکنید که با آن برابر نیستید و به ساعتهای بیشتری از آنچه که برای مطالعه صرف میکنید، نیاز دارید.
از نظر برنامههای فوق برنامه، شما تشویق میشوید که در این زمینه پیش بروید. شما یک رهبر به دنیا آمده اید، و برای شروع به توسعه این غرایز مسئولیت پذیری هرگز زود نیست! فقط با خودت راحت برو، با جنبه هایت امسال، در اولین تلاش در همه چیز موفق نخواهی شد، اما بعد از آن هیچ کس استاد به دنیا نمی آید، حتی تو، اژدها!
سلامتی متولدین اژدها در سال 2024
سلامتی برای اژدهای معمولاً قوی بدون دردسر نخواهد بود. آنها احتمالاً به طور کلی تحت تأثیر ساختاری کمتر از ستاره ای قرار می گیرند و وجود مشکلات جزئی مانند بی خوابی، سوء هاضمه و خستگی مزمن را احساس می کنند، که اگر به چند ساعت از روز فکر کنید واقعاً چند ساعت از روز را به خود اختصاص می دهند، آنقدرها هم کوچک نیستند.
طالع بینی چینی متولدین سال اژدها
به این ترتیب، به اژدها توصیه می شود تا حد امکان برنامه منظمی داشته باشند و در آنچه می خورند، اعتدال را تمرین کنند. به جای تلاش، استراحت کنید، مهم نیست که یک موضوع کاری چقدر فوری به نظر می رسد – در نهایت فقط سلامتی شما واقعاً متعلق به شماست، درست است؟
یکی از جنبه های نه چندان خوشایند، حوادث جزئی را نیز پیش بینی می کند، بنابراین مطمئن شوید که هر چیزی تیز مانند چاقو یا قیچی را با خیال راحت کنار بگذارید، به خصوص اگر بچه های اژدها در خانه باشند. به آنها احتیاط کنید که از حجم های بزرگ آبی مانند اقیانوس یا انتهای عمیق استخر دوری کنند. اژدهای بالغ در صورت رانندگی باید مراقبت ویژه ای داشته باشند.
روز درختکاری یکی از روزهای سال است که در آن مردم تشویق به کاشتن نهال میشوند. این روز معمولاً در روزهای پایانی زمستان یا روزهای نخست بهار است. در ایران، ۱۵ اسفندماه هر سال روز درختکاری نام گذاری شده است. همچنین هفته منابع طبیعی از ۵ تا ۱۲ مارس ( 15 تا 22 اسفند ) برای گرامیداشت و یاداوری اهمیت گیاهان تعیین شدهاست. روز درختکاری در بسیاری از کشور های جهان گرامی داشته میشود.
این روز برای نخستین بار توسط جولیوس استرلینگ مورتون (J.Sterling Morton) از ایالتنبراسکای آمریکا در تاریخ ۱۰ آوریل ۱۸۷۲ پایه گذاشته شد. بعدها این روز (Arbor Day) در ایالات متحده آمریکا به چهارمین جمعه آوریل، منتقل شد.
در کشورهای جهان
ایران
در ایران روز ۱۵ تا ۲۲ اسفند ماه به عنوان «هفته منابع طبیعی» نامگذاری شدهاست که نخستین روز این هفته یعنی ۱۵ اسفند «روز درختکاری» است.
جشن سِپَندارمَذگان یا اِسپَندگان یا اِسفَندارمَذگان روز گرامیداشت زن، زمین و مادر است، یکی از جشنهای ایران باستان است که در روز اسفند از ماه اسفند برابر با ۵ اسفند گاهشمار یزدگردی و ۲۹ بهمنماه گاهشمار کنونی برگزار میشود.این جشن ریشه در شاهنشاهی هخامنشیان دارد. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آوردهاست که ایرانیان باستان، پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین میدانستند.
سپندارمذگان
سنگنگارهای از دوران ساسانی که بیننده را با یک صحنهٔ عاشقانه بین شاهنشاه بهرام دوم و شهبانو آذرآناهید روبهرو میکند که جایگاه زن در فرهنگ ایران را به نمایش میکشد.
در گاهشماری یزدگردی (ساسانی) و گاهشماری اوستایی نو هر ماه ۳۰ روز بودهاست و ۵ روز به آخر سال اضافه میشدهاست. در این تقویم هر روزی از ماه به جای اعداد، اسم مخصوصی دارد و در روزی که اسم ماه و روز با یکدیگر همسان میشود جشنی برگزار میشود. روز ۵ ام هر ماه اسپند نامیده میشود و در ۵ ام ماه اسپند جشن سپندارمذگان برگزار میشود. این روش نامگذاری ۳۰ روز ماه به دلیل داشتن فقط ۳۰ اسم برای هر روز از ماه با گاهشماری هجری خورشیدی با ماههای ۳۱ روزه هماهنگی و امکان تعریف ندارد.
منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز ۵ اسفند یاد کردهاند، با توجه به تغییر ساختار گاهشمار ایرانی و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری خورشیدی، برخی این جشن را در۲۸ بهمن و برخی در ۵ اسفند برگزار میکنند. بر پایهٔ منابع کهن و همانطور که از نام آن پیداست این جشن به روز اسپند یعنی پنجمین روز ماه از ماه اسفند اشاره دارد. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی میشدهاست که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن میشد، جشنی ترتیب میدادند متناسب با نام آن روز و ماه. همینطور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان میگرفتند. محمد نجاری پژوهشگر مطالعات تطبیقی زنان در هنر و ادبیات، نیز در سخنرانی خود با عنوان سوگ و سورنامه، با استناد به ابوریحان بیرونی و گُردیزی، تاریخ پنج اسفند را در گاهشمار زرتشتی درست میداند و میگوید: «بنا به گفتهٔ ابوریحان اسپندارمَذ ایزد موکل بر زمین و ایزدِ پشتیبان و نگاهبان زنان شوهر دوست و پارسا و درستکار بوده و به همین مناسبت این روز، جشن زنان، نامگذاری و مردم برای گرامیداشت زنان، به ایشان کادو میدادند و بخشش میکردند. این گزاره را گردیزی نیز در زین الاخبار آوردهاست: از این روی جشن را مردگیران میگفتند که زنان به اختیار خویش و با آزادی، شوی و مَرد زندگی خود را برمیگزیدند؛ بنابراین در روز پنجم ماه اسفند جشن زنانهٔ «مَردگیران» یا «مژدگیران» که ویژه زنان نام داشته، برگزار میشدهاست؛ پس تاریخ درست جشن سپندارمذگان یا اسپندگان یا مردگیران یا مژدگیران، در گاهشمار خورشیدی۵ اسفند خواهد بود.»
واژه اسفند و سپَندارمَذ
واژه فارسی «اسفند» (اسپند) در زبان فارسی امروز، از واژه پارسی میانه (پارسیگ) «سپندارمت-Spandarmat» و اوستایی «سپِنتَه آرمَئی تی-SpentaArmaiti» بر گرفته شدهاست. روز پنجم هرماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا «سپَندارمَذ» نام دارد. این واژه که در اوستایی «سْپِنـْـتـَه آرَمَئیتی» آمده، نام چهارمین امشاسپند است، از دو بخش «سپِنتَه» یا «سپند» به معنی پاک و مقدس و «آرَمَئیتی» به معنی فروتنی و بردباری تشکیل شدهاست و معنی این دو با هم فروتنیِ پاک و مقدس است. این واژه در پارسی میانه «سپندارمت» و در فارسی «سپندارمذ» و «اسفندارمذ» و «اسفند» شدهاست.
پیشینه
در روزگار باستان در تقارن اسفند روز از اسفند ماه هر سال، «جشن سپندارمذگان»، «جشن اسفندگان»، «جشن مزدگیران» یا «جشن مژدهگیران» برگزار میشد. واژهٔ «سپندارمذگان» ریشهٔ در فرهنگ اوستایی دارد و به واژهٔ «سپندآرمیتی»(SpentaArmaiti) و نیز واژه پهلوی سپندارمت (Spandarmat) به معنی خِرَدِ کامل بازمیگردد. سپندآرمیتی به باور ایرانیان باستان یکی از امشاسپندان (یاوران اهورامزدا) بوده، «امشاسپند بانو» نیز لقب گرفته و نماد دوستداری، بردباری و فروتنی است.
گفته میشود که خانوادههای ایرانیان باستان برای سپاس از همسران و بانوان در خانواده و نزدیکان خود، هر یک در اندازهٔ توان برای زنان پاکدامن و فروتن خود دهشها و پیشکشهایی تدارک میدیدند و به پاس زحمات یکسالهشان تقدیم آنان میکردند.
بانوان نیز این روز را گرامی میداشتند و در آن لباس و کفش نو میپوشیدند، زنانی که مهربان و پاکدامن، پرهیزگار و پارسا بودند و فرزندان نیک به دنیا آورده بودند، مورد سپاس قرار میگرفتند و از مردان خود پیشکشهایی دریافت میکردند.
در روز جشن سپندارمذگان بانوان از کارهای روزمره و همیشگی در خانه و زندگی معاف شده و به جای آنان مردان و پسران خانواده وظایف جاری ایشان را در خانه به عهده میگرفتند.
نام دیگری برای جشن سپندارمذگان میتوان یافت که با آیین بومی و نمادین ویژهای همراه بودهاست. گفته میشود مقارن همین روز مراسمی با نام «مردگیران» وجود داشته که به مراسم جشن سپندارمذگان نسبت داده شدهاست. از این قرار که؛ در این روز دختران آماده ازدواج یا دمبخت، این اختیار را پیدا میکردند که به میل خود، همسر و شریک زندگی آیندهشان را انتخاب کنند. از همین روی نام این جشن به «مردگیران» مشهور شدهاست.
برخی پژوهشگران، جشن سپندارمذگان را همان جشن برزیگران میدانند. از قرار در روز اسفندگان چند جشن با مناسکی بهخصوص برگزار میشدهاست و نخستین آنها جشن مردگیران یا مژد گیران بود که اختصاص به زنان داشتهاست. در این روز مردان برای زنان هدیه ای میخریدند و از ایشان قدردانی میکردند.
سپندارمذگان، مزدگیران یا مردگیران، این جشن و آیین کهن ایرانی را به هر نام که بخوانیم هم دارای مفهوم و مناسبت نیکو و زیبایی است و هم یادآور وسعت نگاه و آگاهی اجدادمان به شأن بانوان و خانواده است. امروزه نیز بیشترین جنبه مورد تأکید در جشن اسفندگان، قدردانی از بانوان است. شاید بتوان گفت؛ ایرانیان باستان مردمانی بودند که در افسانهها، اساطیر و داستانهای و روایتهای قصه گونه خود جنبههای شادمانه آنها را به شکلی ویژه در نظر داشتند.
در گاهشماریهای گوناگون ایرانی، علاوه بر این که ماهها نام داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. برای نمونه روز نخست هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمذ» بودهاست. سپندارمذ لقب ملی زمین است؛ یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد باروری است چون با فروتنی، تواضع و گذشت زندگی را به همه زیستمندان هدیه میکند. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسفندگان (اسپندگان) را بهعنوان نماد تمایلات مادرانه و باروری میپنداشتند.
در سال ۱۳۴۱ خورشیدی، ابراهیم پورداود روز پنجم اسفند و جشن اسفندگان را به عنوان «روز پرستار» پیشنهاد داد که پذیرفته شد و در تقویم رسمی نیز ثبت گردید ولی اکنون این روز توسط هیچ نهاد دولتی و غیردولتی به عنوان روز پرستار گرامی داشته نمیشود. پورداوود در این مورد نوشته بود: «در میان جشنهای بزرگ ایران باستان، سپندارمذگان جشنی است در پنجمین روز از اسفندماه. همین روز شایسته و برازنده است که جشن پرستاران میهن ما باشد». از این روی، روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند) یا اسپند، روز «سپندارمذ» یا «اسپندارمذ» نام داشت که جشنی با همین عنوان میگرفتند. «سپندارمذگان» یا «اسفندگان» (اسپندگان) روز زن و زمین است.
آیینها
به بیان ابوریحان بیرونی، «اسفندارمذ» ایزد موکل بر زمین و ایزد حامی و نگاهبان زنان پارسا و درست کار بوده. به همین مناسبت این روز، عید زنان بهشمار میرفت. مردم به جهت گرامی داشت، به آنان هدیه داده و بخشش میکردند. زنان نه تنها از هدایا و دهشهایی برخوردار میشدند، بلکه به نوعی در این روز فرمانروایی میکردند و مردان باید که از آنان فرمان میبردند. سپندارمذ نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان (اسپندگان) برای گرامیداشت زنان برگزار میگردد. ایرانیان از دیر باز این روز را روز زن و روز مادر مینامیدند.
اختلاف در زمان برگزاری
هماکنون بعضی از ایرانیان، روز ۲۹ بهمن، روز سپندارمذ (پنجم) از ماه سپندارمذ (اسفند) را روز جشن سپندارمذگان میدانند. و برخی سپندارمذگان را ۵ اسفند مینامند. ریشه این اختلاف در زمان برگزاری از آنجا میآید که در گاهشماری اوستایی نو هر ماه فقط ۳۰ روز بودهاست و هر روز از ماه اسم مخصوصی دارد و جشن سپندارمذگان که برگرفته از گاهشمار ایرانیان قدیم دارد در گاهشماری هجری خورشیدی (گاهشمار رسمی کنونی ایران) با ماههای ۳۱ روزه امکان تعریف ندارد، چرا که در جشنهای ماهانه مانند سپندارمذگان باید اسم ماه روز و اسم روز با یکدیگر یکسان باشد ولی در گاهشماری هجری خورشیدی با ماههای ۳۱ روزه اسمی برای روزهای ۳۱ فروردین، ۳۱ اردیبهشت، ۳۱ خرداد، ۳۱ تیر، ۳۱ مرداد و ۳۱ شهریور وجود ندارد. به دلایل مختلف گاهشمار در ایرانی بارها و بارها جابجا شدهاست. حتی دورهای بودهاست که نوروز در آغاز پاییز و پنچه (پنج روز اضافهٔ سال) در نیمه ساله بودهاست؛ ولی در آن روزگار نیز روز اسفند از ماه اسفند، اسفندگان بودهاست.
در بعضی مناطق ایران که در نسلهای پیش، زرتشتی بوده و اکنون مسلمان شدهاند، این مراسم هرساله پنج روز مانده به ماه اسفند، برگزار میشود. از این مناطق میتوان به منطقه پشتکوه استان یزد اشاره کرد که این مراسم بهویژه در روستای پندر بهصورت با شکوهی برگزار میشود.
آیینها و دیگر نامها
این جشن را با نامهای جشن برزیگران هم نامیدهاند. در روز اسپندگان چند جشن با مناسکی بهخصوص برگزار میشدهاست. نخستین آنان جشن مردگیران یا جشن مژدگیران بود که ویژه زنان بود. در این روز مردان برای زنان هدیه میخریدند و از آنان قدردانی میکردند. امروزه نیز بیشترین جنبهٔ مورد تأکید در اسپندگان قدردانی از زنان است. در زمان گذشته -چنانکه ابوریحان روایت کردهاست - عوام کارهای دیگری هم میکردند چون آیینهای جادویی برای دور کردن خرفستران. اما ابوریحان این آیینها را تازه و نااصیل خواندهاست.
کارهای هنری
یسنا خوشفکر، به مناسبت جشن اسفندگان آهنگی را به همین نام خوانده و اجرا کردهاست.
ولنتاین ، روز عشق چه روزی است؟
تنها مدت کمی به اواخر بهمن ماه و اواسط ماه فوریه باقی مانده که روز عشق فرنگی (ولنتاین) و روز عشق ایران باستان (سپندارمذگان) یا همان ولنتاین ایرانی به فاصله ی چهار روز از هم قرار دارند یعنی ۲۵ بهمن ماه (ولنتاین) و ۲۹ بهمن ماه (سپندارمذگان) !
چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک، شکلات و … در کشورمان باب شده است. اکثر جوان ها بدون اطلاع از اینکه اصلا این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است، فقط می دانند که در روز ولنتاین باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند…
تاریخچه روز ولنتاین:
روز ولنتاین-تاریخچه کامل و دقیق ولنتاین در دست نیست و آنچه از پیشینه روز ولنتاین میدانیم با افسانه درآمیخته است. امروزه کلیسای کاتولیک به این نتیجه رسیده است که حداقل سه قدیس وجود داشتهاند که همگی به شهادت رسیده اند، به همین دلیل چندین افسانه سعی در بازگوئی تاریخچه آئین ولنتاین دارند.
روز ولنتاین، در صده سوم میلادی که مطابق میشود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بودهاست بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشتهاست از جمله اینکه مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن میکند. کلودیوس به قدری بیرحم و فرمانش به اندازهای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتاین (والنتیوس)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری میکرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار میشود و دستور میدهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان میشود. با توجه به آنچه که در افسانه آمده کشیش ولنتاین برای او نامهایی نوشته و آنها را با نوشتن «از طرف ولنتاین تو» (From Your Valentine) امضاء کرده است، اصطلاحی که تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته و به وفور بر روی کارتهای ولنتاین مشاهده میشود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق بر خلاف قانون کلودیوس دوم اعدام میشود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق میدانند و از آن زمان ولنتاین تبدیل به نمادی برای عشق شده است.
هدیه روز ولنتاین :
در کشورهای اروپایی و امریکائی دادن شکلات به عنوان هدیه روز ولنتاین از شهرت خاصی برخوردار است. تزئین شکلات و پختن انواع ان نیز از آداب روز ولنتاین به شمار میرود. از نظر علمی هم ثابت شدهاست که خوردن شکلات دات یا همان سیاه میزان عشق را در انسان بالا میبرد البته نه مصرف بی رویه ان.
تاریخچه سپندارمذگان: (ولنتاین ایرانی)
ولنتاین ایرانی (روز عشق ایرانی): در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بودهاست. در تقویم ایرانی دقیقا مصادف است با ۵ اسفند که در گاهشماری کنونی برابر است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۴ روز پس از روز ولنتاین. این روز سپندارمذگان یا «اسفندارمذگان» نام داشتهاست.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین میدانسته اند. فلسفه بزرگداشت این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول “روز اورمزد”، روز دوم، روز بهمن معنی “سلامت، اندیشه” که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی “بهترین راستی و پاکی” که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی “شاهی و فرمانروایی آرمانی” که خاص خداوند است و روز پنجم “سپندار مذ” بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.
سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا میکردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت میکردند. اخیرا گروهی از دوستداران فرهنگ ایرانی پیشنهاد کردهاند که به منظور حفظ فرهنگ ایرانی سپندارمذگان بجای ولنتاین به عنوان روز عشق گرامی داشته شود.
تاریخ دقیق ولنتاین ۱۴۰۱
روز ولنتاین در ایران برابر است با سه شنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ ( ۱۴ فوریه ۲۰۲۳)
تاریخ سپندارمذگان ۱۴۰۱
روز سپندارمذگان یا روز عشق ایرانی برابر است با روز شنبه ۲۹ بهمن
عجیب ترین جشنواره های جهان که هر ساله حیرتانگیزتر از گذشته میشوند
در این مقاله ، به جاذبهها و رازهای فستیوال های عجیب و غریب پرداخته خواهد شد. این رویدادها با تنوع فرهنگی و شگردهای خاص خود، تجربهای منحصر به فرد را برای شرکت کنندگان ایجاد میکنند. اگر به دنبال کشف جشنوارههای خارقالعاده هستید، با ما همراه باشید تا دنیای فستیوال های عجیب و غریب را بشناسیم.
در انواع فرهنگها و جوامع مختلف جهان، هر کدام به نحوهای خود را برجسته کرده و از تاریخ خود با اتفاقات مهم و رویدادهایی که تاثیرگذاری یا جذابیت خاصی دارند، جشن میگیرند. از جمله این جشنوارهها، فستیوالهای عجیب و غریب که با ویژگیها و مراسمی خارج از عرف هر جامعه، توجه بسیاری را به خود جلب کردهاند. این رویدادها که به عنوان نمایشهای فرهنگی یا جشنوارههای خاص معروفاند، هر ساله میلیونها نفر از گوشه و کنار جهان را به سوی خود جذب میکنند.
در این مقاله، به بررسی و معرفی چند فستیوال عجیب و غریب از سرتاسر جهان میپردازیم. از رویدادهایی که نه تنها ارتباطی با فرهنگ محلی دارند بلکه به عنوان نمایندگانی از تنوع و غنا در جشنوارهها به شمار میآیند. از جشنوارههای مربوط به تاریخ و افسانه تا فستیوالهایی که به خاطر هنر، موسیقی یا حتی غذاهای خاص خود شهرت یافتهاند، در این سفر به دنیای فستیوالهای عجیب، تازه و تاکنون نشنیده شده خواهیم پرداخت.
فستیوال های عجیب
توپهای آتش، السالوادور
هر سال در غروب 31 آگوست، ساکنان نجاپا به یاد فوران آتشفشانی ال پلیون در سال 1658 گرد هم میآیند. تاریخ نشان میدهد که بلای طبیعی، روستاییان شهر قدیمی را مجبور به فرار و اسکان در مکان فعلی خود کرد. در حال حاضر، ساکنان خود را به دو تیم تقسیم کردهاند تا صورت خود را مانند جمجمه نقاشی کنند و جشنواره را با پرتاب گلولههای آتشین به اندازه کف دست از نفت سفید به سمت تیم مقابل آغاز کنند. این جشنواره با نام "Las Bolas de Fuego" شناخته میشود و اگرچه خطرناک است، اما بیش از 100 سال است که در حال اجرا است و در میان برترین جشنوارههای غیرمعمول در سراسر جهان قرار دارد.
فستیوال های جالب
جشنواره "نان چونگ چاو" در هنگ کنگ
جشنواره "Bun" بزرگترین و پر زرق و برقترین رویداد در جزیره Cheung Chau واقع در هنگ کنگ است. آغاز این جشنواره به عنوان یک جشن به یادآوری پایان طاعون در این جزیره بوده است و امروزه به یکی از رویدادهای فرهنگی محبوب تبدیل شده است. این جشنواره تقریباً یک هفته طول میکشد و همراه با برگزاری یک رژه پر جنب و جوش و در عین حال با سنتهای قدیمی، مسابقه مشهور "Bun Scrambling" نیز برگزار میشود. در این مسابقه، شرکتکنندگان سعی میکنند نانهایی که در یک برج عظیم بامبو 60 فوتی قرار دارند را بگیرند. گزارشها نشان میدهد که Kwok Kam Kee، عرضهکننده رسمی نان برای این رویداد، بیش از ۶۰,۰۰۰ نان تولید کرده و سه مرد آموزشدیده نانها را خرد میکنند.
فستیوال های محلی
جشنواره موسیقی زیرآب، فلوریدا
برای غواصان و علاقهمندان به موسیقی، جشنواره موسیقی زیرآب فلوریدا کیز یک مکان مناسب است. بیل بکر، بنیانگذار، هماهنگکننده و مدیر موسیقی UMF (Ultra Music Festival)، جشنواره موسیقی را با هدف ایجاد آگاهی برای حفظ مرجانها به یک سطح کاملاً جدید برده است. این جشن عجیب و غریب که در ماه جولای در Looe Key Reef برگزار میشود، بیش از 25 سال است که از صدها غواص استقبال میکند. رویداد دارای فهرستهای پخش رادیویی از پیش انتخاب شده و آهنگهایی با موضوع اقیانوس را بهطور زنده از بلندگوهای زیرآب پخش میکند. همچنین، غواصان موسیقی و هنرمندان محلی سازهای عجیب و غریب را نواخته و تجربهی لذت بصری مطلق را برای همه حاضران ارمغان میآورند.
جشنواره های غیر معمول
جشنواره گل Boryeong، کره جنوبی
برای تجربهی یک پاشیدن گل فراموشنشدنی، آماده شوید تا به جشنواره گل Boryeong بپیوندید. روستای Boryeong که در فاصله 200 کیلومتری از سئول واقع شده، به دلیل محصولات آرایشی گلی خود بسیار محبوب است. آنچه که ابتدا در سال 1998 به عنوان یک بازاریابی شروع شد، بعدها به یکی از جشنوارههای مشهور جهان تبدیل شد که هر ساله میلیونها بازدیدکننده را به خود جلب میکند.
گرچه غوطه ور شدن در گل ممکن است به نظر کمی عجیب بیاید، اما جشنواره گل Boryeong به دلیل محتوای معدنی غنی طبیعی و خواص تغذیهای فراوان آن که برای پوست فواید بسیاری دارد، شناخته شده است. این جشنواره که هر سال در ماه جولای برگزار میشود، به مدت ده روز متوالی ادامه دارد و فعالیتهای زیادی را در بر میگیرد که شما را در دنیای گل و لای غرق میکند. این فعالیتها شامل استخرهای گل، رانش گل، اسکی روی گل و همچنین امکانات بازسازی و ماساژ آرامبخش میشوند.
جشن های فرهنگی عجیب
ضیافت میمون لوپبوری، تایلند
برای یک تجربهی جالب از جشنواره بوفه میمون، به ضیافت میمون Lopburi در تایلند سر بزنید. این جشنواره که به عنوان جشنواره بوفه میمون هم شناخته میشود، در استان لوپبوری در شمال بانکوک برگزار میشود و هدف آن خوش شانسی برای منطقه و مردمان آن است. هر سال، یک شاهکار بزرگ به وزن 4000 کیلوگرم از میوه، سبزیجات، کیک و آب نبات آماده میشود که به حدود 2000 تا 3000 میمون ماکاک غذا میدهد.
این جشنواره برای اولین بار در سال 1989 برگزار شد توسط یک تاجر محلی که این ایدهی منحصر به فرد را برای ارائه گردشگری و همچنین ابراز احترام به میمونها داشت. خوشبختانه برای او و میمونها، این اقدام با موفقیت همراه بوده و تا کنون ادامه دارد.
رویدادهای عجیب و غریب محلی
Up-Helly Aa، اسکاتلند
Up-Helly Aa یک جشنواره آتش است که معمولاً هر سال بین ژانویه تا مارس در جوامع مختلف اسکاتلند، به خصوص شتلند، برگزار میشود و پایان فصل یول را نشان میدهد. شتلند با فرهنگ اسکاندیناوی خود و ارتباط با فرهنگ وایکینگها به شهرت رسیده است و Up-Helly Aa این ارتباط را با برگزاری رژههای روی سنگفرشها و استفاده از مشعلهای فروزان در تاریکی شب، به نمایش میگذارد.
این جشنواره که در دهه 1880 آغاز شده است، هر سال هزاران نفر از مردم محلی و گردشگران را جذب میکند. این جشنواره یک فرصت مناسب برای ارج نهادن به میراث فرهنگی و تاریخی غنی این منطقه است و باعث جلب توجه جهان به آن میشود.
جشنواره های جهانی بی نظیر
جشنواره جهانی نقاشی بدن، اتریش
جشنواره جهانی نقاشی بدن اتریش بهترین هنرمندان از بیش از 40 کشور را به یکجا جلب میکند تا در مسابقات نقاشی بدن و صورت به رقابت بپردازند. در این رویداد منحصر به فرد، شرکتکنندگان از چهره و نیمتنه به عنوان پایهای برای خلق شاهکارهای خود استفاده میکنند، که با استفاده از آرایشهای ویژه، جلوههای UV و دیگر تکنیکهای هنری به تصویر میکشند.
این جشنواره یک فرصت منحصر به فرد برای علاقمندان به هنر فراهم میکند تا در نمایشگاهها، کارگاهها و دموهای مختلف شرکت کنند. حتی میتوانند در سیرک بدن شرکت کنند، جایی که مهمانان با لباسهای بسیار جالب و خلاقانهای که شامل رنگ بدن، ماسک و آرایش شدید میشود، لباس میپوشند. این رویداد به شرکتکنندگان فرصتی برای ابراز خلاقیت، ابتکار و هنر در یک محیط پویا فراهم میکند.
جشنواره های سنتی عجیب و غریب
جهانی ال کولاچو (پرش کودک)، اسپانیا
جهانی ال کولاچو یکی از برترین جشنوارههای غیرمعمول در سراسر جهان است و هر ساله در ماه ژوئن به مناسبت جشن کاتولیک کورپوس کریستی برگزار میشود. این جشنواره معمولاً با ال سالتو دل کولاچو (پرش شیطان) جشن گرفته میشود. در این رویداد، مردانی با لباس شیطانی به لباس قرمز و زرد مشغول به فعالیت هستند و شلاقها و نوارهای بزرگ را در دست دارند تا از روی نوزادانی که روی تشکهای خیابان دراز کشیدهاند بپرند.
این جشنواره به اعتقاد بر این است که فرهنگی دهه 1600 میلادی، ارواح شیطانی را دفع میکند و عبور ایمن از زندگی را تضمین میکند. این رویداد که در ابتدا یک رسم محلی بوده است، در سالهای اخیر به جاذبه جهانی تبدیل شده و مردم از سراسر منطقه نوزادان خود را برای برکت در این مراسم غیرمعمول شرکت میدهند.
اجتماعات فرهنگی عجیب و غریب
مسابقه بین المللی انجماد مو، کانادا
زمستانها در شمال بهشدت سخت است که تصور نمیکنید در صورت یخ زدن موهایتان بدون سرپوش بیرون بروید! با این حال، کانادا موفق شده است یک جشنواره کامل را به ساخت عجیب ترین مجسمه های موی یخ زده اختصاص دهد. هر سال، شهر وایت هورس، یوکان، مسابقه بین المللی انجماد مو را برگزار می کند. مسابقه سالانه شامل شرکتکنندگانی است که سر خود را در آب خیس میکنند و وقتی دمای هوای بیرون از آن بالا برود، به آرامی شروع به مجسمهسازی کتانی یخی میکند. این جشنواره غیر معمول در ماه فوریه برگزار می شود و برندگان در ماه مارس معرفی می شوند.
جشن های غیر متعارف
جشنواره تفنگ آبی، کره جنوبی
جشنواره تفنگ آب در منطقه Sinchon در سئول، کره جنوبی، یک رویداد تابستانی پرانرژی است که روحیه و هیجان تابستانی شما را به سطح جدید میبرد. این جشنواره اصلاح شده و اکنون به یکی از محبوبترین رویدادهای تابستانی در شهر تبدیل شده است. شرکتکنندگان در این جشنواره میتوانند در فعالیتهای نبرد در آب شرکت کنند و از مجموعهای از رویدادهای ویژه از جمله اجرای موسیقی پرقدرت، رقصهای خیابانی و سایر فعالیتهای هیجانانگیز لذت ببرند. این جشنواره بهترین مکان برای سرگرمی و مهمانی تابستانی با خانواده و دوستان خود را فراهم میکند.
جشن های جهانی عجیب
دویدن گاوها، پامپلونا
دویدن گاوهای نر مشهور در فستیوال سن فرمین در پامپلونا، اسپانیا، یکی از جنجالیترین و هیجانانگیزترین رویدادهای افزایش آدرنالین است که در این کشور برگزار میشود! این تجربه هر ساله در ماه جولای در خیابانهای پامپلونا برگزار میشود و صدها جوینده از سراسر جهان جذب میشوند تا در مقابل شش گاو نر وحشی (به علاوه شش گاو فرمان) بدونند.
در صبحها، گاو نرها در خیابانها دویده و در عصر، بازدیدکنندگان میتوانند در مسیر گاوها شرکت کنند. این فستیوال به دلیل مسابقات گاوبازی صبحانهای خاص خود معروف است. در طول رویداد، علاوه بر دویدن گاوها، فراهمآوری غذا، نوشیدنی و اجراهای جذاب نیز بخشی از جشنواره است. این رویداد، در میان تمام فستیوالهای جنونآمیز اسپانیا، یکی از جنجالیترین و در عین حال پرطرفدارترین رویدادهای جهان است.
جشنواره های فرهنگی بی نظیر
نبرد پرتقالها، Ivrea
سفری به شهر ایتالیایی Ivrea که در فهرست یونسکو ثبت شده است، برای مشاهده کردن نبرد مرکبات باشد. در این رویداد، شرکتکنندگان با شلیک کردن 600,000 کیلوگرم پرتقال به سمت یکدیگر، سهشنبه بزرگ را جشن میگیرند. این رویداد یک کارناوال تاریخی معروف در شهر است و هدف آن بازسازی نبردی است که در قرن دوازدهم بین مردم محلی و سربازان سلطنتی ناپلئونی اتفاق افتاده بوده است.
تیمهای آرانسری (پرتقالداران) با پای پیاده، پرتقالها (نماینده سلاحها و سنگهای قدیمی) را علیه آرانسریهای سوار بر گاریها (نماینده صفوف ظالم) پرتاب میکنند. این جشنواره نمادین که در ایتالیا برگزار میشود، یکی از بزرگترین دعواهای غذایی در این کشور را نشان میدهد و در میان جشنوارههای غیرمعمولی جهانی، جایگاه خود را ایفا میکند.
اتفاقات عجیب و غریب
مسابقات جهانی گیتار هوایی، اولو
هر سال، ماهرترین هنرمندان سازهای نامرئی جهان برای اجرای مسابقات قهرمانی جهانی گیتار هوایی به فنلاند می آیند. شرکت کنندگان برای نواختن یک گیتار الکتریک راک تخیلی یا سبک هوی متال آماده می شوند و اغلب با آواز و رقص بلند همراه می شوند. این جشنواره منحصر به فرد که در سال 1996 برای ترویج صلح جهانی آغاز شد، امروزه در میان رقابت های رزمی برتر در اروپا، استرالیا، ایالات متحده آمریکا، ژاپن، بریتانیا، کانادا و نیوزلند قرار دارد.
فستیوال های هیجان آور
جشنواره نورد پنیر، انگلستان
در جشنواره نورد پنیر در منطقه گلاستر جنوب غربی انگلستان، مردم محلی و گردشگران به کوپرز هیل میروند تا شاهد منحصربهفردترین رقابت شرکتکنندگان باشند. در این رویداد، شرکتکنندگان از تپه پنیری گرد نه پوندی پرتاب میشوند و اولین شخصی که از خط پایان عبور کند، برنده محسوب میشود و پنیر را به عنوان قیمت خود به خانه میبرد. در ابتدا، هدف اصلی این جشنواره گرفتن پنیر رولینگ قبل از رسیدن به انتهای تپه بود، اما با گذر زمان قوانین با توجه به سرعت افتادن پنیر تغییر کرد که این امر برای شرکتکنندگان دشوار و خطرناک میشود.
فستیوال های ترسناک
دیا د لس مورتوس(روز مردگان)، مکزیک
جشنواره "دیا د لس مورتوس" یا "روز مردگان" نامی دارد که به معنای روزی اختصاص داده شده به گرامیداشت کسانی است که درگذشتهاند. این تعطیلات سنتی در ماه نوامبر در مکزیک برگزار میشود و شباهتهای زیادی با جشنواره هالووین دارد. در این مدت، خانواده و دوستان به هم میپیوندند تا دعا کنند و به یاد افراد فوت شده خود باشند.
معتقد به این است که در این روزها، ارواح مردگان از خواب بر میخیزند و برای لذت بردن از ضیافت، نوشیدن و رقص با خانواده و دوستان خود به زمین بازمیگردند. اعضای خانواده زنده نیز به عنوان مهمانان محترم، با تهیه غذاها و نذورات مورد علاقه متوفیان، این روز را به عنوان یک روز جشن و نه عزا جشن میگیرند. این جشنواره به عنوان یک رویداد پر از شادی و خاطرات خوب معتبر است و نمایانگر ارتباط مستمری بین دنیای زندگی و مرگ در فرهنگ مکزیک محسوب میشود.
جشن های عجیب
بوسوجاراس، موهاچ(Busójárás، Mohács)، مجارستان
Busójárás یا جشنواره Busó یکی از وحشیترین جشنوارههای مجارستان است که در شهر کوچک Mohács برگزار میشود. این کارناوال وحشی با ترکیبی از آیینهای بتپرستی، رقصهای محلی و نقابهای شیطانی تا آخرین روزهای زمستان ادامه دارد و همچنین به عنوان جشن اقلیت محلی کروات هم شناخته میشود.
جشنواره Busójárás یک بازسازی از نبرد موهاچ در قرن شانزدهم است. در این جشنواره، صدها Busó با ماسکهای ترسناک به همراه قایقهای پارویی وارد خیابانها میشوند و با کالسکههای اسبی در خیابانها راهپیمایی میکنند. این رویداد تاریخی با جشنواره اصلی همراه است و مردم محلی به عنوان Busó شناخته میشوند.
جشنواره Busójárás همچنین شامل فعالیتهای تعاملی و مرتبط با موسیقی محلی و شرابهای محلی مانند pálinka (براندی میوه سنتی) است که برای مبارزه با آب و هوای سرد طراحی شدهاند. این جشنواره با فضایی پر از هیجان و انرژی، تبدیل به یک تجربه فرهنگی فوقالعاده برای شرکتکنندگان و بازدیدکنندگان میشود.
جشن های جهانی جالب
ناکی سومو، ژاپن
ناکی سومو یک جشنواره غیرمعمول و سنتی در ژاپن است که هر ساله در ماه آوریل برگزار میشود. این رویداد به معنای "گریه کودکان" است و مراسمی است که مبتنی بر توانایی مردان بزرگسال در به گریه انداختن نوزادان است.
در ناکی سومو، مردان بزرگسال با لباسهای سنتی به نقش ناکی (کودکان) پوشیده میشوند و سپس با گریاندن به نوزادان تلاش میکنند تا آنها را به گریه بیاندازند. هدف این مراسم به عنوان سنتی این است که گریه کودکان میتواند ارواح شیطانی را دفع کند و نمادی از سلامت و قدرت کودکان است.
گرچه به نظر میرسد این رویداد یک جشنواره با سرگرمی خندهدار باشد، اما باید توجه داشت که گریاندن به صورت ناخودآگاه و یا به دلایل ترفندی کودکان ممکن است خطراتی برای روان و روحیه آنها به همراه داشته باشد. به همین دلیل مراقبتها و استفاده از این رویداد باید با حساسیت به عمل آید تا به کودکان آسیبی وارد نشود.
فستیوال های غیر معمول
Saidai-ji Eyo Hadaka Matsuri، ژاپن
جشنواره Saidai-ji Eyo Hadaka Matsuri یکی از جشنوارههای غیرمعمول و پرجمعیت در ژاپن است. این جشنواره هر ساله در ماه فوریه برگزار میشود و به امید به دست آوردن شانس خوب برای سال جدید است. تا ۱۰,۰۰۰ مرد در این جشنواره شرکت میکنند.
شرکتکنندگان اغلب لباس کمی پوشیده و معمولاً فقط یک پارچه کمری به نام "فوندوشی" را برای پوشش بدن استفاده میکنند. همچنین هر شخص یک چوب مقدس به نام "شینگی" دریافت میکند که کشیش آن را در پایان جشنواره پرتاب میکند.
Saidai-ji Eyo Hadaka Matsuri به عنوان یکی از جشنوارههای پرطرفدارتر در ژاپن شناخته شده است و در محلهای مختلف این کشور برگزار میشود.
فستیوال های هیجانی
مسابقات جهانی گرفتن انگشتان پا، آشبورن
فهرستی از عجیبترین جشنوارههای جهان کامل نخواهد بود بدون اشاره به مسابقات جهانی گرفتن انگشتان پا. این مسابقات هر سال در آشبورن، انگلستان برگزار میشوند و به بهترین گیرندههای انگشتان پا از سراسر جهان خوش آمد میگویند تا برای کسب عنوان با یکدیگر به مبارزه بپردازند! این ورزش شامل دو حریف است که پاهای خود را قفل کرده و تلاش میکنند انگشت پاهای یکدیگر را با سرعت حداقل به زمین فشار دهند، به همان شکلی که در گرفتن دستها در ورزش گردنه انجام میشود. در این مسابقات، سه دور بازی انجام میشود که بر مبنای ۲ از ۳ بهترین است. دورها با پا راست شروع میشوند، سپس پا چپ و در صورت نیاز دوباره با پا راست.
فستیوال های شاد
فستیوال بشقاب پرنده راسل
در ژوئن سال ۱۹۴۷، در شهر راسل نیومکزیکو، یک شیء عجیب از آسمان سقوط کرد. یکی از دامداران منطقه موفق به پیدا کردن قطعات نقرهای رنگ متعلق به این شیء سقوطکرده شد و آن را به پایگاه هوایی تحویل داد. خبر یافتن این بشقاب پرنده به سرعت در آمریکا منتشر شد، اما دولت آن را به عنوان یک بالن اعلام کرد و این خبر را تکذیب کرد. با این حال، مردم هرگز شایعه بودن این خبر را باور نکردند و اعتقاد داشتند که یک بشقاب پرنده در آن منطقه سقوط کرده است و حتی فرازندهیان آن اعتقاد داشتند که دولت آمریکا پیدا کردن جسد چند آدم فضایی را از آنها پنهان کرده است.
چند سال پس از این حادثه، مردم شهر راسل در هر سالروز این واقعه، با پوشیدن لباسهای عجیب، خود را به شکل موجودات فضایی در میآورند. حتی اتومبیلها و موتورسیکلتهایشان را نیز به رنگ نقرهای در میآورند تا به شکلی شبیه به آدم فضاییها ظاهر شوند. در این جشنواره، موزهای نیز ساخته شده که هر سال بهترین و جالبترین وسایل فضایی ساخته شده توسط مردم در آن به نمایش گذاشته میشود. این فستیوال هر سال بیش از ۲۰ هزار تماشاگر از سراسر دنیا جذب میکند.
فستیوال های سنتی
فستیوال قایق با قوطی نوشابه
"فستیوال ساخت قایق با قوطی نوشابه" یک رویداد همزمان فستیوال و مسابقه است که هر سال در ماه جولای در استرالیا برگزار میشود. از سال ۱۹۷۴ تاکنون، این رویداد در بندر داروین برپا میشود. شرکتکنندگان در این فستیوال باید با استفاده از قوطیهای نوشابه، آب معدنی، شیر یا هر نوشیدنی دیگر، قایقی بسازند که هم زیبا باشد و هم دارای توانایی شناور شدن در آب باشد. برندگان این رویداد از جوانب مختلف ارزیابی میشوند، از جمله زیبایی قایق و توانایی آن در حمل مسافران بر روی آب.
در جولای ۲۰۱۴، بیش از ۱۵ هزار نفر در این فستیوال شرکت کردند. برنده این جشنواره با استفاده از ۴۲ هزار قوطی نوشیدنی که در طول یک سال جمعآوری کرده بود، قایقی ساخت که توانایی حمل ۴ نفر را داشت. این قایق با موفقیت مدت زمان زیادی را روی آب شناور ماند و در نهایت به عنوان برنده این جشنواره انتخاب شد. جایزه برنده این رویداد ۵۰۰۰ دلار بود.
فستیوال های پر بازید
توماتینا(جشنواره گوجه)؛اسپانیا
اگر تمایل دارید در یک نبرد غذایی شرکت کنید، میتوانید در آخرین چهارشنبه ماه اوت، حدوداً ۳۰ شهریور، به شهر بانول (Buñol) در اسپانیا سفر کنید و در یک جشنواره جالب و مهیج به نام "توماتیا" شرکت نمایید. این جشنواره به معنای فارسی "گوجه بزنو" است و در این روز، میان گروهها، تعداد زیادی گوجهفرنگی در نبرد های خیابانی پرتاب میشود.
تاریخچه این جشنواره جالب به آخرین چهارشنبه اوت سال ۱۹۴۵ بازمیگردد؛ روزی که برخی از جوانان تصمیم گرفتند با پرتاب گوجهها توجه کلهگندههایی که در یک رژه شرکت میکردند را به خود جلب کنند. این کار باعث افتادن یکی از شرکتکنندگان در رژه به زمین شد. این واقعه باعث خشم فراوان این فرد شد و در نهایت به یک دعوا در میان جمعیت منجر شد. در این دعوا، که سلاحشان از بازار میوه در نزدیکی تامین شد، جوانان از گوجهفرنگی به عنوان اصلیترین اسلحه استفاده کردند که با شدت و قدرت به سمت یکدیگر پرتاب میشد. این دعوا و پرتاب گوجهفرنگی در نهایت با مداخله پلیس به پایان رسید.
این دعوا به قدری جذاب شد که هر ساله جوانان آن را به عنوان یک جشن برگزار میکنند و امروز به عنوان توماتیا (La Tomatina) شناخته میشود.
سوالات متداول درباره فستیوال های عجیب و غریب
سوال 1: فستیوال های عجیب و غریب چیستند؟
فستیوال های عجیب و غریب رویدادهایی هستند که با ویژگیها و جشنوارههای خارقالعاده از لحاظ مضمون یا فرهنگی معروفند. این رویدادها برخلاف فستیوالهای معمولی، با ایدهها و جشنوارههای منحصر به فرد خود شناخته میشوند.
سوال 2: چه کشورها معروف به برگزاری فستیوال های عجیب هستند؟
کشورهای مختلفی از جمله ژاپن، هند، برزیل و تایلند به خاطر فستیوالهای عجیب و غریب مشهور هستند. هر کشور با فرهنگ و سنتهای خود، جشنوارههایی خاص و دیدنی دارد.
فستیوال های عجیب و غریب بسیاری از گردشگران را جذب میکنند. به عنوان مثال، فستیوال چشمههای رنگارنگ در هند، فستیوال نیشابورا در ژاپن و کارناوال ریو در برزیل از محبوبیت بسیاری برخوردارند.
سوال 4: چه جوری میتوانم در فستیوال های عجیب شرکت کنم؟
برای شرکت در فستیوال های عجیب و غریب، میتوانید اطلاعات جدید درباره آنها را جستجو کرده و برنامهریزی مسافرت خود را بر اساس تاریخ و مکان برگزاری این رویدادها انجام دهید. همچنین، اطلاع از تفاصیل و سنتهای هر فستیوال نیز میتواند تجربه شما را بهتر کند.
سوال 5: چه فستیوال های عجیب در ایران وجود دارند؟
در ایران نیز فستیوالهایی با مضمونها و سنتهای خاص برگزار میشوند. به عنوان مثال، فستیوال برف گرگان، جشنواره نوروزی چهارباغ، و جشنواره ملی ختراغ فست در کرمانشاه از جمله فستیوال های عجیب و جذاب ایران هستند.
سخن پایانی مقاله درباره ی فستیوال های عجیب و غریب
در اختتامیه این سفر جذاب به دنیای فستیوال های عجیب و غریب، ما شاهد ارتباط عمیق انسان با فرهنگ و هنر خواهیم بود. این جشنوارهها نه تنها به فراهم آوردن فرصتی برای تفریح و سرگرمی میپردازند بلکه به ما امکان میدهند تا در آغاز هر سال، به یک سفر معنوی و فرهنگی خاص بپردازیم. امیدواریم که مقاله ما، شما را به دنیای جذاب و عجیب این فستیوالها بیاورد و شما نیز تازهترین تجربیات فرهنگی را تجربه کنید.
روز جهانی مردان (به انگلیسی: International Men's Day) یک رویداد بینالمللی سالانه است که مصادف با ۱۹ نوامبر معادل ۲۸ آبان خورشیدی میباشد. این روز برای شناخت و تجلیل از دستاوردهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی-اجتماعی مردان برپا داشته میشود.
این رویداد برای جشنگرفتن زندگی پسران و مردان، دستاوردها و مشارکتهای ایشان، بهخصوص مشارکتهای آنان که به نفع کشور، اتحادیه، جامعه، انجمن، خانواده، ازدواج و پرورش کودکان بودهاست، جشن گرفته میشود. هدف غایی و نهایی این رویداد ترویج آگاهیبخشی نسبت به مشکلات مردان است.
در ۲۱ مرداد ۱۳۹۱ (۱۱ اوت ۲۰۱۲ میلادی)، دو زمینلرزه پیدرپی، زلزله اول در ساعت ۱۶:۵۳ با بزرگای گشتاوری Mw=6.4 در فاصله ٢٣ کیلومتری غرب اهر و زلزله دوم در ساعت ۱۷:۰۴ با بزرگای گشتاوری Mw=6.3 در٣٠ کیلومتری اهر و حدود ۵٠ کیلومتری شمال شرق تبریز، موجب تلفات جانی و خسارت مالی و هراس مردم در پهنه رومرکزی در استان آذربایجان شرقی شد. این زلزلهها دارای ژرفای کانونی حدود ١٠ کیلومتر و سازوکار امتدادلغز بودند. تلفات جانی ٣٠۶ کشته و ٣٠٣٧ مجروح (بر اساس آمار وزیر بهداشت و درمان، بر مبنای گزارش دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان شرقی) و ١٢٠ هزار نفر جمعیت تحت تاثیر رخداد و خرابی در روستاهای پهنه رومرکزی در محدوده اهر و ورزقان و همچنین هریس گزارش شد. هراس مردم موجب استقرار در محدوده هوای باز در شهرهای مذکور و همچنین شهر تبریز شد. بیشترین تلفات انسانی از روستاهای «باجه باج»، «گوردره» و «دبنو» و همچنین شهر «ورزقان» گزارش شده است. این زمینلرزه در شهرهای تبریز، مرند، بستانآباد، صومعهسرا، اردبیل، بوکان، آستارا، خوی، سلماس، پارسآباد مغان، شبستر، مشکینشهر، سلماس، رشت، مهاباد، بناب، ارومیه، ممقان، هادیشهر، بوکان، مراغه، میانه، میاندوآب نیز احساس شد. خرابیهای ناشی از زلزله بهدلیل وضعیت خاص زمینشناسی بویژه برای سه شهر «اهر»، «ورزقان» و «هریس» بیشتر بوده است.
من به اتفاق دوستان وآشنا ها ، برای کمک به مردم زلزله زده ورزقان راهی این شهرشدیم . دوروستای باجه باج و گوردره به شدت آسیب دیده بودند .فقط به روستای باجه باج رفتیم . روستای گوردره رو نمیشد رفت .
مسیر ما که شکافی براثرزلزله ایجادشده بود
اهالی روستای باجه باج گفتند که این رودخانه که قبلا آب فراوانی داشت ، بعداززمین لرزه سبزشده بود وکم آب شده
بچه های مهربون روستای باجه باج
خانمی که به دنبال زندگی بود عزیزم
بانویی روستایی که مارو دعوت به صرف چای کرد با همه دردش ولی شجاعت ومقاومتش برام ارزشمندبود چقدر مردم روستا نشین ، مهربان هستند!
عه!!! خودم . اینجا ایستاده بودم ازجایی عکس می گرفتم پس لرزه شد . قلبم ایستاد . بی اختیار نشستم عینک آفتابیم رو هم به یکی ازبچه های روستا داده بودم . هم ترس هم نورخورشید نتیجه ش بهترازاین عکس نمیشه آخه چرا یهو عکس می گیرین ؟؟؟
واما دفتردستک دستم چیکارمی کنه؟ همه چیز رو یادداشت می کردم چیزهایی مردم نیاز داشتند ویا لحظه زلزله چه اتفاقی افتاد ؟
مهرسال 91 رفتیم روستا باجه باج ، که نوشت افزار ودفترو لباس براشون ببریم
خوب دختروپسرهای من ! ای من به فدای شما ها! دیگه بعد11 سال بچه هابزرگ شدند حتما درس خوندند و ازدواج کردند .چه آرزوهای قشنگی داشتند قطعا به آرزوشون میرسن من ایمان دارم!
بهمن سال 91 برف می بارید وما رفتیم روستای باجه باج تا وسایل گرمایشی ، بهداشتی ، لباس گرم وبرخی مایحتاج شنو درحدتوان به دستشون برسونیم
ای جون دلم ! چقدچهره معصوم ومهربونی داره
بچه ها درکانکس . چقدرنازودوست داشتنی هستند!؟
با یکی ازبانوهای روستایی حرف می زدیم که یهو عکس گرفتن ! خواستم بگم نگیر.شاید خانم خوب دوست نداشته باشه ولی بانوی مهربان روستا ی باجه باج بهم گفت عیب یوخدی / عیب نداره
خونه هایی درحال ساخت انگارمهندسم 🤣والا به خدا!!!
یکی دونفربودن که ازم خواستن جایی که هستند رو حذف کنم ،منم گفتم چشم ! کلا خیلی حرف گوش کنم 🥰
کمی هم پرحرف !!! پرحرفی بدنیستا ! خودتو قشنگ لو میدی 🤣
می دونم خدای مهربون هوای تمام بندگانشو داره . پس! لطفا نگیم خشم خدا!!! خدا خشم نداره .این خشم طبیعت هم نیست .
خداوند به ما هوش،عقل ،خردبخشیده که دربرابر حوادث طبیعی یا غیر طبیعی مقاوم باشیم
ناپُلِئون بُناپارت (فرانسوی: Napoléon Bonaparte؛ ۱۵ اوت ۱۷۶۹ – ۵ مه ۱۸۲۱) که بعدها با نام سلطنتی ناپلئون یکم شناخته میشد، فرماندهٔ نظامی و امپراتور فرانسوی بود که طی انقلاب فرانسه به شهرت رسید و لشکرکشیهای موفقی را طی جنگهای انقلابی رهبری کرد. او از ۱۷۹۹ تا ۱۸۰۴ بهعنوان کنسول نخست، رهبر جمهوری فرانسه بود و سپس از ۱۸۰۴ تا ۱۸۱۴ و بار دیگر بهمدت کوتاهی در ۱۸۱۵امپراتور فرانسه بود. میراث سیاسی و فرهنگی ناپلئون، او را به رهبری نامدار و بحثبرانگیز تبدیل کرد. او تعداد زیادی از اصلاحات پایدار را بنیاد نهاد اما بهدلیل حکومت اقتدارگرایش مورد انتقاد قرار گرفت. ناپلئون یکی از بزرگترین فرماندهان نظامی تاریخ محسوب میشود و فعالیتهای نظامی او همچنان در آکادمیهای نظامی سراسر جهان مورد مطالعه قرار میگیرند. با این حال، بین سه تا شش میلیون نفر در جریان جنگهای ناپلئونی جان باختند.
ناپلئون در خانوادهای از تبار نجیبزادگان ایتالیایی به دنیا آمد. او از سلطنت فرانسه دلخور بود و حین خدمت در ارتش فرانسه، از انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹ پشتیبانی کرد و تلاش کرد تا آرمانهای انقلاب را به زادگاهش، کرس، گسترش دهد. او با سرکوب شورشیهای سلطنتطلب، حکومت دیرکتوار را نجات داد و اعتبارش بهسرعت بیشتر شد. ناپلئون در سال ۱۷۹۶ به سمت اتریشیها و متحدان ایتالیایی آنها لشکر کشید و پیروزیهای قاطعانهای به دست آورد و به قهرمان ملی تبدیل شد. او دو سال بعد لشکرکشی به مصر را رهبری کرد که سکوی پرتابی در کسب قدرت سیاسی او بود. بهدنبال وقوع کودتایی در نوامبر ۱۷۹۹، او خود را کنسول نخست جمهوری منصوب کرد. ناپلئون در سال ۱۸۰۴، بهمنظور تحکیم و گسترش قدرت، بهعنوان امپراتور فرانسه تاجگذاری کرد.
اختلافات با بریتانیا منجر به این شد که فرانسه تا سال ۱۸۰۵ با جنگ ائتلاف سوم مواجه شود. ناپلئون این ائتلاف را با پیروزیهایی در مبارزات اولم و نبرد استرلیتز که به انحلال امپراتوری مقدس روم انجامید، در هم شکست. در سال ۱۸۰۶ نیز ائتلاف چهارم علیه او رخ داد. ناپلئون پروس را در نبرد ینا–اورشتدت شکست داد، ارتش بزرگ را به اروپای شرقی برد و روسها را در ژوئن ۱۸۰۷ شکست داد و ملتهای شکستخوردهٔ ائتلاف چهارم را به پذیرش پیمان تیلسیت مجبور کرد. دو سال بعد، اتریشیها در جریان جنگ ائتلاف پنجم دوباره فرانسویها را به مبارزه طلبیدند، اما ناپلئون پس از پیروزی در نبرد واگرام، سیطره خود را بر اروپا مستحکم کرد.
ناپلئون به گسترش محاصره قارهای امید داشت. او به شبهجزیرهٔ ایبریا حمله کرد و برادرش، ژوزف، را در سال ۱۸۰۸ پادشاه اسپانیا کرد. اسپانیاییها و پرتغالیها در جنگ شبهجزیره با کمک ارتش بریتانیا شورش کردند که به شکست مارشالهای ناپلئون منجر شد. سپس ناپلئون در تابستان ۱۸۱۲ به روسیه حمله کرد. این لشکرکشی شاهد عقبنشینی مصیبتبار ارتش بزرگ ناپلئون بود. در سال ۱۸۱۳، پروس و اتریش به نیروهای روسیه در ائتلاف ششم علیه فرانسه ملحق شدند که در نتیجه ارتش ائتلافی بزرگ، ناپلئون را در نبرد لایپزیگ شکست داد. ائتلاف به فرانسه حمله و پاریس را تسخیر کرد. ناپلئون مجبور شد در آوریل ۱۸۱۴ از سلطنت کنارهگیری کند. او به جزیرهٔ الب، بین جزیرهٔ کورس و ایتالیا، تبعید شد. در فرانسه، بوربونها به قدرت بازگشتند.
ناپلئون در فوریهٔ ۱۸۱۵ از جزیرهٔ الب گریخت و کنترل فرانسه را به دست گرفت. همپیمانان با تشکیل ائتلاف هفتم واکنش نشان دادند و ناپلئون در ژوئن ۱۸۱۵، در نبرد واترلو شکست خورد. بریتانیاییها او را به جزیرهٔ دورافتادهٔ سنت هلن در اقیانوس اطلس تبعید کردند. ناپلئون همانجا در سال ۱۸۲۱ در ۵۱ سالگی درگذشت.
ناپلئون نقش بهسزایی در تاریخ اروپا ایفا نمود.او در نخستین دههٔ سده ۱۹ میلادی ارتش فرانسه را علیه اکثر قدرتهای اروپایی هدایت کرد و پس از رشتهای از پیروزیها موقعیت فرانسه را به عنوان یکی از قدرتهای غالب قاره اروپا تثبیت کرد. در این دوره حوزه نفوذ فرانسه از طریق اتحادهای متعدد با سایر کشورها و انتصاب دوستان و اعضای خانواده ناپلئون به رهبری دیگر کشورهای تصرف شده توسط فرانسه، گسترش یافت. تاکتیکهای او باعث پیروزیهای بسیاری برای ارتش فرانسه در برابر ارتشهایی شد که حتی در بعضی موارد از لحاظ تعداد بر ارتش فرانسه برتری داشتند. ناپلئون تأثیر پررنگی بر دنیای مدرن گذاشت و اصلاحات لیبرالی را در سرزمینهایی که فتح کرد به اجرا گذاشت. او بسیاری از سیاستهای لیبرالی را در فرانسه و اروپای غربی پیادهسازی کرد. ناپلئون همچنین در سال ۱۸۰۳ سرزمینهای لوئیزیانا را به ایالات متحده فروخت که باعث دو برابر شدن گسترهٔ ایالات متحده شد. نقش او در انقلاب هائیتی و تصمیم برای بازگرداندن بردهداری در مستعمرات خارج از فرانسه بحثبرانگیز است و بر اعتبار او اثر میگذارد.
سالهای ابتدایی و تحصیلات
تولد وی یک سال بعد از آن اتفاق افتاد که جزیره کرس توسط فرانسه از کنترل جمهوری جنوا خارج شده بود. او که در خانوادهای پرجمعیت به دنیا آمده بود، یک برادر بزرگتر به نام جوزف، برادرانی کوچکتر به نامهای لوسین، لویی و جروم و همچنین خواهرانی کوچکتر به نامهای الیزا، پاولین و کارولین داشت. خانواده او اصالتاً از نجیبزادگان نه چندان بلندپایه ایتالیایی بودند که در قرن شانزدهم به جزیره کرس آمده بودند.
پدر او کارلو در سال ۱۷۷۷ به عنوان نماینده کرس در دربار لوئی شانزدهم منصوب شد.
تربیت سختگیرانه مادر ناپلئون تأثیر عمدهای بر شخصیت او در سالهای کودکی داشت. او اندکی قبل از تولد دو سالگی در کلیسای جامعآژاکسیو به عنوان کاتولیکتعمید داده شد. به دلیل موقعیت و روابط مناسب خانواده بناپارت، وی نسبت به ساکنان کرس در آن زمان از موقعیتهای تحصیلی بهتری برخوردار بود.
ناپلئون در ابتدای سال ۱۷۷۹ برای یادگیری زبان فرانسوی به یک مدرسه مذهبی در فرانسه رفت و چند ماه بعد در یک مدرسهٔ نظامی در فرانسه پذیرفته شد. وی زبان فرانسوی را با لهجهٔ کرسی قابل توجهی صحبت میکرد و هرگز قادر به هجی صحیح کلمات فرانسوی نشد،به همین دلیل در طول تحصیل بارها توسط دیگر دانش آموزان مورد استهزا واقع میشد. پس از اتمام تحصیل در آن مدرسه در سال ۱۷۸۴ در مدرسه نظامی معتبر پاریس پذیرفته شد. او در این مدرسه تحصیلات خود را در آموزش توپخانه ادامه داد. پس از فوت پدرش و کاهش درآمد وی، دروس مربوط به دو سال را در یک سال به اتمام رساند. ممتحن وی در این مدرسه دانشمند معروف لاپلاس بود که بعدها توسط ناپلئون به عضویت مجلس سنا درآمد.
اوجگیری
پس از فارغالتحصیلی در سال ۱۷۸۵ با درجه ستوان دوم توپخانه به ارتش پیوست. پس از انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ به مدت دو سال از خدمت نظامی کنارهگیری کرد و اوقات خود را در پاریس و کرس سپری کرد. او در این زمان به شدت طرفدار تحرکات ملی گرایانه در کرس بود بهطوریکه در نامهای مربوط به ماه مه سال ۱۷۸۹ به پاسکوآل پاولی از رهبران جامعه کورسیکا به شدت از فرانسویان و تصرف کرس توسط آنان انتقاد و بدگویی کرد. او سالهای ابتدایی بعد از انقلاب را در کرس و در کشمکش با انقلابیون، سلطنتطلبان و ملیگرایان کرس سپری کرد. بناپارت پشتیبان مستقیم ژاکوبنها بود و فرماندهی دستهای از شبهنظامیان کرس را برعهده داشت. او در سال ۱۷۹۲ توانست مقامات ارتش فرانسه را راضی کند که وی را مجدداً به خدمت در ارتش بپذیرند. در این سال ائتلافی از قدرتهای اروپایی علیه جمهوری فرانسه تشکیل شد و دوطرف بر سر مناطقی که امروزه در کشور ایتالیا واقع شدهاند وارد جنگ شدند.
محاصره تولون (۱۷۹۳)
در سال ۱۷۹۳ در شهر تولون در جنوب فرانسه یک شورش ضدانقلابی برپا شد و این شهر به اشغال سلطنت طلبان و نیروهای انگلیسی درآمد. ارتش انقلابی فرانسه، تولون را از راه خشکی محاصره کرد.[۳۲] محاصره به کُندی و بینتیجه پیش میرفت تا اینکه بناپارت به معاونت فرماندهی توپخانه منصوب شد. او پس از استقرار توپهای خود به آرایشی که از مدتها پیش در نظر داشت و پس از یک گلولهباران شدید تپهٔ اگیت راکه بر خلیج مشرف بود به تصرف درآورد و از روی آن آتش توپخانه را به روی کشتیهای انگلیسی گشود. این اقدام موجب فرار کشتیها شد. دو روز بعد در هفدهم دسامبر جمهوری خواهان به استحکامات شهر حمله برده و به عقب رانده شدند اما بناپارت با یک ستون ذخیره به کمک شتافت و در جریان این حمله مجروح شد. این اقدام موجب پیروزی جمهوری خواهان شد و در پی آن شهر به تصرف آنها درآمد. این پیروزی موجب ارتقاء درجهٔ بناپارت شد.
سیزدهم واندیمیر (۱۷۹۵)
بعد از سقوط برادران روبسپیر، ناپلئون هم به دلیل ارتباط با آن دو تحت بازداشت خانگی قرار گرفت اما در ظرف دو هفته مجدداً آزاد شد. در سوم اکتبر سلطنت طلبان در پاریس شورش کردند و به سمت مواضع مجمع ملی فرانسه در حال پیشروی بودند. در این زمان مسئولیت محافظت از مجمع به ناپلئون سپرده شد و او با استفاده از تجربیات خود برای این منظور از توپخانه استفاده کرد. در پنجم اکتبر که معادل سیزدهم واندیمیر بود با استفاده از توپهای سنگین نیروهای سلطنت طلب را به شدت سرکوب کرد. در جریان این سرکوب هزار و چهارصد نفر از سلطنت طلبان کشته شدند و مابقی مجبور به عقبنشینی گشتند. موفقیت در این سرکوب برای ناپلئون شهرت و ثروت زیادی به ارمغان آورد.
اولین لشکرکشی به ایتالیا (۱۷۹۷–۱۷۹۶)
در سال ۱۷۹۶ اتریش با سوءاستفاده از ضعف نظامی فرانسه، به آلمان و شمال ایتالیا حمله کرد و مناطقی را از دست فرانسه خارج کرد که موجب عصبانیت شدید مردم فرانسه شد. ناپلئون که بعد از سرکوب سیزدهم واندیمیر به مقام فرماندهی نیروهای ارتش فرانسه در ایتالیا رسیده بود، دو روز بعد از ازدواج با ژوزفین بوهارنه پاریس را برای در اختیار گرفتن ارتش ایتالیا ترک کرد. ابتدا در نبرد لودی نیروهای اتریشی را شکست داد و آنها را از لمباردی بیرون راند، در نبرد کالدیرو شکست خورد ولی مجدداً در نبرد آرکول پیروز شد و به سمت جنوب ایتالیا و سرزمین تحت حکومت پاپ پیشروی کرد. تا پایان سال ۱۷۹۶ شمال ایتالیا و قسمتی از خاک اتریش را تصرف کرد. در ماه مارس ۱۷۹۷ مجدداً نیروهایش را به سمت اتریش راند و اتریش را وادار به امضای پیمان صلح کرد. طبق این پیمان بخشهای بزرگی از شمال و جنوب ایتالیا به فرانسه داده شد، اما طبق یک بند محرمانه جمهوری ونیز به اتریش میرسید. سپس ونیز را فتح کرد و ضمن غارت گنجینههای آن، به ۱۱۰۰ سال استقلال ونیز خاتمه داد.
در طول این لشکرکشی، نفوذ ناپلئون در سیاست فرانسه نیز افزایش چشمگیری پیدا کرد. وی در کودتای چهارم سپتامبر، قدرت سیاسی را به جمهوریخواهان حامی خود سپرد که با این عمل آنان را بیش از پیش به خود وابسته کرد.
در ماه مه ۱۷۹۸ ناپلئون به عضویت فرهنگستان علوم فرانسه درآمد و سپس به سوی مصر رهسپار شد. در بین نیروهایی که او را در مصر همراهی میکردند هیأتی متشکل از ۱۶۷ دانشمند متخصص در ریاضی، طبیعیات، شیمی و ژئودزی نیز به چشم میخورد که در مصر به فعالیت اکتشافی پرداختند و از جمله کشفیات این هیئت میتوان از سنگ رشید نام برد.
در مسیر مصر ابتدا به مالت رفت که دراختیار شوالیههای سنت جان قرار داشت و آنجا را تصرف کرد. به دلیل اصلیت فرانسوی ۲۰۰ شوالیه این گروه و نارضایتی آنان از فرمانده آلمانی خود، مقاومت چندانی در برابر حمله ناپلئون صورت نگرفت بهطوریکه تلفات ارتش وی در این نبرد تنها سه نفر بود.
ناپلئون و ارتش وی از تعقیب نیروهای بریتانیایی در امان ماندند و نهایتاً در اول ژوئیه به اسکندریه رسیدند. در ۲۱ ژوئیه نبرد اهرام بین فرانسویان از یک طرف و ممالیک مصر و نیروهای امپراتوری عثمانی از طرف دیگر درگرفت که با پیروزی فرانسویان خاتمه یافت. اما در اول ماه اوت همان سال نیروی دریایی بریتانیا موفق شد در نبرد نیل به فرماندهی هوریشیو نلسون ضربه سنگینی به ناوگان فرانسه وارد کند، بهطوریکه به غیر از دو کشتی مابقی این ناوگان غرق یا تصرف شد. این شکست رؤیای ناپلئون برای حضور قدرتمند در مصر را به چالش کشید. بعداً در اوایل سال ۱۷۹۹ ناپلئون نیروهای خود را به سمت دمشق راند و با ۱۳۰۰۰ سرباز تحت امر خود موفق به تصرف شهرهای بندری عریش، غزه، یافا و حیفا شد. در این میان تصرف یافا بسیار بیرحمانه بود بهطوریکه برای صرفهجویی در مصرف مهمات ۱۴۰۰ اسیر با سرنیزه به قتل رسیدند یا غرق شدند و کشتار و غارت در این شهر تا سه روز ادامه داشت.
به دلیل تلفاتی که در اثر بیماری به لشکر ناپلئون وارد شده بود، موفق به تصرف عکا نشد و در ماه مه به مصر عقبنشینی کرد. جهت عقبنشینی سریعتر، در راه بازگشت به مصر به دستور او به سربازان بیمار زهر داده شد. هرچند گروهی بر این باورند که این اقدام برای جلوگیری از شکنجه نیروهای بیمار و جامانده فرانسوی توسط نیروهای عثمانی انجام گرفتهاست. در هنگام حضور مجدد در مصر در ۲۴ ژوئیه، حمله آبی خاکی عثمانی را در ابوقیر با شکست روبرو کرد.
حکومت فرانسه
ناپلئون در طول لشکرکشی به مصر از طریق روزنامهها و پیغامهای جسته گریختهای که به او میرسید در جریان اوضاع داخلی فرانسه و اروپا قرار میگرفت و به این ترتیب از شکست فرانسه در جنگ ائتلاف دوم خبردار شد. وی در ۲۴ اوت ۱۷۹۹ از غیبت موقت کشتیهای انگلیسی در سواحل فرانسه استفاده کرد و بدون آن که دستوری در این مورد داشته باشد، به فرانسه بازگشت و فرماندهی نیروها در مصر را به ژنرال کلیبر (به فرانسوی: Jean-Baptiste Kléber) سپرد.
در عین حال دستوری از طرف دیرکتوار برای ناپلئون ارسال شده بود که طبق آن او باید به همراه سپاهش به فرانسه بازگردد و حمله نظامی احتمالی به خاک فرانسه را دفع کند؛ ولی به علت ضعیف بودن خطوط ارتباطی این پیام به ژنرال فرانسوی نرسید. سرانجام او در اکتبر به پاریس رسید. در این شرایط باوجود ترک میدان نبرد توسط ناپلئون، دیرکتوار ضعیفتر از آن بود که بتواند وی را مؤاخذه کند.
در ۱۹ نوامبر (۱۸ برومر) همان سال با همدستی بعضی از اعضای دیرکتوار و برادرش لوسین، طی یک کودتادیرکتوار را منحل کرد. بعد از این کودتا، با تصویب قانون اساسی جدید قدرت به کنسولهای فرانسه رسید که شورایی سه نفره بود. عملاً در این شورا ناپلئون به عنوان کنسول اول قدرت را در اختیار داشت.
در سال ۱۸۰۰ ناپلئون با عبور از آلپ اقدام به لشکرکشی مجدد به ایتالیا کرد. در این حمله سرزمینهایی که در مدت حضور وی در مصر توسط اتریش تصرف شده بود را مجدداً تصرف کرد. او با کمک برادرش ژوزف که رهبری مذاکرات صلح را برعهده داشت، قرارداد صلح لونویل را به اتریش تحمیل کرد.
ناپلئون در سال ۱۸۰۲ قانون بردهداری را که بعد از انقلاب فرانسه ممنوع شده بود، دوباره در مستعمرات فرانسه برقرار کرد. این اقدام وی باعث شورش در هائیتی شد. نیروهای فرانسوی در سرکوب این شورش با مقاومت شدیدی روبرو شد و همچنین به علت ابتلا به تب زرد موفقیتی کسب نکرد.
بعد از صلح با اتریش، با انعقاد پیمان آمیان بین انگلیس و فرانسه، دوره صلح کوتاهی از ۱۸۰۲ تا ۱۸۰۳ در اروپا ایجاد شد. از جمله تعهدات این پیمان صلح عقبنشینی نیروهای انگلیس از مستعمرات جدید آن کشور بود. اما صلح بین فرانسه و انگلیس عمر طولانی نداشت. رژیم سلطنتی بریتانیا نگران تأثیر تفکرات و ایدههای انقلابی بر روی رژیم سلطنتی انگلیس بود. انگلیس به دخالت فرانسه در ایجاد اتحاد جدید در سوئیس و تصرف پیمونت توسط فرانسه اعتراض داشت، هرچند که این دو کشور از جمله مناطق مورد توافق در پیمان صلح نبودند. همچنین انگلیس برخلاف تعهدات پیمان صلح، مالتا را ترک نکرد و در نهایت در سال ۱۸۰۳ به فرانسه اعلام جنگ کرد.
از جمله اتفاقات مهم دیگر این دوران خرید لوئیزیانا بود. در این زمان با توجه به وضعیت مالی بد فرانسه و دشواری دفاع از مستعمرات فرانسه در آمریکای شمالی و همچنین خطر جنگ با انگلیس، ناپلئون تصمیم به فروش این مستعمرات به دولت ایالات متحده گرفت. در جریان این معامله، بیشتر از دو میلیون کیلومتر مربع از سرزمینهای مورد ادعای فرانسه، در ازای مبلغ ۱۵ میلیون دلار به ایالات متحده واگذار شد.
در سال ۱۸۰۱ بناپارت به ریاست فرهنگستان علوم فرانسه رسید و ژوزف دالامبر را به عنوان دبیر دائم فرهنگستان منصوب کرد.
ناپلئون در ماه مه ۱۸۰۴ توسط سنا به عنوان امپراتور فرانسه شناخته شد و در دوم دسامبر همان سال در کلیسای نوتردام تاجگذاری کرد.
سال ۱۸۱۲ میلادی
سال ۱۸۰۳ میلادی
سال ۱۸۱۰ میلادی
اقدامات ناپلئون
بناپارت اصلاحات ماندنی را بنا کرد، شامل: متمرکز کردن حکومت در وزارتخانهها، تحصیلات عالیه، قانون مالیات، سیستم فاضلاب، سیستم راهداری و بانک مرکزی کشور. طی گفتوگویی که او با کاتولیکهای کلیسا داشت، توانست با آنها توافقنامه دوستانهای را امضا کند. او با این کار میخواست جامعهٔ کاتولیک را با رژیم اش آشتی دهد و با آنها طرح دوستی داشته باشد. قانونهای حقوقی که بناپارت آنها را بنا کرد که امروزه از آن به عنوان قانون ناپلئونی استفاده میشود مورد استفاده بسیاری از جامعههاست همچون کشورهای اروپایی و آمریکای لاتین. این قانون توسط کارشناسان ماهر و قانونی زیر نظر جین ژاکوس تهیه شده بود. بناپارت حضور فعالانهای در جلسات شورای کشور داشت و کار آنها تجدید نظر بر طرحهای پیشنهادی بود. بناپارت همچنین دستور داد که مقررات جنایی و بازرگانی نیز به صورت قانون درآورده شود. در ۱۸۰۸ قوانین جنایی به صورت تصویب شده از طرف دولت منتشر شد که قابل اجرا بودهاست.
حمله به اروپا و وقایع بعد از آن
در سال ۱۸۰۵ به اروپا اعلان جنگ داد و هلند، هلند اتریش (بلژیک امروزی) قسمتی از پروس، سوئیس و قسمتی از اتریش را ضمیمه خاک فرانسه کرد و همراه با نزدیک به پانصد هزار نفر به سمت روسیه شتافت و در جنگ بورودینو روسیه را شکست داد اما وقتی به مسکو رسید دید که روسها آذوقهها و شهر را سوزانده و فرار کردهاند امپراتور نتوانست زیاد در آنجا بماند زیرا آذوقه و وسایل گرمایی کمی وجود داشت او با خِفَت عقبنشینی کرد و سربازان قدیمی که در جنگهای بسیاری در رکاب او میجنگیدند مردند و از آن سپاه بزرگ تنها کمتر از چهل هزار نفر بازگشتند. در این زمان روسیه و اتریش و پادشاهی ایتالیا که حکومتی مستقل در جنوب ایتالیا بود و پروس و سوئد با هم متحد شده و ارتشی بالغ بر ۱ میلیون نفر را تشکیل داده و ناپلئون را در دشت لایپزیک در نزدیکی شهر برلین پایتخت پروس (آلمان قدیم) شکست دادند (از جنگهای مهم ناپلئون که در دشت لایپزیک و نزدیک آنها انجام شد نبرد درسدن بود که در ایالت ساکسونی اتفاق افتاده بود که نبردی بین ناپلئون و روسها، آلمانها، اتریشیها بود و فرمانده آلمانها کارل ون بلوشر بود و با پیروزی ناپلئون همراه بود) و او را به جزیره البا واقع در جنوب فرانسه در نزدیکی جزیره کرس زادگاه ناپلئون تبعید کردند او پس از ۱۰ ماه در آنجا ماندن فرار کرد و به سوی پاریس حرکت کرد تا حکومت را دوباره پس بگیرد در راه آمدن به پاریس یکی ازِ ژنرالهای سابقش که به خدمت دولت جدید درآمده بود سد راه او شد تا او را گرفته و به پاریس تحویل دهد یا بکشد فقط چند دقیقه مانده تا شروع جنگ فریادی به گوش رسید این فریاد بناپارت بود که گفت صبر کنید او جلوی سربازان سابقش آمد و پیراهنش را پاره کرد و گفت من امپراتور شما هستم آیا کسی هست که بخواهد امپراتورش را بکشد در همین زمان بود که خون سربازان به جوش آمد و اسلحههایشان را انداخته و فریاد زنده باد امپراتور سر دادند او سپس حکومت را پس گرفت در این موقع کشورهای اروپایی پیامی دادند که متن آن اعلان جنگ بود شعار آنها این بود ما با فرانسه جنگ نداریم بلکه با ناپلئون جنگ داریم تا او زندهاست ما نمیتوانیم با آسایش بخوابیم اما مردم و مقامات فرانسه از ته دل به امپراتور عشق میورزیدند نه تنها او را تحویل ندادند بلکه از او حمایت کرده و منتظر بودند تا امپراتور به آنها دستور بدهد، در این موقع بریتانیاییها ارتشی بالغ بر ۸۰۰۰۰ نفر را به فرماندهی آرتور ولزلی که فرماندهی بسیار شجاع بود عازم شمال فرانسه در منطقه واترلو کردند و پروسها هم به فرماندهی امپراتورشان گبهارد لبرشت فون بلوشر که تعداد آنها حدوداً ۸۷۰۰۰ نفر بود به سمت بلژیک حرکت کردند تا با ارتش ولینگتون ادغام و با اتحاد ناپلئون را شکست بدهند در این زمان بناپارت ارتش فرانسه را که حدوداً ۱۲۰۰۰۰ هزار نفر بودند را به سمت بلژیک راند تا مانع از ادغام دو ارتش بریتانیا و پروس شود او موفق شد این کار را انجام دهد و در نبرد لیگنی در شهر لیگنی (Ligny) ارتش پروس را در هم شکست از آن ۸۷۰۰۰ هزار نفر فقط ۳۰۰۰۰ نفر باقیماند (بقیه کشته، زخمی، و فرار کردند) ولینگتون که این خبر را شنید با ناامیدی در مناطق مرتفع موسوم به مون سن ژان (mount sainte jean) در کنار زمینهای زراعی و خانه کشاورزان آنجا سنگر گرفت و از این رو انتخاب مکان جنگ را بر عهده خود گذاشت، ناپلئون که پروس را شکست داده بود و از پروسها فقط ۳۰۰۰۰ نفر باقیمانده بودند گریخته و به طرف شمال رفتند ناپلئون یکی از ژنرالهای خود را به نام گروشی (Grouchy) را برای تعقیب آنها فرستاد و تأکید کرد تا نابود کردن آنها از تعقیب دست نکشند و با خیال راحت به سمت واترلو رفت تا ولینگتون را شکست دهد اما شب قبل از جنگ باران شروع به باریدن گرفت و حرکت و شلیک توپها را با مشگل بزرگی روبه رو کرد زیرا باروت خیس کار نمیکند و خراب میشود.
تعطیلی دادگاه تفتیش عقاید در اسپانیا
دادگاه تفتیش عقاید یا انگیزاسیون محکمهای بود که از طرف کلیساهای اروپا از قرن دوازدهم میلادی در این قاره به وجود آمد و به تفتیش عقاید مردم و تعقیب متخلفان در مقررات مذهبی میپرداخت. این دادگاه که از طرف پاپ اداره میشد در قرن شانزدهم در تمام اروپا به جز پادشاهی انگلستان تسلط پیدا کرد، اما بعد از یک قرن رو به ضعف گذاشت. این بنگاه وحشتناک و هول انگیز، در بیدادگری و تعدی چنان گستاخ و گسترده بود که حتی به کردار و رفتار و توجه و پندار درونی و قلبی و وجدان مردم تهمت میزد و متهمان را فقط با همین تهمتها، زنده زنده به کورههای آدم سوزی میسپرد. دوشیزه ژاندارک نوزده ساله، رهبر آزادیبخش و چهره ملی فرانسه در جنگهای صدساله در همین آتش اتهام واهی و بیاساس، زنده زنده سوزانیده شد. هم چنین گالیله منجم و ستارهشناس مشهور ایتالیایی، در ۲۲ ژوئن سال ۱۶۳۳ میلادی در این دادگاه محاکمه گردید. تنها در کشور اسپانیا در مدت ۳۵۰ سال، بیش از سی و چهار هزار نفر سوزانده و در حدود سیصد هزار نفر دیگر توسط این دادگاه به اعمال شاقه، زندان ابد و تبعید محکوم شدند. این دادگاه سر انجام پس از حدود ششصد سال فعالیت، در هفدهم ژانویه ۱۸۰۸ م به دستور ناپلئون بناپارت تعطیل شد.
نبرد واترلو
ساعت ۱۱ ظهر ۱۸ ژوئن سال ۱۸۱۵ است دو ارتش بریتانیا و فرانسه در مقابل هم قرار گرفتهاند سمت چپ میدان جنگ را چندین خانه کشاورزان وجود دارد که به آن هوگومونت میگویند (Hougoumont) که موضع مناسبی برای دفاع میباشد و بخشی از قوای انگلیس در آن سنگر گرفتهاند. در قسمت مرکزی میدان جنگ چند ردیف بوته قرار دارد (lay hay saint) که بخشی از سربازان انگلیسی در پشت تکه چوبهای تیزی که در زمین فرورفتهاند و برای مانع شدن از حمله سواران فرانسوی تعبیه شدهاست سنگر گرفتهاند سمت راست میدان چند خانه مخصوص کشاورزان وجود دارد (papelotte) که سربازان انگلیسی در آن نیستند و ناپلئون آن را بهترین موضع برای حمله میشمارد. با فریاد امپراتور جنگ شروع میشود مارشال نی دلیرترین فرمانده ناپلئون که فرمانده سواره نظام است شروع به حمله به مرکز سپاه دشمن که از انگلیسیها و اسکاتلندیهای خشن تشکیل شده بود میکند توپخانه جناح چپ ارتش بریتانیا را هدف میگیرد. نیم ساعت از جنگ میگذرد ساعت ۱۱:۳۰ هست ژنرال گروشی که در تعقیب بلوشر است[۹۰] صدای غرش توپها را از منطقه واترلو میشنود یکی از ژنرالها به نام ژرار اصرار میکند که دست از تعقیب بلوشر برداشته و از میان دشت به سمت ناپلئون رفته و به کمک او بشتابند در همین زمان بلوشر ارتش باقیمانده پروس را به چندین قسمت تقسیم کرده و به واترلو میفرستد تا با کمک ولینگتون ناپلئون را شکست دهند یکی از این دستهها در راه با گروشی برخورد کرده گروشی او را شکست داده و به استراحت میپردازد و میگوید فردا به ناپلئون خواهیم پیوست غافل از اینکه ارتش پروس در حال پیوستن به ولینگتون است و او در حال استراحت است. از آن سمت مارشال نی با دلیری بیهمتایش قسمت مرکزی میدان جنگ که در دست بریتانیا بود را میگیرد (lay hay saint) و صفهای انگلیسی را یکی بعد از دیگری میشکافد و فراری میدهد او با کمبود سواره نظام روبه رو شده از ناپلئون درخواست سواره نظام میکند ناپلئون نیز آخرین دستههای سواره نظام خود ملقب به میلو را به کمک او میفرستد دیگر چیزی به پیروزی نمانده آرتور ولزلی (دوک ولینگتون) سربازان را به زور تهدید در صفها نگه داشته اکثریت در حال فرارند مارشال نی خیلی به ولینگتون نزدیک شده دیگر چیزی نمانده ناگهان… صدای فریاد چندین هزار نفر از سمت غرب منطقه واترلو به گوش رسید پروسها بیمحابا به فرانسویان حمله کردند انگلیسیها از حالت دفاع به حمله روی آورده بخشی از ارتش پروس به سمت ناپلئون میروند ۲۵۰۰۰ هزار نفر از گارد محافظ با دیدن این صحنه سریعاً دور امپراتورشان آرایش مربعی گرفته و مانع از کشته شدن ناپلئون شدندارتش فرانسه فلج شده و ترس و وحشت در میان سربازان فرانسوی موج میزند ارتش فرانسه درهم شکسته و همه میگریزند میگویند: فقط یک نفر باقیماند و به جنگیدن ادامه داد و او مارشال نی بود انگلیسیها او را گرفته و در دادگاه نظامی محاکمه کرده و او در دفاع از خودش فقط یک جمله گفت: «هر فردی وظیفه دارد برای کشورش بجنگد» و سپس او به اعدام محکوم شد ناپلئون نیز با وجود اصرارهای زیاد مردم مبنی برماندن در مقام امپراتوری و با قول حمایت کردن از او و دوباره جنگیدن این کار را نکرد و خودش را به یک کشتی انگلیسی تسلیم کرد او خود را به انگلیسیها تسلیم کرد به امید اینکه آنها پیشنهاد او را مبنی بر زندگی کردن در شهر لندن میپذیرند اما کشتی انگلیسی به محض ورود به لندن به او اعلام شد که نباید این موجود جنگ طلب وارد انگلیس شود و پس از تشکیل جلسهای نتیجه این شد که او را به جزیرهای در دریای اطلس به نام هلن مقدس تبعید شود.
تبعید به سنت هلن
ناپلئون به جزیره سنت هلنا واقع در اقیانوس اطلس تبعید و زندانی شد. در ۲ ماه اول از تبعیدش او در منطقه بریارسکه متعلق به ویلیام بالکومب بود در یک چادر صحرایی زندگی میکرد. ناپلئون با خانواده بالکومب صمیمی شده بود به خصوص با دختر جوان ویلیام که نامش الیزابت بود او کسی بود که بعد رمان خاطرات امپراتور ناپلئون را نوشت. دوستی ناپلئون با خانواده ویلیام در سال ۱۸۱۸ به پایان رسید زیرا صاحب اختیاران انگلیسی به ویلیام بالکومب مشکوک شدند و فکر میکردند او واسطه میان ناپلئون و پاریس است بنابراین او را از آن جزیره به جای دیگری منتقل کردند. در دسامبر ۱۸۱۵ ناپلئون به خانه لانگوود (Longwood House) منتقل شد. در زندان جدید طرز رفتار لاو (زندانبان ناپلئون) به گونهای ترحمآمیز بود. ناپلئون و همراهانش از اوضاع و عدالت حاکم در زندان راضی نبودند. در سالهای اولیه تبعید ناپلئون ملاقات کنندگانی داشت اما با بیشتر شدن محدودیتها زندگی ناپلئون به سمت انزوا کشیده شد. در سال ۱۸۱۸ روزنامه تایمز راجع به فرار کذایی ناپلئون گزارشی نوشته بود. مجلس شورای انگلیسی با ناپلئون همدردی میکرد. لرد هلندی در طی سخنانی برای باشگاه لردها از آنها درخواست کرد که با زندانیان تا جایی که امکان دارد با تندی برخورد نکنند.
اشتباهات ناپلئون
بنا به گفته مورخان، ناپلئون سه اشتباه بزرگ داشت
تسخیر اسپانیا (یار دیرین و متفق ناپلئون که در جنگها وی را یاری مینمود) که باعث شد در طول این جنگ ۳۰۰۰۰۰ سرباز خود را از دست بدهد.
محاصرهٔ بریتانیا که باعث شد علاوه بر آسیب زدن به اقتصاد بریتانیا به اقتصاد فرانسه هم آسیب برسد.
لشکرکشی به روسیه که موجب ضعف وی و کشته شدن بسیاری از ارتش وی و نیز نارضایتی فرانسویان را فراهم آورد.
ناپلئون و ایران
ناپلئون با ایرانیانعهدنامه فینکنشتاین را امضاء نمود که از خاک ایران برای تسخیر هند استفاده کند، در مقابل برای برگرداندن قفقاز (دربرگیرنده گرجستان) به ایرانیان کمک کند. او به گفتههای خویش عمل نمود و ارتش ایران را آموزش نظامی میداد، و برای آنها توپهای متحرک و تفنگهای باروتی از فرانسه وارد کرد. اما پس از امضا پیمان تیلسیت با تزارالکساندر اول، امپراتور فرانسه از کمک به ایران در جنگ با وی سر باز زد و فتحعلی شاه قاجار بعد از خیانت وی به بریتانیا متوسل شد.
سرانجام ناپلئون
تهاجم فرانسه به روسیه در سال ۱۸۱۲ میلادی، سبب تغییر ناگهانی آیندهٔ ناپلئون شد. تهاجم او خرابیهایی را به بار آورد که هرگز بهبود نیافت. در سال ۱۸۱۳ میلادی، ائتلاف ششم او را در نبرد لایپزیگ شکست داد. پس از این شکست، ناپلئون از قدرت خلع و به جزیرهٔ البا تبعید شد. کمتر از یک سال بعد او بازگشت و سرانجام در جنگ واترلو در ژوئن سال ۱۸۱۵ مغلوب شد. ناپلئون ۶ سال آخر زندگی خود را تحت نظارت بریتانیا در جزیرهٔ سنت هلن سپری کرد. در فوریه ۱۸۲۱ بناپارت سلامتی خود را به سرعت از دست میداد و در ۳ می، دو پزشک انگلیسی که تازه آمده بودند برای معالجهٔ بناپارت فقط توانستند برای او مقداری آرامبخش توصیه کنند. ناپلئون دو روز بعد از اعترافات به گناهانش مرد و درحالی که آخرین مسح تدهین دم مرگ را بر روی وی کشیدند که این مراسم برای کاتولیکهاست و پدر آنگه ویگنالی توشهٔ سفرش را در دستانش قرار داد.آخرین کلمات وی در لحظه مرگ از این قرار بود، فرانسه، راس ارتش، ژوزفین، او وصیت کرده بود که در کنار رود سن به خاک سپرده شود اما انگلیسیها اجازه ندادند و او را در سنت هلن در یک مکان بینام و نشان دفن کردند، بی هیچ آرامگاهی. تشریح بدن او نشان داد که به دلیل وجود سرطان معده جان سپرد. استین فورشود (به انگلیسی: sten forshufvud) و دیگر دانشمندان در سال ۱۹۶۰ حدس زدند که او توسط آرسنیک مسموم شدهاست. مطالعات منتشرشده در سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ میلادی ضمن رد شواهد قبلی مبنی بر مسمویت ناپلئون با سم ارسنیک، مرگ وی به واسطهٔ زخم معده و سرطان معده را تأیید کرد. شایعاتی نیز وجود دارد که بیان میکند ناپلئون از سنت هلن نیز فرار کرد و در میان مردم بهطور مخفی زندگی کرده و در صدد بود تا پسرش را به قدرت برساند که بر اثر گلوله نگهبانی که او را نمیشناخت کشته شد.
در سال ۱۸۴۰ لوئی فیلیپ پادشاه وقت فرانسه، توانست از دولت انگلیس اجازه برگرداندن جنازهٔ ناپلئون به فرانسه را بگیرد. بقایای جسد وی توسط یک کشتی نیروی دریایی فرانسه که به این مناسبت با رنگ سیاه، رنگ شده بوده به فرانسه حمل شد و در ۲۹ نوامبر به بندر شربورگ رسید. پس از آن بقایا به یک کشتی بخار منتقل شد و به لو آور، روان و نهایتاً از طریق رود سن به پاریس حمل شد. مراسم تشیع رسمی در ۱۵ دسامبر برگزار شد. در سال ۱۸۶۱ بقایای جسد ناپلئون به مقبره فعلی منتقل شد. این مقبره که از سنگهای آذرین ساخته شده، در سرداب زیر گنبد بنای لزنولید واقع شده.
موارد جزئی پایانی
به دلیل مجموعه قوانین حقوق مدنی که در سال ۱۸۰۴ وضع کرد و به قوانین ناپلئون مشهور شد امروزه مورد توجهاست. او در عینحال که مردم را دعوت به تجدد میکرد، دم از حشمت اعصار امپراتوری روم میزد. الهام از تمدن روم، در صنایع این عهد نیز منعکس گردید. اثاثالبیت جسیمی که به اسم «امپراتوری» اشتهار یافت، تابلوهای ژاک لویی داوید که حکایت از دلاوری میکند، کلیسای مادلن پاریس که شباهت به یک معبد کلاسیک دارد و مبدل به پرستشگاهی برای جلال الهی گردید، آرک دو تریمف (دروازهٔ ظفر) در پاریس که در ۱۸۰۶ شروع به احداث آن کردند، همه محیط جلال دامنگستری را در مخیلهها تجسم میداد که ناپلئون مایل بود ملل اروپایی در چنان محیطی زیست کنند. علاقهٔ وی به روم باستان حتی از لغاتی که برای ادارهٔ امور خویش اتخاذ نمود هویداست؛ مانند کنسولها، پرفه (Praefectus)، تریبونات (Tribunate)، سنا، لژیون دونور یا نشان افتخاری، جمهوری سزآلپین یا اینسوی آلپ، ایالات ایلیری و بالاخره خود لفظ امپراتوری (Imperium).
قد ناپلئون
ناپلئون بناپارت (در تصویر) قدکوتاه نبود، بلکه او از یک فرد فرانسوی با قد متوسط بلندتر بود. در هنگام مرگ طول قد امپراتور فرانسوی برابر ۵ پا و ۲ اینچ (پای فرانسوی) برابر با ۱/۶۸ متر ثبت شدهاست.
ساختمان پلاسکو، یک ساختمان تجاری در چهارراه استانبولتهران، ایران است. از اولین ساختمان پلاسکو بهعنوان نخستین آسمانخراش و ساختمان مدرن خاورمیانه یاد میشد این ساختمان ۱۷ طبقه با اسکلتِ فلزی که در سال ۱۳۴۱ گشایش یافته بود، یکی از مهمترین کانونهای تولید و فروش پوشاک در تهران بود. این ساختمان در روز پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵ پس از ۵۴ سال از ساخت بر اثر آتشسوزی فرو ریخت و ۵۶۰ واحد تجاری در آن نابود شد]پلاسکو در هنگامی پس از ۳٫۵ ساعت سوختن، فروریخت که هنوز شمار بالایی آتشنشان در حال مهار آتشسوزی در بیرون و درون ساختمان بودند. پلاسکوی نخست، با ۴۲ متر بلندی در هنگام ساخت در سال ۱۳۴۱، بلندترین ساختمان تهران بود و در کنار ساختمان آلومینیوم از نخستین آسمانخراشهای تهران شمرده میشد. این ساختمان نماد تهران نوین و معماری مدرن در پایتخت ایران و به عنوان یک نماد شاخص شهری بهشمار میرفت.
با رخ دادن انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، القانیان، دارندهٔ ساختمان، همانند بسیاری دیگر از سرمایهداران مورد خشم مقامهای جدید انقلابی قرار گرفت و پس از اعدام با تیرباران، داراییهایش از جمله ساختمان پلاسکو مصادره شده و به بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی داده شدند. در دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷، بهرهگیریای که از ساختمان پلاسکو میشد، به ویژه در طبقههایش که کارگاههای تولیدی مشغول کار بودند، تناسبی با مجوز استفاده و ظرفیتش نداشتهاست و این با آتشسوزیاش مرتبط دانسته شدهاست. در مورد آتشسوزی، همچنین مالک ساختمان، شهرداری و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به عنوان مقصرها در نگهداری سازه معرفی شدند اما گمانهزنیهایی پیرامون رخداد انفجار برنامهریزیشده در ساختمان نیز منتشر شده بود.
اندکی پس از ریزش ساختمان، کار ساخت پلاسکوی تازه آغاز شد و در دی ۱۳۹۹ اعلام شد که از اردیبهشت ۱۴۰۰، پلاسکوی تازه، کارش را آغاز میکند. پارکینگ و پروانهٔ ساخت این سازهٔ جدید از موردهای اختلاف میان شهرداری تهران و بنیاد مستضعفان بودند. رسانهها نیز به موضوع وارد شدند و از طی نشدن مرحلههای قانونی برای ساخت ساختمان جدید نوشتند و پلاسکوی جدید را «نماد تبعیض و بیقانونی» خواندند. با این حال، ساخت کمکم به پایان کار رسید و پس از نمایش نما، نقدهایی به معماری سازه وارد شد و نمای بیرونیاش به یک شوخی میان مردم تبدیل گشت.
ساختمان نخست
ساختمان پلاسکو توسط حبیبالله القانیان، سرمایهدار یهودی، رئیس انجمن کلیمیان تهران و مالک شرکت پلاسکو، از بزرگترین صنایع پلاستیکسازی ایران، ساختهشد و نام ساختمان نیز از همین رو برگزیده شدهاست. کار ساخت آن از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ جریان داشت و در سال ۱۳۴۱ افتتاح شد و با ارتفاع ۴۲ متر در هنگام گشایش بلندترین ساختمان تهران بود تا اینکه در سال ۱۳۴۲ ساختمان بورس تهران با ارتفاع ۶۸ متر عنوان بلندترین ساختمان پایتخت را از پلاسکو گرفت.
دربارهٔ هویت معمار این بنا شبهههایی وجود دارد و گروهی سازندهٔ آن را فردی آلمانی و گروهی دیگر فردی کلیمی میدانند. این ساختمان در زمان خود بلندترین بنای ساختمانی در ایران بود و یکی از نمادهای مدرنیتهٔ ایران بهشمار میرفت. در دههٔ ۱۳۴۰ از این ساختمان بهعنوان «نماد سرمایهداری» نام برده میشد.
نگارهای از ساختمان در دست ساخت
نمایی از ساختمان در هنگام ساخت
نمای درونی پلاسکو در دههٔ ۱۳۵۰
پلاسکو در دههٔ ۱۳۵۰
این ساختمان در یکی از کانونهای بازرگانی، کار و فعالیت تهران قدیم، تجربهای ویژه و تازه برای خرید و خوشگذرانی شهروندان تهران دههٔ ۱۳۴۰ بود. دیگر ویژگیهای درخور توجه ساختمان در آن دهه، جایگاه مناسب آن (چهارراه استانبول)، بلندی آن (بلندترین ساختمان تهران تا سالها)، تکنولوژیک بودن آن (ساختمان بلند دارای آسانسور و نمای مدرن) و کاربریهای گوناگون (بازرگانی، تفریحی، خدماتی و رستوران) ساختمان هستند.
در دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷، بهرهگیریای که از ساختمان پلاسکو میشد، به ویژه در طبقههایش که کارگاههای تولیدی مشغول کار بودند، تناسبی با مجوز استفاده و ظرفیتش نداشتهاست و اگر هم چنین ظرفیتی وجود داشته، نادرست بودهاست. علی فاضلی، رئیس اتاق اصناف نیز به «تولیدی پوشاک شدن» و وجود حجم بالایی از «مواد اشتعالزا» در ساختمان، اشاره کرده بود
تا سال ۱۳۹۵ بارها شنیده شد که ساختمان قرار است به بهانهٔ بازسازی یا نوسازی خراب شود؛ چیزی که در هر بار با اعلام موضع مخالف از سوی مغازهداران و فروشندگان رو به رو میشد و این سازه به همان شکل، به زندگیاش ادامه میداد. مغازهداران با دگرسانی نما (بیرونی) ساختمان نیز مخالف بودند. برای ثبت ملی ساختمان نیز تلاشهایی شده بود که شکست خوردند. تعمیراتی نیز قرار شده بود بر ساختمان انجام شود اما در پایان، چنین نشد.
ساختمان پلاسکو، پس از بازار تهران، از بزرگترین و معروفترین بورس پخش پوشاک در تهران بود. پاساژ پلاسکو، یکی از نخستین مراکز خرید مدرن در ایران بود که با بازار سنتی فرق بسیاری داشت؛ مکانی لوکس و بلند که مغازههای بسیاری را با ویترینهای رنگارنگ میزبانی میکرد و به همراه رستوران سلف سرویس در بالاترین طبقه و مکانهایی برای استراحت مشتریان، به یکی از پر رونقترین مکانهای اقتصادی ایران تبدیل شده بود. در این مجتمع حدود ۵۶۰ واحد تجاری فعال بود که بیشتر آنها را تولیدیهای پوشاک تشکیل میدادند. سهم اشتغال ساختمان پلاسکو در صنعت پوشاک کشور حدود ۰٫۶ درصد بود که نشانی از نقش بسزای آن در اشتغال بود. با توجه به نزدیک شدن به ایام عید، بیشتر واحدهای تولیدی مشغول به کار بودند تا بتوانند پاسخگوی نیاز شب عید مردم باشند. به گفته ابوالقاسم شیرازی، رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک، واحدهای تولیدی مجتمع پلاسکو به صورت ۱۰۰ درصد، پوشاک داخلی تولید میکردند و ارزش اجناس هر واحد تولید بهطور میانگین، حدود ۲۰۰ میلیون تومان بودهاست. نرخ اجارهها و فروش سرقفلی در پاساژ پلاسکو متفاوت بود و ارزش سرقفلی برخی مغازهها به ۴ تا ۵ میلیارد تومان نیز میرسید و اجاره بهای برخی از آنها نزدیک ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان در ماه بود.
آتشسوزی و فروریختن
ساختمان پلاسکو در حال سوختن
در صبح پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، طبقههای هشتم و نهم این ساختمان گرفتار آتش شدند و در ساعت ۷:۵۹ نیز آتشنشانی تهران گزارش رخداد را دریافت کرد. ساختمان اندکی پس از آتشسوزی، در هنگامی که هنوز شماری از نیروهای آتشنشانی تهران و شهروندان در آن بودند، ریزش کرد.
بر اثر آتشسوزی ساختمان پلاسکو و عملیاتهای آواربرداری پس از آن حدود ۲۳۵ تن مصدوم شدند که برخی از آنها به صورت سرپایی درمان شدند. یکی از آتشنشانان حاضر در زمان تخریب به علت شدت سوختگی در بیمارستان درگذشت. همچنین پیکر ۱۵ آتشنشان و ۵ شهروند عادی نیز از زیر آوار خارج شد و با این حساب مجموع قربانیان اعلامشده از سوی پزشکی قانونی تاکنون ۲۱ نفر میباشد. بر پایهٔ اعلام رسمی، شمار مفقودین غیر آتشنشان پلاسکو ۱۰ تن بودهاست که پیکر ۵ تن شناسایی شدهاست. آواربرداری پلاسکو، حدود ۹ روز به طول انجامید و طی آن ۱۹۰۰ کامیون حدود ۲۰ هزار تن خاک و نخاله را از محل خارج کردند.
بررسی رخداد
حسن روحانی در ۱۲ بهمن در حکمی، محمدتقی احمدی رئیس دانشگاه تربیت مدرس را به ریاست «هیئت ویژه گزارش ملّی بررسی حادثه ساختمان پلاسکو» گذاشت و از وی خواست تا در دو ماه «گزارش ملّی» این رخداد را آماده کند.
نشست خبری هیئت تحقیق دربارهٔ رخداد، ۱۹ فرودین ۱۳۹۶ در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد. محمدتقی احمدی در این نشست گفت: «فروریختن ساختمان پلاسکو نمادی از قصور و ناکارآمدی بسیاری از دستگاهها بود، قصور و کاستیهایی که چندین دهه بر یکدیگر انباشته شده بود». در این نشست اعضای هیئت ویژه گزارش ملی بررسی حادثه ساختمان پلاسکو، تشکیل نشدن تیم ایمنی در ساختار فرماندهی حادثه را به عنوان ضعف اساسی در فرماندهی حادثه در مقطع قبل از ریزش عنوان کردند. همچنین اعلام کردند که شهرداری تهران در اجرای کامل و به موقع بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون شهرداری و تبصره آن کوتاهی داشتهاست.
محمد تقی احمدی، در پاسخ به سؤالی مبنی بر مجهول بودن مقصر رخداد پلاسکو و مشخص شدن درصد قصور دستگاهها یا سازمانها در این حادثه، گفت: «ما در گزارش درصد سهم تقصیر سازمانها را مشخص نکردیم چرا که کار ما نیست؛ قوه قضاییه اگر صلاح ببیند باید تصمیم بگیرد که با توجه به کار تحقیقی که خودشان انجام دادهاند و نتایج گزارش ما مقصر یا مقصران حادثه را مشخص کند.» وی گفت: «مالک ساختمان، شهرداری، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بیشترین ارتباط را با ساختمان پلاسکو و نگهداری و ایمنی آن داشتند که قبل از ریزش ساختمان میتوانستند بهتر عمل کنند؛ قصور بقیه سازمان و دستگاهها در رده پایینتری قرار دارد.»
گونهٔ ریزش کفها، شکهایی را دربارهٔ احتمال رخداد انفجار در ساختمان به وجود آورد که در گزارش حادثه، چنین احتمالی رد شد و اعلام شد که نشانی از انفجار برنامهریزیشده در ساختمان یافت نشدهاست. اما این گزارش با نقدهایی نیز روبرو شدهاست؛ در نمونهای، اقبال شاکری رئیس کمیته عمران شورای شهر تهران دربارهٔ این گزارش گفت: «به نظرم این یک گزارش در سطح ملی نبود و انتظار بیشتری از این کمیته داشتیم».
معاون بنیاد مستضعفان پس از این رخداد، مقاومت ساختمان را ستود و اعلام کرد «اگر حریق همان موقع خاموش میشد این بلا سر پلاسکو نمیآمد»؛ همچنین اعلام شد که استاندارد مقررات ملی ایران در هنگام این رخداد، برای یک ساختمان فلزی نزدیک به دو ساعت در آتشسوزی است، اما ساختمان پلاسکو با حرارات بالای ۷۰۰ درجهای، سه ساعت در آتشسوزی دوام آوردهاست و این داغی در مرکزها تا هزار و ۴۰۰ درجه نیز بودهاست.
ساختمان جدید
ساختمان جدید در مدت ۳۰ ماه در ۲۰ طبقه و با زیر بنای ۲۰ هزار متر توسط بنیاد مستضعفان احداث و ۲۰ اسفند ۱۴۰۰ افتتاح شد. در نمای پلاسکوی جدید از بتن تقویت شده با الیاف شیشه استفاده شدهاست. ساختمان جدید دارای ۳۴۶ واحد کسبی است و هر طبقه از ساختمان پلاسکو دارای ۱۰۰۰ متر زیربنا است.
با وجود اختلاف شهرداری و بنیاد مستضعفان بر سر مجوز ساخت پلاسکو، این ساختمان نیز همچون بسیاری دیگر از املاک متعلق به نهادهایی که بهطور مستقیم زیر نظر رهبر ایران فعالیت میکنند، بدون طی مراحل قانونی و اداری معمول در دست ساخت قرار داشتهاست. پارکینگ و پروانهٔ ساخت از موردهای اختلاف میان شهرداری و بنیاد مستضعفان بودند.
معماری و ویژگیهای سازه
ساختمان نخستین
روشن نیست که آرشیتکت نخستین ساختمان پلاسکو، چه شخصی بودهاست.ساختمان هفده طبقهٔ پلاسکو به عنوان نماد ورود تهران به دورهٔ مدرن شناخته میشد. ساختمانِ نخست در دو سال ساخته شد و در سال ۱۳۴۱ گشایش یافت. یک رستوران نیز در طبقهٔ بالای این ساختمان ۴۲ متری قرار داشت. مساحت این ساختمان ۲۹ هزار متر مربع بود و معماری درونش در دورهٔ کارکردش، با دیگر ساختمانهای همرده فرق میکرد. همچنین این، نخستین ساختمان بلند با سازهٔ فلزی و دارای آسانسور بودهاست و در طبقهٔ پایینی آن، حوضهایی با اندازهٔ بزرگ ساخته شده بود. معماری ساختمان در دو بخش ۱۵ و ۵ طبقه طراحی گردید و سازه بر این پایه شکل گرفت. سقف بلند سازه و دیزاین دایرهوار آن، گردش و دیدن ویترین فروشگاهها را بسیار آسان ساخته بود. راه پلههای ساختمان نیز به سبک قدیم ایران، موزاییکی و دارای لبههایی فلزکوبی شده بودند.
متراژ زیربنای ساختمان پلاسکو ۲۹ هزار متر مربع بود و طبقههای اول تا چهارم مساحت بیشتری نسبت به دیگر طبقهها داشتند. سازهٔ ساختمان نخست پلاسکو تمامفولادی بوداست و نمای بیرونیاش نیز کلافکشی و با فولاد بسته شده بود؛ با چنین روش ساختی، عمر مفید این سازه را ۲۰۰ سال تخمین میزدند. در ابتدای گشایش، تهیهکنندگان فیلم و شرکتهایی در نخستین طبقهها دفتر گرفته بودند اما کمکم از ساختمان رفتند. بیشتر واحدهای نخستین ساختمان پلاسکو با گذشت زمان و در سالهای پایانی عمر سازه، به کارگاههای تولیدی تبدیل شدند که با کاربری آن، همخوانی نداشتهاست. از نمای سپید و سرخ سالهای نخستین برج پلاسکو و مجسمهٔ تبلیغی «کانادا درای» نارنجیرنگ که روی برج نصب شده بود، در سالهای آخر، تنها قطعههایی فلزی باقی ماند بود. تا پایان عمر سازه، ساختمان پلاسکو هنوز تا فاصلهای قابل توجه از هر سو دیده میشد.
معماری ساختمان پلاسکو همانند حرف L انگلیسی بود و همین بانی آن شد که ریزش ساختمان تنها در قسمت عمودی و برجی رخ دهد و به مغازههای پخش پوشاک قرار گرفته در بخش افقی سازه، خسارت چندانی وارد نشود.
ساختمان جدید
ساختمان تازهٔ پلاسکو ۲۰ طبقهای و دارای ۵ طبقه در زیر و ۱۵ طبقه در روی زمین است. در مورد پیشنهاد معماریهای ایرانی و اسلامی برای سازهٔ جدید، نقدهایی وارد شد. مدیر پروژه نیز دربارهٔ ساختمان تازه گفت: «سازهٔ جدید، فلزی و کاملاً پیچ و مهرهای است که با ساختمان پیشین پلاسکو که در حادثه دو سال پیش کمتر آسیب دیده تلفیق میشود و به حالت سنتی و مدرن در خواهد آمد».
در سال ۱۳۹۹، جماران از «دخالت افراد کم صلاحیت در امر طراحی» نوشت و حمید ضیائیان، معمار، باور داشت که طرحهای برگزیده برای ساخت ساختمان جدید، هیچکدام به بافت تاریخی منطقه و اثرهای پیرامون، توجه نداشتهاند.[۴۱] توجهها به طراحی تنها شامل معماران نشد؛ مردم عادی نیز آغاز به ساختن جوک با آن کردند و در نمونهای، طراحی ساختمان را همانند رنده دانستند این طراحی در میان کاربران شبکههای اجتماعی صدای زیادی کرد و جدا از رندهوار بودنش، مورد انتقاد شماری بسیار از مهندسهای معمار و سازه قرار گرفت.
در نگاه دیگران
به گزارش بخش فارسی دویچه وله، «ساختمان پلاسکو برای خیلیها در تهران یادگاری از دوران جوانی یا کودکی است. برای طراحان شهری و معماران نماد یک دوره از معماری در ایران است. اولین بنای بلند تهران با اسکلت فلزی که ورود به دورهای جدید را نوید میداد. این بنا بعد از نیم قرن، ارزشی ویژه داشت و کاستیهای بسیار.» در همین گزارش، حمید عرفانیان گفت «پلاسکو با مشخصات فنی و ضوابط آن زمان طراحی و اجرا شده بود؛ مشخصاتی متناسب با شرایط اقتصادی و اجتماعی آن زمان».
احمد محیط طباطبایی، کارشناس میراث فرهنگی تهران به خبرآنلاین گفت: «عمر این ساختمان ۵۵ سال بود. اما از نظر خاطره و حافظه تاریخی بسیار ارزشمند بوده و جزو یادگارهای دورهٔ مدرنیته بهشمار میرفت».
تاریخ ارسال پست: شنبه 30 دی 1402 ساعت: 20:16 برچسب ها : سایت,ارس,رزبلاگ,
آتشسوزی و ریزش ساختمان پلاسکو، حادثهای بود که صبح روز پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵ در چهارراه استانبول واقع در مرکز تهران رخ داد. در پی وقوع این آتشسوزی، ساختمان پلاسکو بهطور کامل فرو ریخت. ساختمان پلاسکو در حالی پس از ۳٫۵ ساعت سوختن، فرو ریخت که تعداد زیادی مأمور آتشنشانی در حال مهار آتشسوزی، در بیرون و داخل ساختمان بودند و عدهای از آنها زیر آوارِ ناشی از فرو ریختن ساختمان ماندند و کشته شدند.
بنابر گزارش اورژانس تهران، آخرین آمار اعلامی از تعداد مصدومان این حادثه ۲۳۵ نفر بودهاست. ۱۸۱ نفر از مصدومان به صورت سرپایی تحت درمان قرار گرفتند و ۵۵ نفر دیگر نیز به بیمارستان منتقل شدند که یک نفر از آنها فوت کرد. ۵۲ نفر نیز پس از بستری در بیمارستان و دریافت خدمات درمانی لازم، ترخیص شدند. آمارهای متفاوتی در مورد مفقود شدگان وجود دارد اما اکثر این آمار بین ۲۰ تا ۳۰ تن است.یکی از آتش نشانان حاضر در زمان تخریب به علت شدت سوختگی در بیمارستان درگذشت. همچنین طبق اعلام رسانههای ایران در روزهای پس از حادثه، پیکر ۱۶ آتشنشان و ۶ شهروند عادی نیز از زیر آوار خارج شده و با این حساب مجموع قربانیان اعلام شده از طرف پزشک قانونی ۲۲ نفر است.
به نوشته ایرنا، ۱۲۰۰ واحد در پلاسکو وجود داشت که بر اساس آمارها ۵۶۰ واحد از آن فعال بودند. بر اساس این گزارش، ۱۵ هزار میلیارد ریال خسارت به این واحدها وارد شدهاست و سه هزار کارگر نیز بیکار شدهاند. به گفته ایسنا به نقل از تقی نوربخش، رئیس سازمان تأمین اجتماعی، تنها نیمی از این کارگران بیمه هستند.
آواربرداری ساختمان پلاسکو جمعه ۸ بهمن ۱۳۹۵ به پایان رسید؛ ۱۷۰۰ کامیون نزدیک به ۲۰ هزار تن نخاله ساختمانی جابهجا کردند.
شرح حادثه
شروع آتشسوزی
در ساعت ۷:۵۹ صبح روز پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵، وقوع آتشسوزی در ساختمان پلاسکو به سامانه آتشنشانی شهر تهران اطلاع داده شد. طبق اعلام مراجع رسمی، ساختمان پلاسکو از طبقه هشتم به بالا دچار حریق شده بود. شدت حادثه به حدی بوده که ترافیک در خیابانهای اطراف را دچار مشکل و اختلال کرده و دود ناشی از حادثه آسمان منطقه را فراگرفته بود.
مدتی پس از حادثه مقامات رسمی خبر از مهار آتش و تحت کنترل بودن آن دادند. ضمن اینکه با مهار دامنه آتش، خطر سرایت به مکانهای دیگر از بین رفته بود. همچنین پس از مهار نسبی آتش در ساعات اولیه، تعدادی از مغازهداران این پاساژ برای خارج کردن کالاهای خود به داخل هجوم بردند.
ریزش کامل ساختمان
در حوالی ساعت ۱۱:۳۳ و در حالی که تعداد زیادی آتشنشان در داخل ساختمان در حال کنترل آتش بودند، کل ساختمان پلاسکو بهطور عمودی ریزش کرد و به صورت کامل تخریب شد. در ساعات نخست پس از ریزش ساختمان، بوی شدید گاز در منطقه احساس میشد و مسئولان شهری احتمال گسترش حادثه را میدادند و از مردم میخواستند محل را ترک کنند.
توالی رخدادها
روز اول حادثه، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵
ساعت ۷:۵۹: گزارش آتشسوزی ساختمان پلاسکو به آتشنشانی اطلاع داده شد.
ساعت ۱۱:۳۳: ساختمان پلاسکو به صورت کامل فروریخت.
روز دوم حادثه، جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵
صبح: یکی از آتشنشانان مجروح در حادثه به نام بهنام میرزاخانی در بیمارستان در گذشت.
هیئت دولت؛ شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۵ را عزای عمومی اعلام کرد.
روز سوم حادثه، ۲ بهمن ۱۳۹۵
جسد دو تن دیگر از آتشنشانان از زیر آوار بیرون آورده شد.
روز پنجم حادثه، ۴ بهمن ۱۳۹۵
جسد ۴ شهروند از زیر آوار بیرون آورده شد. یکی از اجساد بخاطر مناسب نبودن شرایط محیطی و جسد، خارج نشد و به روزهای آینده تا سبک شدن آوار موکول شد.
روز هفتم حادثه، ۶ بهمن ۱۳۹۵
جسد ۸ آتشنشان دیگر از زیر آوار بیرون آورده شد.
مراسم تشییع کشته شدگان این حادثه که قرار بود پنج شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ انجام شود به خاطر پیدا شدن اجساد جدید و درخواست خانوادههای آنها لغو و به تعویق افتاد.
روز هشتم حادثه، ۷ بهمن ۱۳۹۵
۵ جسد از زیر آوار پلاسکو بیرون کشیده شد. جسد شهروندی که در روز ۴ بهمن ۱۳۹۵ یافته شده و به علت مساعد نبودن شرایط محیط، خارج نشده بود در صبح این روز، بیرون آورده شد.
روز نهم حادثه، ۸ بهمن ۱۳۹۵
عملیات آوار برداری در ساعت ۱۸:۰۰ به پایان رسید و عملیات برای ساخت دیوار و دیوارکشی به منظور آزادسازی خیابان جمهوری آغاز شد.[۲۰] در پایان آواربرداری ۱۷۰۰ کامیون برابر با ۲۰هزار تُن نُخاله و آوار ساختمانی به محلی در فاصلهٔ ۵ کیلومتری منتقل شد.
علت حادثه
معاون امنیتی استانداری تهران سهلانگاری انسانی را عامل آتشسوزی این مجتمع دانست و به گزارشهای آتشنشانان در ساعات اولیه اشاره کرد که اتصال سیمهای برق یا روشن بودن گاز پیکنیکی را عامل آغاز آتشسوزی عنوان کردند.
شایعات مبتنی بر عمدی بودن
ساعاتی پس از وقوع حادثه در شبکههای مجازی، شایعاتی مبنی بر احتمال عمدی بودن این واقعه منتشر شد. اما، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران، عمدی بودن این حادثه را رد کرد. سید محمود علوی، وزیر اطلاعات نیز در مورد احتمال تروریستی بودن حادثه اظهار کرد «هیچ نشانه و علامتی از تروریستی بودن این حادثه در دست نیست». سید محمود علوی، وزیر اطلاعات نیز در مورد مشکوک بودن انفجارها گفت: «در این خصوص نمیتوانیم اظهارنظری کنیم».
انفجار در لحظه ریزش ساختمان
بنا به گفته یکی از شاهدان حاضر در ساختمان، یک انفجار شدید در ساعت ۸ صبح در طبقه ۱۱ ساختمان باعث شد که آتش همه جا را فرا بگیرد.
از سویی دیگر، تصاویر ویدئویی گرفته شده از لحظه فروریختن ساختمان، از وقوع چند انفجار پی در پی در لحظه فروریختن ساختمان حکایت دارند. سخنگوی سازمان آتشنشانی نیز از وقوع چند انفجار شدید در داخل ساختمان، لحظاتی پیش از فروریختن ساختمان خبر داده بود. وی در مصاحبهای، عنوان کرد «آتش نشانان در مراحل پایانی عملیات اطفای حریق بودند که ناگهان ساختمان تخریب شد.» وی «چند انفجار شدید» را سبب تخریب کامل ساختمان عنوان کرد.
هیئت گزارش ملی حادثه ساختمان پلاسکو نیز علت آتشسوزی را «در حدی که جمعآوری اطلاعات برای این هیئت امکانپذیر بوده»، اتصال برق و احتمالاً نشت همزمان گاز از کپسول گاز اعلام کردهاست. همچنین علت گسترش آتشسوزی «وجود مقادیر فوقالعاده زیاد پارچه در ساختمان، ارتباط کامل بین فضاها از طریق سقفهای کاذب، پلکان و شفت تأسیسات و گسترش آتش از طریق این فضاها، نبودن هر گونه فضابندی و جداسازی مقاوم در برابر آتش درون و در بین طبقات ساختمان، نبود پلکان اضطراری و وجود اشکال در پلکان و عدم انطباق راه خروج با طراحی صحیح و برابر با اصول ایمنی در برابر آتش، عدم وجود سیستم بارنده خودکار (اسپرینکل) در ساختمان، مشکلات فنی لولههای قائم آتشنشانی و عدم تعمیر و نگهداری صحیح از آنها در دوران بهرهبرداری، نبودن یک سیستم گرمایشی استاندارد و وجود تعداد زیادی کپسولهای گاز پیک نیکی و نیز وجود موانع زیادی برای فعالیت آتش نشانان» عنوان شدهاست. بنا به ادعای این هیئت، نتیجه بررسیهای فنی در زمینه علت اصلی فروریزش ساختمان، منحصراً «آتش» بوده و این هیئت هر گونه فرضیهای مبنی بر وقوع انفجار یا وجود مواد قابل انفجار در هر سطحی را رد کرد.
یکی از اصلی ترین دلایل تخریب ساختمان پلاسکو خرابی پیشرونده بود که به دلیل نوع سازه آن اتفاق می افتد. در این نوع خرابی با از دست رفتن یکی از اعضای سازهای اصلی، سایر اعضاء قادر به تحمل بارهای اضافی نبوده و با خرابی پیدرپی، درنهایت کل ساختمان آوار میشود. مشابه این نوع خرابی قبلاً در حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برجهای شماره یک و دو مجتمع تجارت جهانی نیویورک در آمریکا و آتشسوزی سال ۲۰۰۵ ساختمان ۳۲ طبقه ویندزور در مادرید اسپانیا رخ داده است. [نیازمند منبع]
خسارتهای جانی و مالی
بنا بر گزارش اورژانس تهران، آخرین آمار کل مصدومان این حادثه تا روز ۸ بهمن، ۲۳۵ نفر بود. ۱۸۰ نفر از مصدومان به صورت سرپایی تحت درمان قرار گرفتند و ۵۵ نفر دیگر نیز به بیمارستان منتقل شدند.طبق تخمینهای اعلام شده احتمالاً ۲۵ نفر شامل ۱۵ آتشنشان زیر آوار هستند.
پس از فرو ریختن ساختمان، عملیات آواربرداری برای نجات افراد زنده ماندهٔ احتمالی یا پیکر جان باختگان آغاز شد. جسد دو آتشنشان در بامداد دوم بهمن ماه از زیر آوار بیرون آورده شدند. که یکی از آنها احراز هویت شدهاست. در بامداد ۴ بهمن ۱۳۹۵ از طبقه منفی یک ساختمان پلاسکو جسد ۴ شهروند غیر آتشنشان شناسایی و از زیر آوار بیرون آورده شد. ۶ بهمن ۱۳۹۵ با کمک سگهای پلیسجسد ۸ تن از آتش نشانان از زیر آوار ضلع شرقی خارج شد. در روز پنج شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵ پنج جسد بهمراه جسد شهروندی که بخاطر مشکلات محیطی و جسد امکان خارج شدن نداشت. از زیر آوار خارج شدند. در مجموع تا این لحظه ۱۶ آتشنشان کشته شدهاند. همچنین طبق گزارش پلیس تاکنون ۱۰ شکایت به خاطر مفقود شدن شهروندان به پلیس گزارش شده که جسد ۶ تن طی روزهای گذشته کشف و ۴ نفر دیگر هنوز مفقود هستند.
به منظور شناسایی هویت اجساد بیرون آورده شده از آوار، از خانوادههای مفقودین حادثه نمونه دیانای اخذ شد.
اسامی جانباختگان آتشنشان
نوع تلفات
آتشنشان
کسبه و خدمات ساختمان
نامشخص تفکیک نشده
کشتهشدگان
۱۶
۶
مجروحین
-
-
۲۳۵
مفقودین
-
۴
-
بهنام میرزاخانی که در روز اول حادثه به علت شدت جراحات وارد شده و درصد سوختگی بالا در؛ بیمارستان شهید مطهری درگذشت
علی امینی فرمانده منطقه دو آتشنشانی که در روز دوم بهمن ساعت یک بامداد از زیر آوار بیرون آورده شد.
فریدون علیتبار آتشنشان ایستگاه یک
حسین سلطانی آتشنشان ایستگاه ۱۱۳ تهران که روز ششم بهمن از زیر آوار بیرون آورده شد.
حامد هوائی قوشچی آتشنشان ایستگاه ۲۸ که روز ششم بهمن از زیر آوار بیرون آورده شد.
مجتبی کوهی آتشنشان ایستگاه ۲ تهران که روز ششم بهمن از زیر آوار خارج شد.
حسین حسینزاده آتشنشان ایستگاه ۴۶ تهران که روز ششم بهمن از زیر آوار خارج شد.
رضا نظری آتشنشانی ۱۳ شهر ری
رضا شفیعی آتشنشانی ۱۳ شهر ری
محسن قدیانی
محسن روحانی
ناصر مهر ورز
علی رضا سفی زاده
محمد آقایی
امیر حسین داداشی
علی مستوفی
اسامی جان باختگان قطعی شهروند
محمود محسنی؛ تأسیسات
حیدر پهلوانی؛ خدمات
حبیب شادی؛ خدمات
قاسم شجاعی؛ نگهبان
جواد حسینقلی زاده؛ یکی از شهروندان
کامبیز باقری؛ حسابدار
خسارات
برآورد اولیه خسارت ناشی از آتشسوزی پلاسکو حدود ۱۵۰۰ میلیارد تومان است، اما میزان خسارات هنوز بهطور دقیق مشخص نیست.
از مجموع ۵۶۰ واحد تجاری مستقر در این ساختمان دستکم حدود ۱۰۰ واحد صنفی تحت پوشش بیمه ایران و حدود ۶۰ واحد نیز تحت پوشش شرکتهای بیمه دیگر بودند که تنها ۲۵ درصد از کل این واحدها تحت پوشش بیمه قرار داشتند. دستیار ویژه رئیسجمهور تأکید کرد که کسانی که در این حادثه بیمه نبودهاند؛ بیمه میشوند.
پیامدها و واکنشها
همدردی مردم ایران با آتشنشانان جانباخته.
در زمان حادثه و همچنین زمان فروریختن ساختمان پلاسکو تعداد زیادی از مردم از میدان جمهوری و میدان بهارستان به سمت محل حادثه در حرکت بودند که بعد از گذشت مدت زمانی موجب ازدحام جمعیت شد بهطوریکه که امدادرسانی و تردد خودروهای امدادرسان عملاً با مشکل روبرو شد؛ که با دخالت نیروی انتظامی و راهنمایی و رانندگی و ایجاد محدودیتهایی روبرو شدند. بسیاری از مردم حاضر در محل حادثه اقدام به فیلمبرداری و گرفتن عکس سلفی از خود کردند که در شبکههای اجتماعی واکنش شدیدی به همراه داشت؛ و اقدام به انتشار تصاویری با این عنوان که اگر چند فیلم کمتر گرفته میشد؛ چند نفر بیشتر زندگی میکردند. یا با هشتگ#من_یک_گوسالهام به باز نشر عکسهای سلفی دیگر کاربران در زمان حادثه در شبکههای اجتماعی کردند. عدهای از مردم روی ماشینهای امداد و آتشنشانی اقدام یه فیلمبرداری کردند.
آتشسوزی و در پی آن فروریختن کامل ساختمان پلاسکو در رسانههای بینالمللی بازتاب گستردهای داشت و در خبرگزاریهایی چون: دیلی میرور و بیبیسی، خبرگزاری آناتولی، شبکه خبری تی.آر. تی. خبر شبکه خبری سی.ان. ان. ترک، شبکه راشا تودی، خبرگزاری فرانسه و تعدادی دیگر، تیتر اصلی خبرها بود.
سفیر بریتانیا در تهران و سفارت فرانسه در تهران با ملت ایران و خانواده حادثه دیدگان، ابراز همدردی کردند
همچنین آتشنشانی شهر لندن، جمعی از ایرانیان و آتشنشانان مونترالکانادا، «جامعه آتشنشانی و خدمات ایمنی» و «جامعه آتش نشانان داوطلب» شهر بوسانکره جنوبی، جمعی از آتش نشانان شهر سانتیاگوشیلی با حادثه دیدگان و آتشنشانان ابراز همدردی کردند.
مسئولان و نمایندگان آتشنشانی شهر دوبلین، آتشنشانان پرتغالی، هیئت آتش نشانان ترکیه، آتش نشانان اسپانیایی، آتشنشانان سوئیسی، آتشنشانان ونزوئلایی با حضور در سفارت ایران در کشورهای خود به جانباختگان حادثه آتشسوزی ساختمان پلاسکو در تهران ادای احترام کردند
مردم تهران و دیگر شهرهای ایران نیز با حضور در ایستگاههای آتشنشانی و تقدیم تاج گل و روشن کردن شمع با آتش نشانان و خانوادههای داغدار این حادثه ابراز همدردی کردند.همچنین جمعی از مردم و هنرمندان با حضور در محوطهٔ تئاترشهر به یاد آتشنشانهای حادثه ساختمان پلاسکو شمع روشن کردند.
حواشی
ساعاتی بعد از فروریختن ساختمان خبرهایی منتشر شد مبنی بر اینکه ۴ نفر از زیر آوار پیامک زدهاند که در موتورخانه گرفتار شدهاند. خبر در حالی تکذیب و وجود افراد در آنجا انکار شد که بعد از چند روز سرپرست اورژانس کشور در مصاحبه با شبکه خبر و همچنین خبرگزاری فارس اعلام کردند جنازه ۴ نفر از موتورخانه پیدا شدهاست که با تکذیب سخنگوی میدان خبر را اصلاح کردند اما در گزارش شهردار در شورای شهر معاون او حسینی بدون نام بردن از موتورخانه گفت که ۴ نفر آنجا پیدا شدهاند هرچند روز اول حادثه فوت شدهاند. او گفت که خبر پیامک از زیر آوار باعث شد به کارمان سرعت بدهیم اما در مورد حقیقی بودن این پیامکها اشاره بیشتری نکرد.
۳ بهمن ۱۳۹۵ فردی با لباس مبدل پلیس وارد محدوده امدادرسانی و آوار برداری شد که توسط نیروی انتظامی شناسایی و دستگیر شد. همچنین یکی از کامیونهای حمل آوار و ضایعات ساختمان پلاسکو از مسیر اصلی منحرف و به سمت کهریزک رفته بود که توسط مأموران انتظامی هدایت شد.
جایگزینی و اسکان مجدد کسبهٔ پلاسکو
پس از وقوع حادثه، در حالی که هر یک از مسئولان برای کسبه خسارتدیده ساختمان پلاسکو، پاساژها و نقاط مختلفی را در نظر گرفتند اما کسبه با پراکنده شدن در آن مناطق از جمله یک پاساژ در خیابان جمهوری و همچنین دو نقطه دیگر نیز در حوالی جمهوری مخالفت کردند و بنا به گفتهٔ رئیس اتحادیه پیراهندوزان به نام جواد درودیان نقوسیان، آنها مجتمع تجاری «نور» واقع در تقاطع خیابان ولیعصر - طالقانی را برای اسکان مجدد خود پیشنهاد کردند. نقوسیان گفت:
کسبه خسارتدیده ساختمان پلاسکو حاضرند در مجتمعی مناسب مانند ساختمان مجتمع نور واقع در ضلع شمال غربی تقاطع طالقانی و ولیعصر اجاره بپردازند تا اینکه در دیگر مناطقی نامناسب حتی بهصورت رایگان اسکان داده شوند، چراکه در این صورت بازار پیشینشان که «ساختمان پلاسکو» بود، از بین میرود.
وی در این رابطه اعلام کرد کسبهٔ سابق ساختمان پلاسکو، «مجتمع تجاری نور» واقع در تقاطع خیابانهای ولیعصر و طالقانی را پیشنهاد دادند تا بتوانند در این پاساژ که حدود ۷۰۰ واحد خالی دارد مستقر شوند و رونق را در آنجا ایجاد کنند. وی همچنین اعلام داشت که بنیاد مستضعفان نیز میتواند حدود ۱۰ میلیاردی که پیش از این میخواسته برای آمادهسازی پاساژهای قدس، در نظر بگیرد را بهعنوان پیشپرداخت به بانک پاسارگاد بدهد تا کاسبان پلاسکو بتوانند در این مجتمع مستقر شوند، و اجاره مغازههای مجتمع را نیز خودِ کسبه پرداخت خواهند نمود. فروشگاه قدس میدان خراسان و شهریار مکانهای دیگری بودند، که احتمال انتقال برخی از کسبه به آنجا وجود داشت. در نهایت بنا به گفتهٔ رئیس اتحادیه پیراهندوزان و پیراهن فروشان، مجتبی درودیان، با همکاری بخشهای مختلف دولتی و اتاق اصناف مجتمع نور تهران با حدود ۷۰۰ واحد تجاری خالی، جایگزین مرکز تجاری پلاسکو شد. مقررشد تا مرکز تجاری نور بهعنوان مرکزی موقت برای فعالیت کسبهٔ پلاسکو در اختیار آنها باشد. مجتبی درودیان بابیان اینکه بخشی از اجاره این واحدها توسط بنیاد مستضعفان پرداخته میشود، گفت، ۵۶۰ واحد موردنیاز کسبه در اختیار آنها قرار میگیرد و بر اساس اعلام بنیاد مستضعفان تا پایان ۳۰ اردیبهشت اجاره این واحدها توسط بنیاد مستضعفان پرداخت میشود.
درودیان بیان داشت، سرقفلی ۷۰۰ واحد خالی تجارت این مرکز تجاری به چند بانک واگذارشده و اتاق اصناف طی رایزنیهایی که با صاحبان آن انجام داده، واحدهای خالی این پاساژ را برای فعالیت مجدد کسبه تا آمادهسازی ساختمان پلاسکو در اختیار آنها قرار میدهد. مجموعه پلاسکو متشکل از ۵۷۴ واحد صنفی بود که حدود ۳۹۰ واحد از این تعداد مربوط به اتحادیه پیراهندوزان بودهاست. در کنار ۳۹۰ واحد متعلق به اتحادیهٔ پیراهندوزان، ۱۷۰ واحد از مجموعه پلاسکو مربوط به اتحادیه پوشاک، ۶ واحد مربوط به اتحادیه کشباف، ۴ واحد مربوط به اتحادیه خیاطان و ۴ واحد مربوط به اتحادیه پرنده و ماهی فروشان بودند.«مجتبی درودیان» رئیس اتحادیه پیراهندوزان و پیراهن فروشان تهران در رابطه با اسکان مجدد و آغاز فعالیت کسبهٔ پلاسکو اعلام داشت که ترتیباتی اتخاذشد تا محل استقرار جدید کسبهٔ ساختمان پلاسکو به اطلاع عموم مردم برسد و تبلیغات مناسبی در این رابطه صورت گیرد. اما «بنا به گزارشها خبرگزاری ایرنا»، درمجموع ۱٬۲۰۰ واحد در مجتمع تجاری پلاسکو وجود داشت که بر اساس آمارها تنها ۵۶۰ واحد آنها فعال بودهاست. بخش زیادی از کسبه این ساختمان در صنف تولیدکنندگان و فروشندگان پیراهن بودند که نود و نه درصد آنان، از این واحدها بهعنوان «مرکز پخش» استفاده میکردند، همچنین ۱۸۰ واحد در این ساختمان تولیدکننده و فروشنده دیگر اقلام بودهاند، در این ساختمان ۴۰۰ واحد پیراهندوز، ۶ واحد کشباف، ۸ واحد صنف خیاطان و ۲۰ واحد تولیدی کفش نیز فعال بودهاست.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، از همان صبح پنجشنبهای که ساختمان پلاسکو پس از چند ساعت آتشسوزی، فروریخت، وعدههای بسیاری برای ساماندهی دشواریها و اسکان کسبه آسیبدیده در آیندهای نزدیک داده شد تا آنها «بازار شب عید» را از دست ندهند ولی درحالیکه رئیس اتاق اصناف از اسکان پلاسکو نشینان در مجتمع «نور» خبر داده بود، وانگهی بر پایهٔ مشاهدات خبرنگار ایسنا از مجتمع نور و اظهارات برخی از کاسبان ساختمان پلاسکو، مشکلات، تاکنون حلنشده و آنها هنوز فروشگاهی تحویل نگرفتهاند. بنا به گفتهٔ مجتبی درودیان جایگیری کسبه پلاسکو به دلیل اختلافی که بین قرارگاه خاتمالانبیاء و بانکهای خریدار سرقفلی واحدهای تجاری از این قرارگاه وجود دارد، به تأخیر افتادهاست. رئیس اتحادیه پیراهندوزان و پیراهن فروشان بابیان اینکه بهطور دقیق از جزئیات اختلاف بین قرارگاه خاتمالانبیاء و بانکها آگاه نیست، گفت، قرارگاه خاتم برای حل مشکل قول مساعد دادهاست، اما تا این دم امکان استقرار کسبه ساختمان پلاسکو تا حل دشواری پیشآمده وجود نداشتهاست. درودیان بیان داشت که پس از حل مشکل قرارگاه خاتم واحدهای تجاری را در اختیار بانکهای خریدار سرقفلی قرار میدهد و بانکها هم آن را در اختیار اتحادیه و سپس واحدهای تجاری مجتمع نور در اختیار کسبه پلاسکو قرار میگیرد. در این میان کسبه مجتمع «نور» از آمدن و مستقر شدن کاسبان پلاسکو استقبال کرده و میگویند «حضور کسبه پلاسکو در این مجتمع که بسیاری از واحدهای آن تهی است، مایه رونق بازار این مجتمع خواهد شد و ازآنجاکه شمار واحدهای پوشاک در این مجتمع کمتر از پانزده مورد است، دشواری برای کسی ایجاد نمیشود». به گزارش ایمنا، پیشازاین برای رفع مشکل و بنا بر تصمیمات اتخاذشده در نهاد ریاست جمهوری، با جا گرفتن کسبه حادثهدیده ساختمان پلاسکو در مجتمع تجاری نور تهران از پانزده بهمنماه موافقت شده بود. بر پایهٔ این توافق مقرر شد، تحویل واحدهای مورد اشاره و استقرار کسبه ساختمان از ۱۵ بهمنماه میبود و شهرداری تهران در جهت امکان تفکیک و تقسیم واحدهای بزرگ به واحدهای کوچکتر در صورت لزوم با رعایت نکات ایمنی و با استفاده از مصالح سبک مساعدت لازم به عمل میآورد. گفتهشده در ساختمان پیشینِ پلاسکو واحدهایی با دویست و هفتاد متر نیز وجود داشتهاست ولی در مجتمع نور چنین مساحتهایی وجود ندارد، به هر روی اتحادیهها بسته به گنجایش و تواناییای که در مجتمع نور وجود دارد و همچنین متراژ واحدهایی که کسبه پیشتر در ساختمان پلاسکو داشتهاند، ابراز و روشن میکنند که پلاسکو نشینان در کدام واحدها و با چه گسترهای جایگیر شوند.رئیس اتحادیه پیراهندوزان و پیراهن فروشان بابیان اینکه هفت بانک دارندهٔ سرقفلیِ واحدهای تجاری نور شرکتی را، برای ساماندهی به مسائل مرتبط با این مجموعه تأسیس کردهاند افزود، این شرکت مجری کار بانکها در امر واگذاری واحدهای تجاری به کسبه پلاسکو است. آنطور که مقدم مدیرعامل بانک تجارت به خبرنگاران گفتهاست، مجتمع تجاری نور واقع در تقاطع طالقانی-ولیعصر متعلق به بانکهای تجارت، پارسیان، صنعت و معدن، ملی و سپه است که طی قراردادی با بنیاد مستضعفان در اختیار کسبه سابق در ساختمان پلاسکو قرارگرفتهاست. در نهایت توسط درودیان نقوسیان رئیس اتحادیه پیراهندوزان و پیراهن فروشان اعلام شد، بیش از ۴۰۰ واحد از کسبه ساختمان پلاسکو پیراهندوز و پیراهن فروش و مابقی عضو اتحادیه پوشاک بودهاند و حدود ۶ خیاط، ۵ مغازه فروش البسه کشت بافت و ۲ ماهیفروش نیز در این ساختمانِ آوار شده، وجود داشتهاند که همگی آنها میتوانند به دفتر تعیینشده در مجتمع «نور» مراجعه کرده و با معرفینامهای که از اتحادیهٔ خود میگیرند، واحدهای جای گزینشان را در مجتمع تجاری نور تهران تحویل بگیرند. سرپرست اتاق اصناف ایران نیز بهمنظورِ حمایت بیشتر از واحدهای آسیبدیده پلاسکو، از ارائه فرمان برگزاری نمایشگاههای فروشهای فوقالعاده بهوسیلهٔ واحدهای آسیبدیده پلاسکو برای مردم و خریداران در جایگاهِ نوین آنان یعنی «مجتمع نور» نوید داد. او همچنین اعلام کرد قراردادها برای اجاره واحدهای مجتمع نور بودهاست و اگر کسی بخواهد سرقفلی را خریداری کند اتاق اصناف و اتحادیههای مربوط نهایت کمک را به متقاضی میکنند اما آنها فعلاً مستأجرند و بهصورت موقت اسکان داده شدهاند.
بلاتکلیفی خانواده آتشنشانان
پس از گذشت دو سال از حادثه پلاسکو، دیهای به خانواده آتشنشانان پرداخت نشده و احراز کد شهادت نیز به رغم پیگیری شهرداری برای آنها انجام نشد. حقوق آتشنشانان جانباخته مجرد نیز به طور کامل قطع شد. پدر فریدون علیتبار (یکی از آتشنشانان جانباخته پلاسکو) میگوید که هیچکدام از مسئولین در عمل هیچ اقدامی برای آنها انجام نمیدهند. برادر حامد هوایی (یکی دیگر از آتشنشانان جانباخته پلاسکو) نیز گفته است:
چه الان که دو سال از شهادت این آتشنشانان میگذرد و چه در همان روزها در مراسمهایی که برای این شهدا گرفته میشود، سخنرانان فقط رقیب خود را مقصر میدانند و بر علیه یکدیگر صحبت میکنند.
یادبودها
برپایی نمایشگاه ادای دین هنرمندان تجسمی به قهرمانان پلاسکو
هنرمندان حوزه هنرهای تجسمی در ساعات نخستین این حادثه به منظور همدردی خود با بازماندگان شروع به انتشار آثار تجسمی عمدتاً گرافیک و نقاشی در شبکههای اجتماعی کردند. این آثار سپس در شبکه اجتماعی رسانه هنرگردی نیز منتشر شد و در پی فراخوانی،کلیه آثار که بالغ بر چهارصد اثر ارسالی از سراسر ایران میشد، در نمایشگاهی در روز جمعه هشتم بهمن ماه به عنوان آثار غیرقابل فروش، در گالری علیها با حضور تیمی از سازمان آتشنشانی به نمایش درآمد.این آثار سپس به مرکز آتشنشانی اهدا شدند.
پیشنهاد ساخت ایستگاه آتشنشانی و موزهٔ جانباختگان آتشنشان
در مراسم خاکسپاری کشتهشدگان این حادثه، عدهای با امضای یک طومار خواستار آن شدند که مکان ساختمان پلاسکو دیگر به پاساژ تبدیل نشده و به جای آن یادمان و موزهای برای جانباختگان آتشنشان ساخته شود. یک روز بعد مرتضی طلایی عضو شورای شهر نیز خواستار تأسیس این موزه در مکان سابق ساختمان پلاسکو شد.ساخت و تأسیس یک ایستگاه آتشنشانی مجهز در همان مکان پلاسکو و تغییر نام چهارراه استانبول به چهارراه شهدای آتشنشان، از دیگر پیشنهادها برای جایگزینی بنای پلاسکو بودهاست.
انتشار کتاب با مقدمه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
بازتابی از نخستین دیدگاههای متخصصان و صاحبنظران حوزه جامعهشناسی ایران در خصوص فاجعه انسانی و مادی رویداد پلاسکو در کتاب «جستارهایی در پلاسکو» به کوشش پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطاتوزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و با مقدمه سیدرضا صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده که بنا بر گزارش خبرنگاران تسنیم «بررسی ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و رسانهای حادثهای که منجر به تخریب ساختمان پلاسکو و از دست رفتن سرمایههای انسانی و مالی برخی از شهروندان تهرانی شد، گردآوری علل و عوامل این رخداد تلخ و ارائه راه کارهایی تخصصی از سوی متخصصان علوم اجتماعی کشور، دستمایه انتشار کتابی با عنوان «جستارهایی در پلاسکو» شدهاست.»
ساخت فیلم
فیلم سینمایی چهارراه استانبول با محوریت این حادثه ساخته شدهاست.
تاریخ ارسال پست: شنبه 30 دی 1402 ساعت: 20:01 برچسب ها : سایت,ارس,رزبلاگ,
ابوالفوارس جلالالدینْ شاه شجاع از سلاطین آل مظفر و مشهورترین عضو این خاندان است.
زندگینامه
شاهشجاع در ۲۲ جمادیالثانی ۷۳۳ قمری در یزد متولد شد. وی از جانب مادر به سلاطین قراختاییان کرمان نسب برمیکشید و نظر به همین نسب، با انتصاب به مقام ولیعهدی به دستور پدر، از برادر بزرگتر خود پیشی گرفت. در دوره فرمانروایی پدرش، مبارزالدین محمد، مأموریتهایی به او واگذار شد که امارت کرمان در ۷۵۴ق از جمله آنها بود. او همچنین در فتح شیراز در زمان پدرش، که منجر به برافتادن سلاطین آل اینجو شد، نقشی عمده داشت.
امیر مبارزالدین محمد مظفر، بانی سلسلهٔ آل مظفر و پدر شاهشجاع، چنانکه در دیوان حافظ و دیگر منابع مشهود است، بسیار تندخو و زودخشم بود و در عقوبت دادن، سرعت و خشونت داشت. امیر مبارز در بازگشت از سفر جنگی آذربایجان بر دو پسرش، شاهشجاع و شاهمحمود، و همچنین بر خواهرزاده خود، شاهسلطان، خشم گرفت و دو پسر را به کوری و خواهرزاده را به کشتن بیم داد. پس آن سه تن، سحرگاهی در اصفهان، امیر محمد را فروگرفتند. شاهشجاع بر اسب برنشست و بر سرش، به نشان سلطنت، چتر گرفتند و امیرمحمد را به قلعه طبرک فرستادند و در آنجا کور ساختند.
شاهشجاع، برخلاف پدرش، تعصب مذهبی زیادی نداشت. وی گاهی شعر نیز میسرود. حافظ ابرو نویسندهٔ زبدة التواریخ نقل میکند که امیر مبارزالدین در امر به معروف و نهی از منکر بسیار جدی بود، تا جایی که به طعنه، «محتسب» نامیده میشد و حتی شاهشجاع نیز یک رباعی طعنهآمیز در وصف وی سرودهاست. عین عبارت حافظ ابرو چنین است:
چون امیر مبارزالدین محمد در مملکت فارس استقرار یافت، به تربیت سادات و علما و فضلا مشغول گشته، در امر معروف و نهی منکر مبالغه مینمود، به مرتبهای که هیچکس را یارای آن نبود که نام مناهی و ملاهی برد؛ و مردم را به سماع حدیث و فقه و تفسیر و مواعظ ترغیب میفرمود. حضرت شاهشجاعرا در این معنی رباعی هست و ثبت افتاد.
در مجلسِ دهر، سازِ مستی پست است
نه چنگ به قانون و نه دف بر دست است
رندان همه ترکِ میپرستی کردند
جز محتسبِ شهر که بی می مست است
شاهشجاع ۵۳ سال عمر و ۲۷ سال پادشاهی کرد. بنا به وصیتش، پیکر او را در پای کوه چهل مقام یا چهل دختران به خاک سپردند. کریمخان زند سنگی بر مزار شاه شجاع نهاد که اکنون برجای است.
حافظ شیرازی با شاهشجاع همعصر بود و برخی اشعارش به حوادث دوران حکومت شاهشجاع اشاره دارد:
سلطنت نسبتاً طولانی شاه شجاع در میان دو دورهٔ خونبار حمله مغول و یورشهای تیمور بود. از این حیث، سلطنت او روزگار امن و امید و آسایش مردم بود و بر خاتمه یافتن این روزگار خوش، حسرت بسیار میخوردند. از آنجا که روزگار کودکی شاه شجاع، دورهٔ پایهگذاری سلطنت آل مظفر و لبریز از کشش و کوشش برای بسط و تحکیم این سلطنت بود، وی مجال تحصیل پیوستهٔ علم را در کودکی نیافت. با این حال، وی در علم و ادب و هنر و فضایل باطنی، سرآمد بود. خطش نیکو بود و نثری روان و زیبا و پرظرافت داشت و شعر میسرود و شاعران را مینواخت و دربارش محفل انس و ادب و هنر بود.
زیبایی سیرت و حسن صورت را با مکارم اخلاق و جوانمردی، توأم داشت و برای خوی فرشته گونش داستانهای بسیار نقل کردهاند. برای نمونه نقل کردهاند که یک بار با کوکبهٔ شاهی از میدان مشق نظام بازمیگشت. از آنجا که حسن صورتش زبانزد بود و همگان آرزوی دیدار او را داشتند، پیرزنی از فراز بام فریاد زد: فاطمه خاتون، فاطمه خاتون بیا که شاه شجاع از کوی میگذرد. شاه ایستاد و کوکبه را ایستاند. سبب را پرسیدند و شاه شجاع گفت: دریغ است که آرزوی دل فاطمه خاتون برآورده نشود و دلش بشکند. ایستادم تا او یک نظر مرا ببیند. سپس به راه افتاد و رفت.
وی در هر جنگ که کرد، پیروز بود و ایران را به حدود طبیعیاش بازگرداند و منهای خراسان، بر باقی ایران تاریخی بهطور مستمر یا مقطعی حکم میراند چنانکه قفقاز را نیز گشود و مدتی بر بغداد نیز تسلط یافت.
اگر به مرگ نا به هنگام از دنیا نمیرفت، بعید مینمود که تیمور بر قلمرو آل مظفر پنجه افکند، چنانکه چون در سال ۷۷۶ هجری قمری، امیر اختیارالدین حسن، فرماندار کرمان گزارش دستاندازیهای سپاه تیمور به سیستان را برای شاه شجاع ارسال کرد و از پیشروی تیمور به سوی غرب، ابراز نگرانی کرد، شاه شجاع در پاسخی کوتاه و کوبنده که جزء اسناد افتخار تاریخ ایران است، با نثر موجز و دقیق و پر ظرافتش بر حاشیهٔ نامه نگاشت که:
«امیر اختیارالدین حسن، قَلَق و اضطرابی که در باب محاصرهٔ سیستان نموده، بیتکلّف معلوم داند که… امیر تیمور نویان نگذارد و نخواهد که لشکریان او متعرّض ممالک دوستان و مخلصان شوند و اگر گذارد، معهذا، تأیید کردگار و دل استوار و بازوی کامگار و تیغ آبدار و لشکر جرّار نیزهگذار، در کار است. بسمالله اگر حریف مایی.
گر از یکنیمه جمع آید سپاه مشرق و مغرب
ز دیگر نیمه بس باشد، تنتنهای درویشان
شاه شجاع هرچند که به سبب انتشار اخبار توحشی که تیمور در نبردهایش بر مردمان روا میداشت، از مواجهه با او پرهیز میکرد و حتی این پرهیز از مواجهه را دعای پس از نمازش ساخته بود، اما چنانکه از پاسخ کوتاه وی بر میآید، به رغم اخبار هراسآور کینهکشیهای تیمور، هم به لحاظ روانی و هم به لحاظ نظامی، آمادگی کامل برای برخورد و سرکوب تیمور را داشت و وی تنها کسی در آن مقطع بود که توان و امکانات لازم را برای سرکوب تیمور در اختیار داشت.
چنانکه از مطالعهٔ سیرت شاه شجاع و پدرش امیر محمد و خلف شاه شجاع و برادرزادهاش شاه منصور بر میآید، این خاندان ایرانی پس از سرآمدن کار ایلخانان مغول، عزم بر احیای ایران و اخراج مغولان داشتند، چنانکه پس از مرگ سلطان ابوسعید ایلخان و لشکرکشی جانی بیک مغول به ایران برای سلطنت دوبارهٔ مغولان، چون جانی بیک نامه به امیر محمد فرستاد که باید مطیع ما باشی، امیرمحمد پاسخ او را با فرمان بسیج سپاهیان داد و در حملهای سریع به آذربایجان، نایب جانی بیک را که اخی جوق نام داشت در هم شکست و کشت. شاه شجاع نیز روزگار به کشش و کوشش با مغولان گذراند و از آن پیامش دربارهٔ امیرتیمور نیز عزم جدیش بر مقابله با مغولان آشکار است و شاه منصور نیز بر آن هوا بود که ایالات ایران را یکپارچه کند و خود نه به عنوان پادشاه بلکه چون سربازی بر لب جیحون بنشیند تا تیمور از آن گذاره نکند.
شاه منصور به شاهزادگان آل مظفر و حکام اطراف و حتی سلطان بایزید عثمانی، نامه کرد که مرا هوای سلطنت نیست، هر یک پسری و سپاهی به من دهید تا بر لب جیحون بنشینم و تیمور را نگذارم که از آب گذاره کند. [نیازمند منبع] اما از هیچ سو یاریی نرسید و شاه منصور به سال ۷۹۵ (قمری) حافظ که او را به فتح مژده داده بود، در نبرد با تیمور کشته شد. این نبرد، پایان سلطنت آل مظفر بر ایران بود و با کشته شدن شاه منصور، جمیع شاهزادگان آل مظفر به دستور تیمور گردن زده شدند جز دو پسر شاه شجاع که به سمرقند انتقال داده شدند تا تحت نظر باشند و به مرگ طبیعی وفات یافتند.
مرگ
وفات شاه شجاع در سال ۷۸۶ هجری قمری و در پی یک سفر طولانی جنگی رخ داد. وی که در سال ۷۸۵ برای انتظام امور سلطانیه بدان سامان سپاه کشیده بود، نامهای از اتابک شمسالدین پشنگ، فرماندار ایذج (ایذه) مبنی بر دستاندازیهای شاه منصور از شوشتر به ایذج دریافت داشت. شاه شجاع پاسخ فرستاد که پس از فیصله دادن امور سلطانیه، از راه لرستان عازم شوشتر خواهد شد. در آن حین، درد کهنهٔ پای شاه شجاع که ناشی از آسیب در نبردهای پیشین بود، سربرآورده بود و شاه را در مِحَفّه (تخت روان) میبردند. شاه شجاع به سبب فشارهای فزایندهای که بر اتابک شمسالدین وارد میشد، برای رعایت کوتاهی راه، سپاه خویش را از میان کوههای زاگرس به سمت خوزستان رهبری کرد و در میان راه، اتابک ملک عزالدین، حاکم خرّمآباد را به سبب ابراز تعلق به سلاطین ایلکانی، گوشمال داد و دختر او را به نوا (گروگان در قالب ازدواج) گرفت. از بد حادثه در آن زمستان، برف بسیار بارید و در راههای کوهستانی، آسیب شدید به سپاه و شخص شاه رنجور و بیمار وارد شد و سلامت وی را مختل ساخت، چندان که پس از رسیدن به شوشتر، غرضی که در خاطر داشت، یعنی برداشتن شاه منصور از آن شهر، حاصل نیامد و تنها دیداری میان پادشاه و برادرزاده رخ داد. شاه شجاع از شوشتر، سپاه را به سوی شیراز راند و در ادامهٔ مسیر، سلامت جسمانی وی بحرانیتر شد و وصول اخبار موحش تهاجمات تیمور به خراسان و مازندران نیز ضرباتی سخت بر روان شاه بیمار وارد ساخت، چندان که پس از وصول به شیراز، در روز یکشنبه ۲۲ شعبان سال ۷۸۶ هجری قمری در ۵۳ سالگی (۵۱ سالگی به تاریخ خورشیدی) و در مقطعی که کسی باور نمیداشت، وفات یافت. با مرگ شاه شجاع سلطنت آل مظفر که پس از قرنها حکومت ترکان و مغولان بر ایران، نوید سلطنتی منسجم را به همراه آورده بود، رو به زوال رفت. دو پسر بزرگتر شاه شجاع، سلطان شبلی و سلطان اویس پیش از آن به جرم طغیان بر پدر، دستگیر شده بودند. پس پسر کوچکتر شاه شجاع، سلطان زینالعابدین به جانشینی پدر نشست، اما در برابر تیمور کاری از پیش نبرد و برادرزاده شاه شجاع، شاه یحیی، مقام سلطنت را با منصب امارت از جانب تیمور عوض کرد. پس شاه منصور، برادرزادهٔ دیگر شاه شجاع که برادر کوچک شاه یحیی بود، این خواری را تاب نیاورد و بر شیراز تاخت و از حکم تیمور خارج شد.
جایگاه علمی، ادبی، فرهنگی و هنری شاه شجاع
افراد سه خاندان سلطنتی ایلکانی، اینجو و مظفری، عموماً به علم و ادب و هنر آراسته بودند و دوران فرمانروایی آنان از ادوار درخشان و مولّد در تاریخ ادب و هنر و فرهنگ ایران بهشمار میرود. در این میان، شاه شجاع وضعیت و جایگاهی متمایز داشت و از برجستگیهای بیشتری برخوردار بود. او از خردسالی، حافظ قرآن بود و خط خوش داشت و بر فنون و قواعد دبیری و شاعری مسلط بود و از کودکی و در تمام سالهای سلطنت در مدارس و جلسات درس دانشمندان شرکت میکرد. بسیاری از شاعران قلمروهای دور و نزدیک، مداح او بودند و دربار او از مراکز مهم تجمع شاعران، نویسندگان، هنرمندان و دانشمندان بود که همگی تحت حمایتهای بیدریغ او به تولید آثاری درخشان سرگرم بودند. از معروفترین وابستگان دربار او میتوان به عماد فقیه کرمانی و حافظ شیرازی اشاره کرد. حافظ مانند بسیاری از شاعران آن عصر، مدایح متعددی را به نام شاه شجاع سرودهاست و حتی شماری از اشعار مشهور حافظ به استقبال و پیروی از اشعار شاه شجاع سروده شدهاست. شاه شجاع افزون بر آنکه خود نویسنده و شاعر بود، منتقد ادبی نیز بود و در جلسات ادبی، نقدهای دقیقی را بر اشعار شاعران بزرگی چون سلمان ساوجی و حافظ شیرازی وارد میکرد و همواره میان آنان مباحثات انتقادی در جریان بود و او صرفاً پادشاهی خریدار مدیحه و منفعل در پذیرش آثار شاعران و نویسندگان نبود. منشآت و اشعار شاه شجاع در آن عصر و اعصار پسین، شهرت و رواج فراوان داشت و بسیاری از تذکرههای عصر مظفری، تیموری و صفوی، اشعار فراوانی از شاه شجاع نقل کردهاند که بر اساس این اشعار میتوان شاه شجاع را در گروه شاعران درجهٔ دو تاریخ ادبیات فارسی ردهبندی کرد که با توجه به اشتغال او به سلطنت، مقامی بسیار بالا در شاعری است و از انبوه شاعران حرفهای تاریخ ادب فارسی، بالاتر قرار میگیرد. برخی از رباعیات مشهور او عبارتند از:
گفتم چو تویی به دلنوازی نبود
گفتا غم عشق ما به بازی نبود
گفتم صفت زلف تو میکردم، گفت:
بیهوده سخن بدین درازی نبود
با دل گفتم کای دل شیدا چونی؟
بی ما بر آن دلبر رعنا چونی؟
دل گفت مرا حاجت پرسیدن نیست
من خود برِ دلبرم، تو بی ما چونی؟
چون فصل بهار، عشرت و عیش فزود
از شاخ، شکوفه رخ به خوبی بنمود
اینجا که تو با منی، به آنهام چه کار
و آنجا که تو بی منی، از اینهام چه سود؟
در سر هوس آنکه نگاری آید
در دل غم آنکه غمگساری آید
افسوس بر آنکه اندرین مهلت عمر
کاری بنکردم که به کاری آید
تاریخ ارسال پست: سه شنبه 26 دی 1402 ساعت: 22:28 برچسب ها : سایت,ارس,رزبلاگ,
با لمس لینک بالا آهنگ یکی را دوست میدارم ازهایده را خواهید شنید
متن ترانه
یکی را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نمیداند نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نگاهم رو نمیخواند به برگ گل نوشتم من که او را دوست میدارم ولی افسوس او گل را به زلفه کودکی آویخت تا او را بخنداند
من به خاکستر نشینی عادته دیرینه دارم سینه مالاماله درد اما دلی بی کینه دارم پاک بازم من ولی در آرزویم عشق بازی است مث هر جنبنده ای من هم دلی در سینه دارم من عاشق عاشق شدنم من عاشق عاشق شدنم
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت بگو از من به دلدارم که او را دوست میدارم ولی ناگه ز ابر تیره برقی جستو رویه ماهه تابان را بپوشانید من عاشق عاشق شدنم من عاشق عاشق شدنم
من از بی راه های حله برمیگردمو آوازه شب دارم هزارو یک شب دیگر نگفته زیر لب دارم مثاله کوره میسوزد تنم از عشق امیده طرب دارم حدیث تازه ای از عشق مردانه حلب دارم من عاشق عاشق شدنم من عاشق عاشق شدنم
تاریخ ارسال پست: دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 22:28 برچسب ها : سایت,ارس,رزبلاگ,
فاطمه صولتی (زادهٔ ۱۴ دی ۱۳۳۷) که با نام شهره صولتی شناخته میشود، خواننده ایرانی است. او خواهر شهرام صولتی، خواننده، است.
او در محله سرچشمه تهران متولد شد. پدر او یکی از برجستهترین ویولون نوازان آن دوره بودهاست. شهره هفت سال داشت که از علاقه خود به موسیقی مطلع شد و با حمایت خانوادهاش به هنرستان عالی موسیقی رفت تا با موسیقی آشنایی بیشتری پیدا کند.
زندگی و حرفه
شهره در ۱۵ سالگی به فعالیت هنری علاقه نشان داد. نخستین ترانه او «دختر مشرقی» با شعری از منصور تهرانی و آهنگ محمد شمس بود. نام او پس از ترانهٔ «تو که نیستی» بر سر زبانها افتاد. پس از ورود او به دنیای موسیقی پاپ، کمپانیهایی شروع به قرارداد بستن با او کردند و عکسهای او، روی جلد اوّل برای مجلات هفتگی شد. یکی از عوامل شهرت او اجرا در کابارهٔ میامی بود که در آن زمان هواداران زیادی داشت. او چندین بار نیز در برنامه شوی میخک نقرهایفریدون فرخزاد حضور داشته بود.
الگوی شهره گوگوش بود شهره چندی بعد حرفهٔ سینمایی را دنبال کرد و به همراه داریوش اقبالی در فیلم فریاد زیر آب بازی کرد. شهره یک ترانه برای فیلم ناتمام بادامهای تلخ با همکاری داریوش خوانده بود که با لغو فیلم بعدها این ترانه را بهصورت جدا ارائه کردند و باعث شهرت بیشتر هر دو خواننده شد. نام ترانه «شبگرد (اشک من)» بود.
او تبدیل به ستارهٔ محبوب آن سالها شده بود؛ و در سال ۱۳۵۶ به همراه سعید کنگرانی مجری یک شوی تلویزیونی به نام ستارهٔ باران بودند.
شهره در شهریور ۱۳۵۷ پیش از انقلاب اسلامی برای اجرای کنسرت به آمریکا رفت و بهخاطر تحولات ایران در آنجا ماند. او در آغاز در نیویورک زندگی کرد. پس از یک سال اقامت در این شهر با یک مردایرانی به اسم خسرو نایبی ازدواج کرد و یک دختر بهدنیا آورد. نخستین ترانههایش در خارج از کشور در آلبوم طلسم منتشر شد. او در در سال ۱۳۶۱ به لس آنجلس رفت.
در این مقاله ، دربارهی روز جهانی بادبادک بحث و گفتگو خواهیم کرد. این روز جشنوارهای پرشور و پر از رنگ است که هر ساله در ۱۴ ژانویه جشن گرفته میشود و علاقهمندان به بادبادک با باز کردن بالهای خود برای آسمان افتخار میآورند.
مسابقات بادبادکبازی
روز جهانی بادبادک
در ژانوی هر سال، آسمان رنگی طلوع میکند و بوی خنکی از پرواز بادبادکهای رنگارنگ به مشام میرسد. روز جهانی بادبادک، یک جشن ملی در هند که به سراسر جهان گسترده شده است، به فراخوانی برای فراموش نشدنیترین لحظات شادی و تفریح تبدیل شده است. این رویداد سالانه، فرهنگها و اقوام مختلف را در یک اجتماع جهانی گرد هم میآورد و به همه فرصت میدهد تا در دنیایی از رنگ و شادی، پرواز بادبادکهای خود را آغاز کنند.
در این مقاله، به کاوش در ریشهها و اهمیت روز جهانی بادبادک میپردازیم. همچنین، با نگاهی به جشنوارهها و فستیوالهای مختلف در سطح جهان، تجربه جذابی از پرواز بادبادک و اشتراک در آنها را برای شما معرفی میکنیم. از چین تاریخی تا هند باستان و از آسیا تا سراسر دنیا، همگان در این روز به یکدیگر میپیوندند تا فرهنگ بیمرز شادی و بهار را جشن بگیرند.
جشنواره بین المللی بادبادک
تاریخچه بادبادک: از وسیله نظامی به تفریح جهانی
بادبادک، یکی از اختراعات باستانی چین، با تاریخ دیرینه و جذاب خود، از ابزار نظامی به یک وسیله تفریحی جهانی تحول یافته است. در آغاز، بادبادک به عنوان ابزار نظامی برای اندازهگیری فواصل بین واحدهای نظامی دو کشور یا اطلاعرسانی به کار میرفت. اما با گذر زمان، این هنر به یک وسیله تفریحی برای مردم تبدیل شد و به کشورهای آسیایی، کره شمالی، ژاپن، مالزی، اروپا و قاره آمریکا وارد شد.
تاریخچه بادبادک به سال 400 قبل از میلاد بازمیگردد، زمانی که "مو زی"، اندیشمند معروف، و "لو بان"، استاد نجاری، اولین بادبادک را با استفاده از خیزران و چوب ساختند. این پرنده چوبی، که به نام "مو یوان" شناخته میشد، قابلیت پرواز در هوا را داشت و نشان از توانایی هنرمندان چینی در ساخت بادبادک را دارد.
پس از آن، با گذر زمان، مردم از خیزران و ابریشم به جای چوب، از کاغذ برای ساخت بادبادک استفاده کردند. بادبادکهای کاغذی با نام "جیر یوان" به شهرت رسیدند و این واژه به کاغذ در زبان چینی اشاره دارد. در دوره تانگ، با نصب سوتی در جیر یوان و دمیدن باد به داخل آن، مردم این هنر را برای تفریح و هوازی به کار میبردند.
در سلسله سون (قرن 10 میلادی)، بادبادک چین به مناطق مختلف جهان، از جمله کشورهای آسیایی، کره شمالی، ژاپن، مالزی، اروپا و آمریکا وارد شد. این هنر پرپیچوخم پرواز بادبادک باعث شد که این هنر به یک جذابیت جهانی تبدیل شود و در نمایشگاهها و مراسم مختلف دنیا به نمایش گذاشته شود.
اکنون بادبادک، همچنان یکی از وسایل تفریحی محبوب در سراسر جهان است. با تغییر نگرش از نظامی به تفریحی، این هنر به عنوان یک نماد از آزادی و سرگرمی در ایوانهای هنری جهان شناخته میشود. جشنوارهها و رویدادهای مختلف بادبادک در سراسر جهان هر ساله تعداد زیادی از علاقهمندان به این هنر را به خود جذب میکنند.
پرواز بادبادک
جشنوارههای بینالمللی بادبادک
پرواز دادن بادبادکها در واقع یک نوع ورزش تمرینی برای شاهزادگان و افراد ثروتمند بوده است. با گذر زمان، این فعالیت به یک جشنواره زیبا و جذاب تبدیل شده است که ابتدا در هند، به ویژه در ایالت گُجَرات، برگزار میشد و در سالهای اخیر جلب توجه مردم عادی از سراسر دنیا را به خود اختصاص داده است. این رویداد زیبا به نام اوتارایان "Uttarayan" یا "فستیوال بادبادک" شناخته میشود.
ساکنان گُجَرات چند ماه قبل از شروع مراسم، با انرژی زیادی برای آمادهسازی بادبادکها مشغول به کار میشوند. این جشنواره جذاب به دلیل برگزاری هر ساله و به دلیل زیبایی و انرژی فراوان، میلیونها نفر را به گُجَرات جلب کرده و این شهر را به مقصد گردشگران خود تبدیل کرده است.
فستیوال بادبادک در این منطقه در روز آخر زمستان و همچنین در آغاز تابستان برگزار میشود. این ترتیب به دلیل آن است که تابستان نماد فصل برداشت محصولات کشاورزی است و بادبادکها نمادی از روح خداوند هستند که ما را از خواب عمیق زمستان بیدار میکنند.
مراسم فستیوال بادبادک
مراسمهای بادبادک در سراسر جهان
به غیر از هند، جشنوارههای بادبادک در سراسر جهان برگزار میشوند. از بریتانیا گرفته تا ژاپن و از کانادا تا اندونزی، مردم از این هنر جذاب بهره میبرند. بسیاری از کشورها هر ساله به این رویدادها شرکت میکنند و با ارائه بادبادکهای خلاقانه و متنوع، تنوع فرهنگی و هنری خود را به نمایش میگذارند.
مراسم مهم جشنواره بادبادک در هند
در هند، جشنواره بادبادک به نام "اوتارایان" در تاریخ 15 ژانویه به عنوان Vasi Uttarayan شناخته میشود. این روز نه تنها نشانگر پایان زمستان و آغاز فصل بهار است، بلکه به عنوان یک روز مهم و مراسمی برای خدایان به حساب میآید. جشنواره بینالمللی بادبادک هند دز بسیاری از شهرهای راجستان، گجرات و تلانگانا از جمله جیپور، احمدآباد، اودایپور، سورات، جودپور، وادودارا، حیدرآباد، راجکوت، داکور و نادیاد با شور و شوق زیادی برگزار میشود. رویداد بین المللی بادبادک هر ساله در احمدآباد برگزار می شود و افراد از سراسر جهان را در خود جای می دهد.
موارد دیگر مراسمها و جشنوارههای بادبادک در جهان
علاوه بر هند، بسیاری از نقاط دیگر جهان نیز مراسمها و جشنوارههای بادبادک برگزار میکنند. از هلند گرفته تا بریتول در بریتانیا، از جاکارتا در اندونزی تا واشنگتن در ایالات متحده، هر کجا که باشید ممکن است به این هنر جذاب برخورد کنید.
زمان روز جهانی بادبادک
روز جهانی بادبادک هر سال در تاریخ ۱۴ ژانویه مصادف با 24 دی ماه جشن گرفته میشود. این روز فرصتی است که علاقهمندان به بادبادکبازی از سراسر جهان با یکدیگر به اشتراک لحظات شاد و پرانرژی را برای گذراندن از طریق پرواز بادبادکهای خود داشته باشند.
مکانهای جشنواره بادبادک
چگونه روز جهانی بادبادک را جشن بگیریم؟
روز جهانی بادبادک یک فرصت منحصر به فرد است که افراد از سراسر جهان با هم ارتباط برقرار کرده و لحظاتی پر از شادی و رنگ به اشتراک بگذارند. این روز که هر ساله در تاریخ 14 ژانویه جشن گرفته میشود، فرصتی استثنایی برای پرواز بادبادک و تجربه احساسات مثبت است. در اینجا، به شما نکاتی برای جشن گرفتن این روز فراموشنشدنی معرفی خواهیم کرد.
پرواز بادبادک
برای جشن گرفتن از روز جهانی بادبادک، بادبادک های خود را آماده کنید و آنها را به پرواز درآورید. میتوانید از بادبادکهای خلاقانه و رنگارنگ استفاده کنید و لحظات شادی را در آسمان تجربه کنید.
یادگیری اطلاعات جدید
در این روز، سعی کنید اطلاعات جدیدی درباره بادبادک ها یاد بگیرید. ممکن است در مورد تاریخچه، انواع مختلف بادبادکها یا هنرهای مرتبط با آن تحقیق کنید و اطلاعات خود را به اشتراک بگذارید.
شرکت در جشنواره بادبادک
اگر امکان دارد، در جشنواره بین المللی بادبادک شرکت کنید. این جشنوارهها فرصتی عالی برای تجربه جشن و هنر بادبادک پرواز در محیطی گرم و پرانرژی هستند.
اشتراک در رسانههای اجتماعی
تجربیات و تصاویر خود از پرواز بادبادک را در رسانههای اجتماعی به اشتراک بگذارید. این کار میتواند به افزایش آگاهی از اهمیت و جذابیت روز جهانی بادبادک کمک کند.
برگزاری جشن خصوصی
با دوستان و خانواده خود یک جشن خصوصی برگزار کنید. بادبادکهای خود را درآورید، موسیقی شاد پخش کنید و لحظاتی خاص را با هم به اشتراک بگذارید.
فعالیتهای هنری
اگر علاقه دارید، میتوانید در کنار پرواز بادبادک، به فعالیتهای هنری مرتبط با بادبادک مشغول شوید. نقاشی یا ساخت بادبادکهای دستساز میتواند تجربه جالبی باشد.
مشارکت در ویژهنامهها
در روز جهانی بادبادک، شبکههای تلویزیونی یا رادیویی ممکن است برنامههای ویژهای را به نمایش بگذارند. از فرصت استفاده کنید و این برنامهها را تماشا کنید یا به آنها شرکت کنید.
با این اقدامات، میتوانید از روز جهانی بادبادک به بهترین شکل ممکن بهرهمند شوید و لحظات شاد و خاطرهانگیزی را با دوستان و خانواده خود به اشتراک بگذارید.
جشنواره بادبادک
مطالب جذاب درباره بادبادک
بادبادک، این نماد شادی و پرواز که در فرهنگهای مختلف جهان جای گرفته، دارای ریشهها و کاربردهایی جذاب و نمادین است. از جزایر دریای شمال گرفته تا دوران های باستان چین، این هنر آرامبخش و شگفتانگیز از خود داستانهایی جالب به همراه دارد.
هنر جنگی با بادبادک در چین باستان
در دوران باستان چین، یک ژنرال با پرواز دادن تکههای بامبو باعث شد صدایی شبیه به وزوز و هوهو از آنها بلند شود. این تاکتیک نظامی سبب شد تا سپاه دشمن فکر کند روحها به پرواز درآمده و پا به فرار بگذارند.
بادبادک و روابط با عالم ارواح
«مائوری»ها، بومیان جزایر نیوزیلند، باور دارند که بادبادکها واسطه بین انسان و عالم ارواح هستند. این نگرش نشان از ارتباط عمیق مردم با مفاهیم ماوراءی و متافیزیک دارد.
ماهیگیری با بادبادک در جزایر دریای شمال
در جزایر دریای شمال، مردم از بادبادک به عنوان یک ابزار مفید برای ماهیگیری استفاده میکردند. آنها کرم کوچولویی را به دنباله بادبادک میبستند و تور را به پشت بادبادک میافکندند تا ماهیها را به خود جلب کنند.
پرواز بادبادک برای طول عمر پادشاهان تایلند
در تایلند، پادشاهان بادبادکهای شخصی دارند که هر ساله برای طول عمر پادشاه به وسیله راهب دربار به پرواز درمیآید. این عمل نه تنها نشان از احترام به پادشاه دارد بلکه به عنوان یک رسم بیمرز و ارتباط عمیق با فرهنگ این سرزمین تعبیر میشود.
بادبادک و نماد حیات در کره
در فرهنگ کره ای، مردم اسم و تاریخ تولد فرزند خود را روی بادبادک مینویسند و آن را به پرواز درمیآورند. این عمل نه تنها به عنوان نمادی از شادی بلکه به عنوان نشانه ارتباط با جهان روحانی و تلاش برای زنده نگه داشتن نام خانوادگی خود تلقی میشود.
با همه این نگاهها و کاربردهای مختلف، بادبادک نه تنها یک وسیله تفریحی است بلکه تاریخچه زیبا و نمادینی در افق هنر و فرهنگ جهانی دارد.
سوالات متداول درباره روز جهانی بادبادک
۱- چرا روز جهانی بادبادک جشن گرفته میشود؟
روز جهانی بادبادک به منظور بیدار کردن خدایان از خواب عمیق جشن گرفته میشود و این جشن باستانی ریشههای تاریخی و فرهنگی دارد.
۲- کی و کجا اولین بار روز جهانی بادبادک برگزار شد؟
روز جهانی بادبادک اولین بار در چین برگزار شد و نخستین جشنواره بین المللی بادبادک در سال ۱۹۸۹ افتتاح شد.
۳- تاریخ دقیق روز جهانی بادبادک چه روزی است؟
روز جهانی بادبادک هر سال در تاریخ ۱۴ ژانویه جشن گرفته میشود که با هوا کردن بادبادکها جشن میگیرند.
۴- جشنواره بین المللی بادبادک در سال ۲۰۲۴ کجا برگزار میشود؟
جشنواره بین المللی بادبادک در سال ۲۰۲۴ در ایالت گجرات، احمدآباد برگزار خواهد شد.
۵- چگونه میتوان روز جهانی بادبادک را جشن گرفت؟
روز جهانی بادبادک را میتوان با پرواز بادبادکها، شرکت در جشنوارهها و به اشتراکگذاری اطلاعات در رسانههای اجتماعی جشن گرفت.
ختم مقاله درباره ی روز جهانی بادبادک
با پیشرفت زمان، هنر بادبادک پروازی از یک ابزار ارتباطی تبدیل به یک فرهنگ عالمی شده است. این هنر نه تنها جذابیتهای هنری خود را به نمایش میگذارد بلکه فرصتی برای تبادل فرهنگی و مشارکت جهانی ارائه میدهد. این رویدادها هر ساله بیشتر به یک جشنواره فرهنگی و هنری تبدیل میشوند که مردم از سراسر دنیا را به هم پیوند میدهد.
با بادبادک در آسمان، هر آدمی میتواند خواستهها و آرزوهای خود را به بالاترین نقطه ارسال کرده و لحظاتی پرشاد و بینظیر را تجربه کند. به همین دلیل، در روز جهانی بادبادک، دعوت به پرواز با آرزوها، بهار، و سرگرمی است. به همراه بادبادک خود آسمان خود را باز کنید. با آرزوی پروازی پر از شادی و رنگین، همیشه در آسمان زندگیتان، بادبادکی رنگارنگ پرواز کند.
ما امیدواریم که این مقاله شما را به دنیای زیبا و جذاب بادبادک ببرد و به شما اطلاعات جالبی درباره تاریخچه، هنر و جشنوارههای این هنر فراهم کرده باشد. روز جهانی بادبادک را به عنوان یک فرصت برای پرواز با آرزوها و لحظات خاص در زندگی خود بپذیرید و با بادبادک خود، هر روز را به یک جشن تبدیل کنید.
تاریخ ارسال پست: دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 21:42 برچسب ها : سایت,ارس,رزبلاگ,
تبریز شهری با دستاوردهای تاریخی و سلیقههای غذایی منحصر به فرد
در این مقاله ، به بررسی غذاهای سنتی تبریز میپردازیم. غذاهای سنتی تبریز با تنوع و خصوصیات خاص خود جزو بهترینهای آشپزی ایرانی محسوب میشوند.
غذاهای سنتی تبریز
تبریز به عنوان یکی از شهرهای با تاریخ و فرهنگ غنی در ایران می باشد، البته جاذبههای این شهر به جاهای دیدنی طبیعی و تاریخی محدود نمیشود؛ انواع غذای محلی تبریز از پرطرفدارترین جاذبههای گردشگری این شهر است. غذاهای سنتی تبریز نه تنها تنوع زیادی دارند، بلکه از خوشمزهترین غذاهای سنتی کشورمان محسوب میشوند. بنابراین اگر قصد سفر به این شهر را دارید؛ غذاهای محلی تبریز را فراموش نکنید. بیایید با این غذاها بیشتر آشنا شویم.
معروفترین غذاهای سنتی تبریز
کوفته تبریزی از معروفترین غذاهای سنتی تبریز
"کوفته تبریزی"، یکی از فرهنگهای گرانقدر غذایی تبریز است که در فهرست معروفترین و پرطرفدارترین غذاهای سنتی این منطقه جای دارد. این غذا با عطر و طعمی بینظیر شناخته میشود. برای تهیه کوفته تبریزی، از ترکیب گوشت، لپه و سبزیجات معطر بهره میگیرند. در دوران گذشته، گوشت را در هاون میکوبیدند تا به حالت له درآید. سپس لپه و سبزیجات نیز به این ترکیب اضافه میشد. اما امروزه، گوشت چرخشده به جای گوشت کوبیده شده با هاون به کار میرود.
برای تهیه مواد میانی کوفته، از موادی همچون گردو، آلو، زرشک، پیاز سرخ شده و گاهی اوقات تخممرغ آبپز شده استفاده میشود. پس از مخلوط کردن مواد اولیه، مقداری از آن را برداشته و کمی از مواد میانی را درون آن قرار میدهند تا کوفته به شکل یک توپ تشکیل شود. سپس کوفتهها را همراه با سس خاصی میپزند که از ترکیب رب گوجهفرنگی و زعفران به دست میآید.
غذاهای خاص و محبوب تبریز
کباب بناب یکی از غذاهای خاص و محبوب تبریز
"کباب بناب" یکی از غذاهای خاص و محبوب تبریز است که به شهر بناب در آذربایجان اشاره دارد.
برای تهیه کباب بناب، از گوشت گوسفندی چرب و با کیفیت استفاده میشود. تفاوت این کباب با کبابهای دیگر در اندازه آن است. سیخهای کباب بناب به نسبت به سایر کبابها بسیار بزرگتر هستند و به همین دلیل هر پرس کباب بناب به عنوان یک سیخ در نظر گرفته میشود. این اندازه بزرگ و فراوانی گوشت، به کباب بناب طعم و ارزش خاصی میبخشد.
کباب بناب با روش خاصی پخته میشود تا گوشت کباب خوشمزه و آماده برای سرو شود. این غذا با توجه به خصوصیات خود، یک جاذبه فرهنگی و گردشگری برای آشنایان با فرهنگ و آشپزی تبریز به حساب میآید.
راحت ترین غذاهای محلی تبریز
کوکوی لوبیا سبزیکی از حاضرترین غذاهای محلی تبریز
"کوکوی لوبیا سبز" یکی از حاضرترین و خاصترین غذاهای محلی تبریز است. این غذا به عنوان یک گزینه کمتر شناخته شده و تجربهی آشپزی کمتری در کشور دارد. بسیاری از افراد عادت دارند لوبیا سبز را برای تهیه غذاهایی مانند لوبیا پلو به کار ببرند، اما کوکوی لوبیا سبز به عنوان یکی از بهترین و خاصترین غذاهای تبریز شناخته میشود که مستحق امتحان شدن است. این غذا به ویژه در ماه مبارک رمضان به عنوان یک مهمان خوان روزانه مورد توجه قرار میگیرد.
مواد اولیه کوکوی لوبیا سبز شامل لوبیا سبز، تخممرغ، گوشت چرخکرده، پیاز، هویج و زعفران است. اما میتوان مواد ثانویه را بسته به سلیقه و ترجیحات شخصی تغییر داد. سرآشپزان ماهر تبریزی این غذا را به شکل ته چین در ظروف مخصوص تزئین کرده و از عناصری مانند زرشک برای افزودن رنگ و زیبایی بهره میگیرند.
یکی از ویژگیهای مهم غذاهای تبریز، طراحی و تزئین است که به شکل فوقالعادهای اجرا میشود. طعم بینظیر کوکوی لوبیا سبز به همراه ظاهری دلنشین و زیبا، این غذا را به یکی از جواهرات آشپزی تبریز تبدیل کرده و آن را برای هر کسی که به دنبال تجربههای غذایی جدید میگردد، توصیه میکند
غذاهای سنتی و خاص تبریز
دلمه برگ مو(یپراخ دولماسی) و کلم از غذاهای سنتی تبریز
"دلمه برگ مو" یکی از غذاهای سنتی و خاص تبریز است که در خانههای این منطقه پراکنده شده و اغلب به عنوان یک غذای خاص و خوشمزه شناخته میشود. این غذا نه تنها در تبریز بلکه در سراسر ایران نیز جایگاه خود را دارد و تجربه آشپزی و مزه آن با دلمههای دیگر تفاوتهای زیادی دارد.
برای تهیه دلمه برگ مو از موادی چون گوشت چرخکرده، برنج، سبزیجات مختلف و ادویههای خاص استفاده میشود. پختن این غذا نیز نیازمند زمان و حوصله است، به ویژه در مرحله پیچیدن دلمهها که نیاز به دقت و ظرافت خاصی دارد.
مواد مختلف داخل دلمه ممکن است بسته به سلیقه و ترجیحات شخصی تغییر کنند، و برخی از افراد ممکن است به آنها موادی مانند زرشک و بادام اضافه کنند. برای افزایش خوشمزگی و طعم منحصر به فرد دلمههای تبریز، از سبزیجات محلی مانند شوید، تره و مرزه کوهی استفاده میشود.
غذای خاص و خوشمزه تبریز
علاوه بر دلمه برگ مو، "دلمه کلم تبریزی" نیز یک گزینه جذاب دیگر است که توصیه میشود امتحان شود. این دلمه نیز با چالشها و مراقبتهای خاصی در فرآیند پخت مواجه است و نیاز به حسابی حواستان را جلب میکند. از طرفی، طعم خاص و متفاوت این دلمه، ارزش تلاش برای پختن آن را دارد.
غذای لذیذ از آشپزی تبریز
آبگوشت تبریزی یا قورما شورباسی یک غذای لذیذ از آشپزی تبریز
آبگوشت تبریزی یا قورما شورباسی یک غذای خاص و لذیذ از آشپزی تبریز است. این غذا از ترکیب شورباسی گوشت قرمه، گوشت سردست و لپه به همراه گوجهفرنگی، سیبزمینی، نمک، و زردچوبه تهیه میشود. مواد دیگری مانند تره و تخممرغ نیز به طعم منحصر به فرد این آبگوشت افزوده میشوند.
قورما شورباسی با نان سنگک و همراه با یک کاسه سیر ترشی و سبزی معمولاً سرو میشود. این غذا با ترکیب متنوع مواد و ادویهها به طعم شیرین و تازه ایجاد میکند و جزء محبوبیت غذاهای سنتی تبریز محسوب میشود.
پیشغذای شیک در تبریز
قارنی یاریخ یا بادمجان شکمپر یک پیشغذای شیک در تبریز
قارنی یاریخ یا بادمجان شکمپر به عنوان یک پیشغذای شیک و مجلسی در تبریز شناخته میشود. این غذا با استفاده از بادمجان، گوشت چرخکرده، گوجهفرنگی، رب گوجهفرنگی، سیر، پیازداغ، و جعفری تهیه میشود.
برای تهیه قارنی یاریخ، بادمجانها از وسط نصف میشوند و سپس در تابه با روغن سرخ شده و بهطور مرتب بریزند. در کنار این کار، گوشت چرخکرده نیز با سیر و پیاز داغ سرخ شده و سپس گوجهفرنگی و رب گوجهفرنگی به آن اضافه میشود. این مخلوط بهعنوان سس به داخل بادمجانها پر میشود. سپس تابه را روی حرارت ملایم قرار داده و غذا را برای مدتی درون تابه نگه داشته تا مزهها بهخورد هم بروند.
قارنی یاریخ به عنوان یک پیشغذای خاص و خوشمزه معمولاً در مجالس و جشنهای خاص سرو میشود.
غذاهای خوشمزه و خاص تبریز
خورش هویج از غذاهای خوشمزه و خاص تبریز
"خورش هویج" یا "خورش زردک" یکی دیگر از غذاهای خوشمزه و خاص تبریز است که میز غذا را با رنگ و طعم خود زینت میبخشد. این خورش با ترکیب منحصر به فرد هویج، گوشت یا مرغ، و ترکیبات دیگر تهیه میشود و یکی از خورشهای خوشآبورنگ است که تبریزیها به آن افتخار میکنند.
برای تهیه خورش هویج، ابتدا هویجها به شکل خلالی و ظریف تهیه میشوند و سپس در تابه تفت داده میشوند. گوشت یا مرغ نیز در کنار هویجها تفت میخورند و سپس به آن رب گوجهفرنگی افزوده میشود تا مزه خاصی به خورش بدهد. اضافه کردن آلو به عنوان یک عنصر ترشکننده و سپس افزودن زعفران و آبلیمو، به این خورش طعم ترش و شیرینی خاصی میبخشد.
ترکیبات متنوع این خورش، باعث میشود که همچنین ظاهری فراتر از غذاهای معمولی داشته باشد و در زمان خاصیت خود را نشان دهد. این خورش با ترکیب رنگارنگ هویج، آلو، زعفران و آبلیمو، به عنوان یکی از غذاهای محبوب و دلچسب تبریز، هر میز غذایی را به شکل خاص و زیبا ترتیب میدهد.
غذاهای محلی و خوشمزه تبریز
جغور بغور یکی از غذاهای محلی و خوشمزه تبریز
"جغور بغور" یکی دیگر از غذاهای محلی و خوشمزه تبریز است که تهیهاش نسبت به برخی دیگر از غذاهای محلی آسانتر به نظر میرسد. این غذا از جگر سیاه و سفید گوسفند، دل گوسفند و قلوه تهیه میشود و برای دوستداران مزه دل و جگر گوسفند، یک گزینه جذاب است.
برای پختن جغور بغور، ابتدا پیازها را سرخ کرده و سپس دل، جگر و قلوه را که خرد کردهاید، به پیاز اضافه میکنید. برای افزودن طعم خوشمزه به این غذا، میتوانید از ادویههای مورد علاقهتان استفاده کنید. به طور معمول، از نمک، فلفل و زردچوبه برای ایجاد طعم خاص در این غذا استفاده میشود.
جغور بغور یک غذای سنتی و محلی تبریز است که به عنوان یک گزینه خوشمزه و خاص میتواند میز غذای هر خانهای را تزئین کند و تجربه آشپزی آن به دوستداران غذاهای محلی تبریز پیشنهاد میشود.
آشهای محبوب تبریز
آش آبغوره یکی از آشهای محبوب و معروف در تبریز
"آش آبغوره" یکی از آشهای محبوب و معروف در تبریز است و جزء غذاهای سنتی این منطقه محسوب میشود. برای تهیه این آش، از آبغوره (یا غوره تازه)، بلغور گندم، لوبیا چشمبلبلی و عدس استفاده میشود. آبغوره یک ماده غذایی مفید است که در تبریز به خوبی مورد استفاده قرار گرفته و خواصی همچون رفع عطش، صفرازدایی، کاهش قند و کلسترول خون را داراست.
در زمان پختن آش آبغور، آبغوره را در آخرین مرحله اضافه میکنند، بهطوری که تمام مواد دیگر آش کاملاً پخته باشند. همچنین، از سبزیجاتی مانند تره و جعفری در تهیه این آش استفاده میشود، اما میتوانید بر اساس سلیقه خود، نعنا و گشنیز نیز به آن اضافه کنید.
آشهای معروف در تبریز
آش اوماج یکی از بهترین و لذیذترین آشهای تبریز
"آش اوماج" یکی از بهترین و لذیذترین آشهای تبریز است که به خصوص در فصل زمستان محبوبیت زیادی دارد. این غذای تبریزی به خوبی سرماخوردگی را دور میزند و با ترکیب منحصر به فرد مواد و طعمها، جزء آشهای محبوب و خوشمزه این منطقه به حساب میآید.
واژه "اوماج" در زبان ترکی به معنی رشته است و رشتههای آش اوماج با رندهکردن خمیر مخصوص ایجاد میشوند. عدس تنها حبوبات مورد استفاده در این آش است که به آن طعم خاص و لذیذی میبخشد. آش اوماج شباهت زیادی به آش لخشک دارد، با این تفاوت که رشتههای آش اوماج کوتاهتر و نازکتر هستند.
مواد دیگر مورد استفاده در آش اوماج شامل سبزیجات مثل ریحان، مرزه و تره، همچنین پیاز، فلفل و زردچوبه میشوند. این ترکیب متنوع از مواد، به آش اوماج طعم و آرومی زیادی میبخشد و تجربه چشیدن این آش برای دوستداران غذاهای محلی تبریز لذتبخش خواهد بود.
لذیذترین آشهای تبریز
آش گوجه تبریز یکی از خوشرنگترین آشهای محلی تبریز
"آش گوجه تبریز" یکی از خوشرنگترین و لذیذترین آشهای محلی تبریز است که با ترکیب منحصر به فرد مواد و طعمهای مختلف، جایگاه ویژهای در فرهنگ غذایی این منطقه دارد. مواد اولیه این آش شامل سبزیجاتی مانند تره و جعفری، لوبیا چیتی یا لوبیا چشمبلبلی، گوجه، پیاز خرد شده یا پیاز داغ، بلغور و برنج (برای لعاب غذا) میشود.
برای ترش شدن این آش از آبغوره یا غوره تازه استفاده میشود که به غذا طعم ترش و لذیذی میبخشد. در دست آخر، افزودن رب انار نیز به آش گوجه تبریز میتواند طعم و ارزش آن را افزایش دهد.
آش گوجه تبریز با رنگ زیبا، ترکیب منحصر به فرد مواد، و طعم خاص ترش و لذیذ، یکی از محبوبترین آشهای سنتی این منطقه است و تجربه چشیدن آن برای دوستداران غذاهای محلی تبریز لذتبخش خواهد بود.
محبوبترین غذاهای سنتی تبریز
آش ماست یکی از عمومیترین غذاهای سنتی تبریز
"آش ماست تبریز" یکی از عمومیترین و محبوبترین غذاهای سنتی تبریز است که به شیوههای مختلف در بسیاری از شهرهای ایران نیز پخته میشود. اما در تبریز، این غذا یکی از ثوابت و پایههای سفرهها و غذاهای سنتی به حساب میآید.
برای تهیه آش ماست تبریز، مواد لازم شامل حبوبات نظیر عدس، نخود و لوبیا، برنج، پیاز، سبزیجات مانند سبزی آش معمولی، هویج و کلم برگ، سیبزمینی، آب گوشت و در آخر ماست میباشد. برخی افراد پس از آماده شدن غذا، به جای ماست، با کشک آن را میل میکنند و طبیعتاً رشته نیز به آش افزوده میشود.
آش ماست تبریز با ترکیب منحصر به فرد این مواد، طعمی لذتبخش و دلچسب دارد و از جمله غذاهایی است که بیشتر افراد به طور عمیق از آن لذت میبرند. این غذا نه تنها در فرهنگ غذایی تبریز، بلکه در سراسر ایران نیز جایگاه ویژهای دارد.
آشهای محلی و معروف آذربایجان
آش میوه یکی از آشهای محلی و معروف آذربایجان
آش میوه یکی از آشهای محلی و معروف آذربایجان، به خاطر تنوع مختلف میوههای خشکی که در آن استفاده میشود، شناخته شده است. این آش، خصوصاً با وجود میوههای خشک، دارای خواص زیادی است که به بهبود سیستم گوارش کمک میکند. اردبیل نیز یکی از مناطق دیگری است که این آش در آن تهیه میشود.
برای تهیه آش میوه، مواد اصلی شامل میوههای خشک مانند زردآلو، آلو خورشتتی و آلو قیسی میشوند. در دو شیوه مختلف طبخ این آش، در شیوه اول سبزیها نیز به آش اضافه میشوند، در حالی که در روش دوم از این اضافه خودداری میشود. هر دو روش میتوانند به طعم و خواص منحصر به فرد این آش کمک کنند.
غذای محلی منحصر به فرد در تبریز
داش کلم آشی یک غذای محلی منحصر به فرد در تبریز
داش کلم آشی، یک غذای محلی خاص و منحصر به فرد در شهر تبریز است که تنها در این منطقه تهیه میشود. برای تهیه این آش، از موادی نظیر کلم قمری، پیاز، لپه، بلغور، برنج، تره، جعفری، کروز، گوجه فرنگی، رب گوجه و فلفل استفاده میشود.
یکی از ویژگیهای خاص این آش افزودن کشک به آن است که به آش طعم و ارزش غذایی بیشتری میبخشد. پس از طبخ، آش کلم آشی با نعناع داغ تزیین شده و سرو میشود. این غذا با ترکیب متنوع مواد و ادویهها، یک تجربه مطبوع و لذتبخش از آشهای محلی تبریز را ارائه میدهد.
آشهای تبریز با تنوع مواد مصرفی و ترکیبات مختلف، به عنوان یکی از جذابترین قسمتهای فرهنگ غذایی این منطقه شناخته میشوند و تجربه چشیدن آنها برای دوستداران غذاهای محلی تبریز لذتبخش است.
غذای محلی تبریزی
آش شیله عدس یک غذای محلی تبریزی
آش شیله عدس یک غذای سنتی تبریزی است که با استفاده از عدس، برنج، بلغور، تره، پیازچه، و گوجهفرنگی تهیه میشود. عدس به عنوان یک منبع عالی پروتئین و فیبر مورد استفاده قرار میگیرد و این غذا به دلیل مواد اولیهاش مفید برای تقویت سیستم ایمنی بدن و حافظه معنوی است.
سبزیجات محلی به نام کالش نیز جزو اجزای این آش میشود و برای اینکه عطر و طعم خاصی به آش بدهد. این سبزیجات معمولاً در غذاهای تبریزی به کار میروند و به تره نیز اضافه میشود تا به آش طعم و آرایش بیشتری ببخشد.
آش شیله عدس یک غذای سنتی سالم و مغذی است که از نظر مزه و ارزش غذایی توسط افراد مختلف تحسین شده است.
غذاهای هیجانانگیز در تبریز
آش گوشواره یک غذای سنتی تبریزی
آش گوشواره یک غذای سنتی تبریزی است که از خمیرهایی با شکلهای گوشواره مانند تهیه میشود. نام این آش به دلیل استفاده از خمیرهایی با شکل گوشوارهمانند است. برای تهیه این آش، ابتدا خمیرها را با ترکیب تخم مرغ، آرد و آب تهیه میکنید و به مدت نیم ساعت استراحت میدهید. سپس خمیرها با گوشت پر میشوند و به شکلهای گوشوارهمانند بند میشوند. در نهایت، این لقمههای گوشوارهای در آب و گوجه فرنگی پخته میشوند.
این آش، همانند بسیاری از غذاهای تبریزی دیگر، مقوی و پر از ارزش غذایی است. به دلیل خاصیتهای مفید گوشت، خمیرها و سایر مواد استفاده شده در این آش، ممکن است به عنوان یک غذای خوشمزه و سنتی در میان مردم محلی محبوب باشد.
غذاهای محبوب در تبریز
دیماج یکی از غذاهای هیجانانگیز در تبریز
"دیماج" یکی از غذاهای محبوب و هیجانانگیز در تبریز است که به عنوان یک فینگرفود یا لقمهی دستی معروف است. برای تهیه دیماج تبریزی، میتوانید از موارد زیر استفاده کنید:
مواد لازم:پنیر تبریز،گردو،آب یا دوغ،سبزی خوشبو (مانند تره و جعفری)،پیازچه،نان خشک یا نان لواش تبریزی
طرز تهیه:پنیر تبریز را ریز کنید.گردو را خرد کنید و به پنیر اضافه کنید.سبزیها را هم به مخلوط اضافه کنید.نان لواش خشک یا نان تبریزی را خرد کنید و روی مواد قرار دهید.
کمی دوغ یا آب را به مواد اضافه کنید تا یک مخلوط خمیری به دست آید.حالا مخلوط را قاتی کنید و مثل کوفتههای ریز شکل دهید. دیماج را می توانید با تکههای گردو و سبزی تزئین کنید.
دیماج تبریزی یک لذت خاص و خوشمزه است که معمولاً به عنوان یک پیشغذا یا فینگرفود در میان دوستداران غذاهای محلی تبریز سرو میشود.
غذاهای محلی و سنتی در منطقه تبریز
قیقاناخ یا خاگینه یکی دیگر از غذاهای محلی تبریز
قیقاناخ یا خاگینه یکی دیگر از غذاهای محلی و سنتی در منطقه تبریز است. خاگینه با استفاده از تخممرغ و سبزیهای معطر مثل تره کوهی یا نعنا تهیه میشود. مواد میانی این غذا شامل گردو، هل، پودر گل محمدی و دارچین میباشد. این مواد به خاگینه یک طعم خاص و خوشمزه میبخشند.
خاگینه در منطقه آذربایجان به عنوان نوعی دسر معمولاً سرو میشود. این غذا با ترکیبی از تخممرغ و ادویههای متنوع، به همراه گردو و عناصر دیگر، یک خوراک لذیذ و خاص را ایجاد میکند. به طور کلی، خاگینه یکی از غذاهای خاص و محبوب در فرهنگ غذایی تبریز است که ارزش امتحان کردن دارد.
غذاهای خوشمزه تبریز
سوتی پلو یا شیر پلو یکی از غذاهای خوشمزه تبریز
سوتی پلو یا شیر پلو یکی از غذاهای خاص و خوشمزه تبریز است که در لیست غذاهای سنتی این منطقه جای خاصی دارد. برای تهیه سوتی پلو، برنج به همراه شیر، زعفران، کره و نمک دم میشود. این روش پختن شیر پلو شباهتی به پختن برنج دمی دارد، اما با افزودن شیر و ادویههای خاص، طعم خاص به آن افزوده میشود.
پس از دم کردن برنج، میتوانید سوتی پلو را با ماهی شکمپر و همراه با کشمش و گردو سرو کنید. البته، اگر ماهی مورد علاقه شما نیست، همچنان میتوانید این پلو را با مرغ یا گوشت دلچسب دیگری ترکیب کنید و لذت ببرید.
سادهترین غذاهای تبریز
شوربای تره یا سوزی شورباشی یکی ازسادهترین غذاهای تبریز
شوربای تره یا سوزی شورباشی یکی از سادهترین و در عین حال خوشمزهترین غذاهای تبریز است. این شوربا به دلیل سادگی تهیه و طعم منحصر به فرد خود، طرفداران زیادی داشته است. این غذا از ترکیب تره، سیبزمینی، برنج، گوجه، تخممرغ، روغن و رب گوجهفرنگی به دست میآید.
شوربای تره، علاوه بر طعم لذیذ، میتواند منبعی مقوی و غنی از عناصر مغذی مهم باشد. تره از لحاظ تغذیهای حاوی کلسیم و ویتامینهای مختلف مفید است. با اضافه کردن سبزیهای خوردنی و ترشیها به این شوربا، میتوانید از تنوع و افزایش خواص تغذیهای برخوردار شوید.
خوراکیهای خیابانی محبوب تبریز
یرالما یومورتا یکی از خوراکیهای خیابانی محبوب تبریز
یرالما یومورتا یکی از خوراکیهای خیابانی محبوب تبریز است که در گذشته عمدتاً بر روی گاریها و چرخ دستیها میآوردند و در کوچهها و خیابانها میفروختند. این خوراکی خاص از ترکیب سیبزمینی و تخممرغ تهیه میشود. همچنین، معمولاً با لبو و باقالای پخته شده نیز همراهی میشود.
یرالما یومورتا نه تنها یک خوراکی خوشمزه است بلکه باعث یادآوری خاطرات زیبا از گذشته برای مردم تبریز میشود. این خوراکی معمولاً جزو خیابانیترین و محبوبترین غذاهای تبریز به شمار میرود.
سوالات متداول درباره غذاهای سنتی تبریز
۱. غذاهای سنتی تبریز چه ویژگیهایی دارند؟
غذاهای سنتی تبریز به تنوع و غنای مواد اولیه، استفاده از ادویههای منحصر به فرد و طعمها و مزههای خاصی شهرت دارند.
۲. چه غذاهای سنتی تبریز معروفتر هستند؟
بین غذاهای سنتی تبریز، آش آبغوره، آش ماست، دویماج، قیقاناخ و غذاهای خاص دیگر مانند آشهای میوه و شوربای تره از جمله محبوبترینها هستند.
۳. آش شیله عدس چگونه تهیه میشود؟
برای آش شیله عدس، عدس، برنج، بلغور، تره، و پیازچه به همراه گوجه فرنگی مورد نیاز است. مواد تهیه شده با هم پخته و سپس با تره تزئین میشود.
۴. چرا آشهای تبریز به عنوان غذاهای خاص شناخته میشوند؟
غذاهای سنتی تبریز به دلیل استفاده از مواد محلی، تنوع در طعمها و ادویههای خاص، به عنوان غذاهای خاص و منحصر به فرد شناخته میشوند.
۵. چگونه آش گوجه تبریز تهیه میشود؟
برای آش گوجه تبریز از موادی نظیر تره، جعفری، لوبیا چشم بلبلی، گوجه، پیاز و بلغور استفاده میشود. این مواد با هم پخته و با آبغوره تزئین میشود.
سخن پایانی مقاله درباره غذاهای سنتی تبریز
تا اینجا با غذاهای سنتی تبریز آشنا شدیم؛ از آشپزیهای متنوع و خوشمزه این شهر لذت ببرید. از غذاهایی مانند آش لپه گرفته تا خوراکیهای خوشطعم مانند دویماج و قارنی یاریخ، تنوع غذایی تبریز بازار خود را بهترین شکل ممکن نشان میدهد. با این غذاها، سفر به تبریز به یادماندنی تر خواهد شد. در این مقاله بیتوته با غذاهای سنتی تبریز آشنا شدیم و امیدواریم شما هم این لذت را تجربه کنید. مطمئناً غذاهای تبریزی به یک تجربه گردشگری متفاوت افزوده خواهد شد و خاطرات خوبی را برای شما ایجاد خواهد کرد.
تاریخ ارسال پست: پنجشنبه 14 دی 1402 ساعت: 23:17 برچسب ها : سایت,ارس,رزبلاگ,
سلسله شانگ، یکی از بزرگترین و قدیمیترین سلسلههای تاریخ چین، دورهای فرهنگی و تاریخی بینظیر را نشان میدهد. در این مقاله ، به بررسی جوانب مختلف این سلسله باستانی و تأثیرات بر جامعه و مذهب پرداخته میشود.
سلسله شانگ
سلسله شانگ
سلسله شانگ (یا سلسله یین) یک دوره تاریخی مهم در تاریخ چین بود که از حدود قرن 16 تا 11 پیش از میلاد به طول انجامید. این سلسله به وسیلهٔ تانگ شانگ تأسیس شد و در منطقه دره رود زرد حاکمیت داشت. این سلسله اولین سلسله تاریخ سنتی چین به حساب میآید که توسط شواهد باستانشناسی کاملاً تایید شده است.
خاستگاه سلسله شانگ به زمان هزاره دوم پیش از میلاد بازمیگردد، و این سلسله به تدریج در جایگاهی برجسته در تاریخ و فرهنگ چین قرار گرفته است. کتیبهها و آثار باستانی در خاکستری یین (که به عنوان آخرین پایتخت شانگ شناخته میشود) نشاندهنده ثروت و تقدس اجتماعی این دوران هستند.
شواهد باستانشناسی از حفاری در منطقه یین شامل یازده مقبره سلطنتی اصلی، پایههای کاخها، و اشیاء متنوعی از جمله سلاحهای جنگی و بقایای قربانیهای حیوانات و انسانها است. بیش از ۲۰,۰۰۰ قطعه از اشیاء برنزی، یشم، سنگ، استخوان و سرامیک در این منطقه کشف شدهاند.
مهمترین شواهد نویسندهشده از دوران سلسله شانگ از سایت آنیانگ (Anyang) به دست آمدهاند. این سایت اولین نوشتههای چینی را به دام آورده و برخی از آنها بر روی استخوانهای اوراکل (پوسته لاکپشت، کتف گاو و ...) حک شدهاند. این نوشتهها پیشگوییهای مختلفی را در مورد مسائل مختلف از جمله سیاست، اقتصاد، اعتقادات مذهبی، هنر و پزشکی این دوره ارائه میدهند. این کتیبهها یک منبع ارزشمند برای درک اجتماع و فرهنگ چین در این دوره اولیه محسوب میشوند.
بنیانگذاری سلسله شانگ
کتاب اسناد سلسله شانگ
در آثار کلاسیک چینی مانند "کتاب اسناد"، "منسیوس" و "زو ژوان"، بسیاری از رویدادهای مرتبط با سلسله شانگ ذکر شدهاند. سیما کیان، مورخ سلسله هان، با بررسی اسناد موجود، یک گزارش مستند از سلسله شانگ به عنوان بخشی از تاریخنگاری خود جمعآوری کرد. تاریخنگاری او برخی از وقایع را به تفصیل توصیف میکند، در حالی که در موارد دیگر، فقط نام یک پادشاه ذکر شده است.
یک گزارش نزدیک به هم، اما کمی متفاوت، توسط "سالنامههای بامبو" ارائه شده است. این سالنامهها در سال 296 قبل از میلاد دفن شدند، اما متن تاریخ پیچیده است و صحت نسخههای باقیمانده موضوع بحث است.
در مورد نامگذاری، نام "یین" (殷) توسط سیما کیان برای این سلسله و در نسخه "متن فعلی" سالنامه بامبو هم برای این سلسله و هم برای پایتخت نهایی آن استفاده شده است. این نام محبوب شانگ در طول تاریخ بوده است. از زمان سوابق امپراتورها و پادشاهان توسط هوانگفو می (قرن سوم پس از میلاد)، اغلب به طور خاص برای توصیف نیمه آخر سلسله شانگ استفاده شده است. در ژاپن، کره و ویتنام، شانگ هنوز تقریباً به عنوان سلسله یین شناخته میشود. با این حال، به نظر میرسد که نام "ژو" برای سلسله قبلی بوده است. این کلمه در استخوانهای اوراکل به ایالت به عنوان "شانگ" (商) و پایتخت به عنوان "دایی شانگ" (大邑商؛ "سکونتگاه بزرگ شانگ") اشاره میکند، اما در کتیبههای برنزی غربی "ژو" با قدمت مطمئن دیده نمیشود.
اسطوره بنیانگذاری سلسله شانگ
داستان تأسیس سلسله شانگ در اسطورههای چینی، به ویژه در "سالنامه یین"، توسط سیما کیان توصیف شده است. این اسطوره شامل داستان یک زن به نام جیاندی است که همسر دوم امپراتور کو بوده و یک تخمی را که توسط یک پرنده سیاه رها شده بود، به جیاندی داده میشود. معجزهای رخ میدهد که زن جیاندی زی را به دنیا میآورد، و این زی به نام Qi (契) نیز ظاهر میشود. گفته میشود که زی به یو کبیر کمک کرد تا سیل بزرگ را کنترل کند و برای خدمات او، مکانی به نام "شانگ" به عنوان یک فیف اعطا شد.
دوره دودمانی سلسله شانگ
دوره دودمانی سلسله شانگ
در "Annals of the Yin"، سیما کیان ذکر میکند که سلسله شانگ 13 نسل پس از ژی تأسیس شد. این سلسله در زمانی که تانگ، نوادگان زی، فرمانروای ظالم و بیرحم نهایی شیا را در نبرد مینگتیائو سرنگون کرد، شکل گرفت. مورخی همچنین وقایع دوره سلطنت تانگ را که شامل تای جیا، تای وو، پان گنگ، وو دینگ، وو یی و پادشاه فاسد دی شین است، در "Records of the Grand Historian" بازگو میکند.
دی شین، آخرین پادشاه شانگ، پس از شکست ارتشش توسط وو از ژو، خودکشی کرد. افسانهها میگویند که ارتش او و بردگان مجهزش با پیوستن به شورشیان ژو در نبرد سرنوشت ساز مویه به او خیانت کردند. داستان این نبرد بسیار خونین در رمان "Fengshen Yanyi" از دوران مینگ بازگو شده است.
نوادگان خاندان سلطنتی شانگ پس از فروپاشی
پس از فروپاشی سلسله شانگ، حکومت ژو با اجبار "یین دیهارد" (殷頑) را نقل مکان کرد و اعضای باقیمانده خانواده سلطنتی شانگ را در سراسر قلمرو ژو پراکنده کرد. برخی از این افراد با تغییر نام خانوادگی از "Zi (子)" به "Yin"، نام خانوادگی خود را به "سلسله سقوط" تغییر دادند. این خانوادهها جایگاه اشرافی خود را حفظ کردند و خدمات اداری مورد نیاز را به سلسله ژو ارائه دادند.
پادشاه وو ژو و تأسیس دولت تابع گوژو
پس از این اتفاقات، پادشاه وو ژو (لین جیان)، پسر شاهزاده بیگان، دوک بولینگ شرافت بخشید. Records of the Grand Historian بیان میکند که شاه چنگ ژو با حمایت نایب السلطنه و عمویش، دوک ژو (ویزیچی)، برادر دی شین را به عنوان دوک سونگ با پایتختش محکوم کرد. این عمل به عنوان "نفس سه نسل برای دو پادشاه" شناخته میشد.
سلسله هان شرقی و نوادگان خاندان شانگ
سلسله هان شرقی عنوان دوک سونگ و "دوکی که یین را ادامه میدهد و به آن احترام میگذارد" را به کونگ آن اعطا کرد، زیرا او بخشی از میراث شانگ بود. این شاخه از خانواده کنفوسیوس، جدا از خط اصلی، عنوان مارکیز روستای فنگ شنگ و بعداً دوک یانشنگ را داشت.
دولت تابع گوژو و ادغام قبایل شانگ
یکی از باقیماندههای شانگ دولت تابع گوژو را تأسیس کرد که دوک هوان از چی آن را نابود کرد. بسیاری از قبایل شانگ که پس از فروپاشی سلسله به شمال شرق مهاجرت کرده بودند، در دوره ژو غربی در فرهنگ یان ادغام شدند. این قبایل نقش نخبگانی را حفظ کردند و به اجرای سنتهای قربانی و تدفین شانگ ادامه دادند.
جیزی و تأسیس Gija Joseon در کره
افسانههای چینی و کرهای حاکی از این است که یک شاهزاده ناراضی به نام جیزی، از واگذاری قدرت به ژو امتناع کرده و با ارتش کوچکی چین را ترک کرده است. او بهطور افسانهای دولتی به نام Gija Joseon در شمال غربی کره در طول دوره Gojoseon تأسیس کرد. اما صحت تاریخی این افسانهها مورد بحث قرار دارد.
دین در سلسله شانگ
دین در سلسله شانگ شامل مراسمات مذهبی مانند فال و قربانی بود. مسائلی مانند شمنیسم به عنوان اصلیترین جنبه مذهبی مورد بحث و بررسی بود. قربانیها در این دین شامل شش دسته بودند:
دی، "خدای متعال"
نیروهای طبیعی مانند خورشید و کوهها
اربابان سابق، انسانهای مرده ای که به پانتئون سلسله اضافه شده بودند
اجداد پیش از سلسله
اجداد سلسله
همسران سلطنتی که اجداد پادشاه کنونی بودند
سلسله شانگ باور داشت که اجدادشان تاثیرگذار هستند و برای جلب رضایت آنها، مراسمات فال انجام میدادند. این پیشگوییها شامل شکستن کتف لاک پشت یا گاو برای پاسخ به یک سوال و سپس ثبت پاسخ بر روی استخوان بود. البته نحوه تعیین پاسخ هنوز مشخص نیست، اما اعتقاد به صدا یا الگوی ترکهای روی استخوان وجود داشته است.
به نظر میرسد که سلسله شانگ به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشته و این اعتقاد در مقبرهها با تجهیزاتی همچون کالسکه، ظروف، ظروف قربانی و سلاح نشان داده شده است. دفن یک پادشاه شامل دفن تا صدها انسان و اسب و حتی در برخی موارد تا چهارصد نفر میشد. همچنین، مقبرهها زیورآلاتی همچون یشم داشتند که به عقیده شانگها از پوسیدگی محافظت یا جاودانگی میبخشد.
مذهب شانگ به شدت بوروکراتیک و دقیق بود و استخوانهای اوراکل حاوی توضیحاتی از تاریخ، آیین، شخصیتها، اجداد و سوالات مرتبط با پیشگویی بودند. مقبرهها نیز چیدمان منظمی از استخوانها را به نمایش میگذاشتند که گروههای اسکلتها را با رو به یک جهت نشان میدادند.
برنز کاری در سلسله شانگ
هنر در سلسله شانگ
در طول سلسله شانگ، ریخته گری و ساخت اشیاء از برنز به پیشرفت گسترده ای رسید. برنز به عنوان یک جنس مهم معمولاً برای اقلام مذهبی و تشریفاتی مورد استفاده قرار میگرفت و نه برای اهداف عملی.
در اوایل سلسله شانگ، حدود 1500 سال قبل از میلاد، تولید ظروف برنزی و سلاح در مقیاس بزرگ آغاز شد. این تولید نیاز به نیروی کار زیادی داشت، که باید استخراج، پالایش، حمل و نقل سنگ معدن مس، قلع و سرب را انجام میداد. این نیاز به نوع خود، نیاز به مدیریت رسمی برای نظارت بر کارگران و صنعتگران ماهر را ایجاد کرد.
دربارهای سلطنتی شانگ و اشراف به تعداد زیادی ظرف برنزی مختلف برای مناسبتهای تشریفاتی و رویدادهای پیشگویی مذهبی نیاز داشتند. حتی قوانین تشریفاتی مشخص کرده بودند که یک نجیبزاده یا اشراف با درجه خاص میتواند دارای چند ظرف برنزی از هر نوع باشد. این برنزها همچنین برای اجزای اتصال در ارابههای چرخدار استفاده میشدند که در حدود 1200 سال قبل از میلاد در چین به کار گرفته شدند.
سلطنت شاهان شانگ
پادشاهان سلسله شانگ
در دوران سلطنت شاهان شانگ، استخوانهای اوراکل به عنوان یکی از مهمترین منابع تاریخی مطرح بودهاند. این استخوانها فهرستهای پادشاهان را نشان نمیدهند، اما قربانیهای این پادشاهان و اجداد کنونیشان را ثبت میکنند که با برنامهای استاندارد که توسط محققان بازسازی شده، هماهنگی دارند. محققان، از این شواهد برای جمعآوری فهرستها و شجرهنامههای ضمنی پادشاهان استفاده کردهاند و مطابقت این فهرست با گزارشهای بعدی، به ویژه برای پادشاهان بعدی، را تأیید کردهاند. طبق این فهرست ضمنی، وو دینگ به عنوان بیست و یکمین پادشاه شانگ شناخته میشود.
پادشاهان شانگ پس از مرگ به نامهای مختلفی خطاب میشدند. آخرین کاراکتر هر نام نشاندهنده یکی از 10 ساقه آسمانی بود که همچنین نمایانگر یک روز از هفته 10 روزه شانگ بود که در آن جد قربانی میشد. چون تعداد پادشاهان بیشتر از ساقهها بود، نامها دارای پیشوندهایی مانند "بزرگتر" (大)، "وسط" (中)، "کوچکتر" (小)، "بیرون" (卜)، "جد" (祖)، و دیگر پیشوندهای مبهمتر بودند.
پادشاهان بر اساس نسل به دست آمده از استخوانهای اوراکل، دستهبندی شدهاند. سلطنتهای بعدی توسط دونگ زوبین به گروههای پیشگوی استخوان اوراکل واگذار شدند.
برآورد تاریخ گذاری استخوانهای اوراکل با استفاده از کربن رادیویی صورت گرفته و نتایج در زیر آورده شدهاند. توجه داشته باشید که تواریخ داده شده دارای محدودیتها و عدم قطعیت میباشند. بیش از 80 تا 90 درصد احتمال وجود دارد که فالهای ثبت شده در محدودههای تاریخی مشخص شده صورت گرفته باشند.
جنگ و سلاحهای سلسه شانگ
سلسله شانگ درگیریهای طولانیمدت با قبایل مرزی شمالی به نام Guifang، که به معنای "منطقه شیطان" است، داشت. این تضادها نشاندهنده تدابیر نظامی و فعالیتهای نظامی در زمان شانگ میباشند.
سلاحهای برنزی بخشی جداییناپذیر از جامعه شانگ بودند. پیادهنظام شانگ از انواع تسلیحات سنگی و برنزی بهره میبرد، از جمله نیزههای مائو، تبرهای میلهای یوئه، تبرهای خنجری مبتنی بر میل gē، کمانهای ترکیبی، و کلاههای برنزی یا چرمی مسلح. این سلاحها به عنوان ابزارهای اساسی در جنگ و نبرد استفاده میشدند.
ارابههای جنگی در Yinxu، به عنوان باقیماندههای تاریخی، حاکی از این است که شانگها از طریق استپهای شمالی احتمالاً از منطقه فرهنگ سنگهای گوزن، معرفی شدهاند.
اگرچه مهارتهای نظامی اشراف در نظام نظامی بسیار مهم بود، حکومت شانگ قادر به موبایلسازی گروههای بزرگی از مردم شهری و روستایی به عنوان کارگران و سربازان برای لشکرکشی دفاعی و فتح بود. اشراف و حاکمان ایالتی موظف بودند پادگانهای محلی خود را با تجهیزات و تسلیحات لازم تجهیز کنند. پادشاه شانگ حتی نیروی شخصی به تعداد هزار سرباز را در پایتخت خود داشت و این نیرو را به صورت شخصی به نبرد هدایت میکرد. برای مبارزات مرزی تا سرکوب شورشها، بوروکراسی نظامی ابتدایی برای جمعآوری نیروها از سه تا پنج هزار نفر برای مبارزات مرزی و تا سیزده هزار نفر برای سرکوب شورشها تأسیس شده بود.
سوالات متداول درباره ی سلسله شانگ
۱. چه مدت زمان سلطنت سلسله شانگ بود؟
سلسله شانگ از حدود سال ۱۶۰۰ قبل از میلاد تا حدود سال ۱۰۴۶ قبل از میلاد بر چین سلطنت داشت.
۲. چه جنبههایی از فرهنگ و مذهب در دوران سلسله شانگ بسیار مهم بودند؟
مراسم مذهبی، مانند فال و قربانی، جزء جنبههای اصلی مذهب شانگ بودند. باور به قدرت اجداد و اجرای مراسم فال جهت جلب رضایت آنان از اهمیت زیادی برخوردار بود.
۳. سلسله شانگ چه نقشی در جامعه داشتهاند؟
شانگها نه تنها در زمینههای مذهبی و فرهنگی، بلکه در جوانب نظامی و بوروکراتیک نیز نقش مهمی ایفا میکردند. مراسم فال و استفاده از استخوانهای اوراکل جزء فعالیتهای بوروکراتیک بود.
۴. چه اقلیمهایی با سلسله شانگ درگیر برخورد بلندمدت بودند؟
سلسله شانگ درگیریهای طولانیمدت با قبایل مرزی شمالی به نام Guifang داشت و نیروهای برنزی این سلسله بخشی اساسی از نظام نظامی آن را تشکیل میدادند.
۵. چگونه پادشاهان سلسله شانگ در استخوانهای اوراکل نامگذاری میشدند؟
پادشاهان سلسله شانگ پس از مرگ با نامهایی نامیده میشدند که آخرین کاراکتر هر نام نشان دهنده یکی از 10 ساقه آسمانی و روزهای هفته 10 روزه شانگ بود. این نامها شامل پیشوندهایی همچون "بزرگتر"، "وسط"، "کوچکتر" و دیگر موارد بودند.
سخن آخر مقاله درباره ی سلسله شانگ
در این مقاله به بررسی سلسله شانگ، یکی از دورانهای مهم تاریخ چین، پرداخته شد.سلسله شانگ با غنیترین تاریخ چین همراه بود و نقش بزرگی در تشکیل فرهنگ و تمدن چینی ایفا کرد. با کاوش در این دوران، ما میتوانیم به عمق تاریخ و باورهای باستانی این تمدن برسیم و از ارثیههای فرهنگی شانگ بهرهمند شویم.
تاریخ ارسال پست: سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 23:01 برچسب ها : سایت,ارس,رزبلاگ,
روز مادر روزی است که به یادبود و افتخار مادران در کشورهای مختلف گرامی داشته میشود.
در ملل گوناگون
بعد از اینکه تعطیلات در ایالات متحده از سوی سایر فرهنگها و ملتها پذیرفته شد، تاریخ این روز نیز عوض شد تا با روزی که از قدیم مربوط به مادران بود یا سایر جشنهای ملی، یکی شود؛ مانند «یکشنبهٔ مادر» در انگلستان یا در یونان، جشن ظهور مسیح برای مسیحیان اورتودوکس (۲ فوریه). در بعضی کشورها، این روز به روزی که برای بیشتر مذهبها مهم بود تغییر یافت، مانند روز مریم مقدس در کشورهای کاتولیک؛ یا روز تولد دختر پیامبر اسلام در ایران. برخی کشورها، آن را به روزهای تاریخی خود تغییر دادند، مانند بولیوی که روز جنگ ویژهای را که زنها نیز در آن شرکت داشتند، انتخاب کرد.
در برخی از کشورهای غربی (از جمله انگلستان) دومین یکشنبه ماه مه هر سال، روز مادر نام میگیرد. این ایده توسط جولیا واردهو به آمریکا برده شد و اولین روز ماه ژوئن به عنوان روز مادر تعیین گردید. در سال ۱۹۲۴ کنگره آمریکا دومین روز ماه مه را به عنوان روز مادر تعیین کرد. در ژاپن، زادروز همسر وقت امپراتور به عنوان روز مادر گرامی شمرده میشود. در ایران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ روز ۲۵ آذر به نام روز مادر نامگذاری شده بود. هشدار: کشورهایی که در آنها بهجای روز مادر، روز جهانی زن جشن گرفته میشود با علامت '†' نشانه گذاری شدهاند.
بیشتر کشورهای آفریقایی ابتکار داشتن یک روز مادر را از سنتهای بریتانیا گرفتند؛ اما با وجود این در فرهنگهای گوناگون قارهٔ آفریقا، قبل از دورهٔ حمله اروپاییها به آن، جشنها و مناسبتهای زیادی برای مادران وجود داشتهاست.
آلمان
در دههٔ ۱۹۱۹ آلمان کمترین میزان زاد ولد در اروپا را داشت؛ و روند آن نیز شیب رو به پایین داشت. در آن زمان دلیل این مشکل به کار زنان در بیرون از منزل نسبت داده شد. در آن دوران راهی که به نظر گروههای صاحب نفوذ در جامعه (سیاست مداران چپ و راست، زنان کلیسا و گروههای فمینیست) رسید این بود که باید از مادران قدردانی شود اما بر سر چگونگی آن به توافق نمیرسیدند. تمامی گروهها به این نتیجه رسیدند که مادر بودن را در جامعه با ارزش کنند و ارزشهای مادری را در میان مردم رواج دهند. در سال ۱۹۲۳ در راستای این هدف همگی با (پذیریش به اتفاق آرا) هم به این نتیجه رسیدند که روزی به نام روز مادر (به آلمانی: Muttertag) را گرامی بدارند؛ تعطیلی در روز مادر نیز از آمریکا و نروژ گرفته شد.
استرالیا
در استرالیا، روز مادر در دومین یکشنبهٔ ماه مه جشن گرفته میشود ولی یک تعطیلی عمومی نیست. در این کشور، سنّت دادن هدیه به مادران در روز مادر اولین بار در سال ۱۹۲۴، توسط خانم «جانت هیدن»که ساکن سیدنی بود، شروع شد. خانم هیدن در ملاقاتی که از یک بیمارستان[n ۳] در نویینتون داشت، بیمارانی را دید که همگی مادرانی بسیار تنها و فراموش شده بودند؛ او برای اینکه آنها را خوشحال کند سعی کرد که از سوی بچههای مدرسههای اطراف و مراکز تجاری محلی، نیروی پشتیبانی جمعآوری کند تا کمک مالی کافی برای دادن هدیه به تمام آن مادران تنها، فراهم شود. سال به سال میزان کمک جمعآوری شده توسط مراکز تجاری محلی و حتی شهردار بیش تر شد تا جایی که امروزه، در روز مادر، هدیه دادن به مادران بسیار معمول شدهاست. مردم استرالیا، معمولاً صبحانه را برای مادر خود به رخت خواب میآورند و بهطور سنتی در روز مادر به مادرشان گل داودی را که ویژهٔ فصل پاییز است هدیه میدهند.
افغانستان
در افغانستان روز مادر همه ساله در ۲۴ جوزا تجلیل میشود
از سال ۱۳۳۹، ۲۵ آذر سالروز تأسیس کانون حمایت از مادران و نوزادان به عنوان روز مادر گرامی داشته میشد. این انجمن در سال ۱۳۱۹ به فرمان رضا شاه ایجاد شده بود.[نیازمند منبع] پس از انقلاب ۱۳۵۷ تاریخ این روز تغییر کرد، برخی معتقدند این تغییر، برای جلوگیری از حرکتهای جنبش زنان و تغییر شکل سنتی خانوادهها صورت گرفتهاست.
اما بر بنیان کتابهای «آثارالباقیه» و «التّفهیم» ابوریحان بیرونی، «زینالأخبار» گردیزی، «شرفنامه» نظامی گنجوی و «شاهنامه» فردوسی در فرهنگ ایران روز زن و روز مادر همزمان با جشن اسفندگان در پنجم اسفندماه بودهاست. «اسفند» یا «اسپند» در فارسی، «سپندارمت» یا «سپندارمد» در پهلوی و «سپَنتَ آرمَیتی» در گاتها یکی از فروزههای اهورامزدا و در اوستای نو نام یکی از امشاسپندبانوان است که در جهان مینُوی نماد دوستداری و بردباری و فروتنی اهورامزدا و در این جهان نگهبان زمین و باروری و سرسبزی آن است. در گاهشماری ایرانی، دوازدهمین ماه از سال و پنجمین روز از هر ماه «اسفند» نام دارد، از اینروی در روز اسفند از ماه اسفند یا پنجم اسفندماه، در آستانه بهار طبیعت و نو شدن زمین جشن اسفندگان برپا میشود.
ایتالیا
روز مادر در ایتالیا برای اولین بار در ۱۲ مه سال ۱۹۵۷ در شهر آسیزی جشن گرفته شد. انتخاب چنین روزی، ابتکار اوتلو میگلیوسی، کشیش کلیسای محلهٔ توردیبتو[n ۴] بود. این جشن بسیار موفق بود به گونهای که یک سال پس از آن روز مادر در سراسر ایتالیا جشن گرفته شد؛ و پس از آن نیز، همواره در دومین یکشنبهٔ ماه مه بزرگ داشته شد.
بلغارستان
در بلغارستان روز مادر ۸ مارس، همزمان با روز جهانی زن است.
پاکستان
در پاکستان، روز مادر دومین یکشنبهٔ ماه مهاست. در این روز بسیاری از رسانههای گروهی (شبکههای تلویزیونی) با ساز و آواز و برنامههای ویژه این روز را جشن میگیرند. پاکستانیها در این روز با دادن هدیه و متنهای زیبا به مادرانشان این روز را جشن میگیرند؛ و کسانی که مادرشان را از دست دادهاند، برای آنها دعا میکنند و به جای آن به کسانی که دوستشان دارند احترام میگذارند.
پرتغال
در پرتغال، روز مادر یا «Dia da Mãe» یک روز تعطیلی غیررسمی است که هر سال در اولین یکشنبهٔ ماه مه برگزار میشود و گاهی با روز کارگر همزمان میگردد.
در جمهوری چک روز زن تا قبل از فروریختن دیوار برلین، سال ۱۹۸۹ جشن گرفته میشد. پس از استقلال کشور در سال ۱۹۹۳، جمهوری چک تصمیم گرفت که روز مادر و روز ولنتاین را جشن بگیرد. اما از نظر مردم چک، این دو روز بیش تر جنبهٔ تجاری و ساختگی دارند و از محبوبیت کمی برخوردارند. البته امروزه میزان فروش گل در روز زن به میزان آن در روز مادر و روز ولنتاین نزدیک میشود.
زلاند نو
در زلاند نو، روز مادر دومین یکشنبهٔ ماه مهاست و روز تعطیلی عمومی نیست.
ژاپن
در ژاپن در دوره شووا، روز مادر، زادروز ملکه کوگو مادر امپراتور آکیهیتو بود؛ در روز ۶ مارس. گرامی داشت روز مادر در سال ۱۹۳۱ زمانی که اتحادیهٔ زنان شاهنشاهی تشکیل شد، مورد بحث قرار گرفت. در سال ۱۹۳۷ اولین جلسهٔ «ستایش مادران» در ۸ مه برگزار شد و حدود سال ۱۹۴۹، جامعهٔ ژاپن تصمیم به جشن گرفتن روز مادر در دومین یکشنبهٔ ماه مه گرفت؛ مانند دیگر کشورها. امروزه در روز مادر مردم به یکدیگر انواع گل مانند میخک و رز را به عنوان هدیه میدهند.
جهان عرب
روز مادر در بیشتر کشورهای عربی روز ۲۱ مارس (آذار) (با نام (به عربی: عيد الأم) در تونس (به عربی: عيد الأمهات))است. این روز اولین بار در مصر توسط روزنامهنگاری به نام مصطفی امین در کتابی با نام Smiling America در سال ۱۹۴۳ معرفی شد؛ اما از فکر او چشم پوشی شد تا اینکه مصطفی امین داستان مادر بیوهای را شنید که تمام زندگی اش را صرف بزرگ کردن پسرش کرد تا روزی که پزشک شد، ازدواج کرد و بدون آنکه یادی از مادرش کند و از او حقشناسی کند او را تنها گذاشت؛ این امر امین را بر آن داشت تا روزی با نام روز مادر را به همه معرفی کند. فکر او ابتدا به وسیلهٔ رئیسجمهور وقت جمال عبدالناصر، به سخره گرفته شد ولی پس از آن او کمکم مجبور به پذیرش این روز شد و در نهایت روز مادر برای اولین بار در ۲۱ مارس ۱۹۵۶ جشن گرفته شد. این تلاش در دیگر کشورهای عربی نیز صورت گرفت.
زمانی که مصطفی امین بازداشت و زندانی شد، تلاش شد تا نام «روز مادر» به «روز خانواده» تغییر کند چون همیشه حکومت سعی میکرد تا مانع از یادآوری نام مؤسس آن در ذهن مردم شود. در نهایت هیچیک از این تلاشها به نتیجه نرسید و مردم عرب روز مادر را جشن میگیرند و سرودهای سنتی نیز که در آن برای مادران میخوانند بسیار شهرت یافت.
فرانسه
در فرانسه به دلیل هشدارهایی که به کم بودن میزان زاد ولد در این کشور بود؛ در بین سالهای ۱۸۹۶ تا ۱۹۰۴ تصمیم گرفته شد تا از مادران خانوادههای بزرگ قدردانی شود. سربازان آمریکایی جنگ جهانی اول که در فرانسه جنگیده بودند، تعطیلیهای آمریکا را در فرانسه بسیار شناسانده بودند؛ آنها هر سال در روز مادر تعداد زیادی نامه به کشورشان میفرستادند که اتحادیهٔ فرانسوی-آمریکاییها برای این روز کارت تبریک آماده کردهاست. در سال ۱۹۱۸ شهر لیون تصمیم گرفت روزی به نام «روز مادران» (به فرانسه: journée des Mères) را جشن بگیرد اما در نهایت تصمیم بر آن شد تا «روز ملی مادران خانوادههای پرجمعیت» (به فرانسه: Journée Nationale des Mères de familles nombreuses) جشن گرفته شود. این عنوان تأثیر مبارزه با کاهش جمعیت بیشتری نسبت به عنوان آمریکایی داشت. در سال ۱۹۲۰ دولت فرانسه با دادن نشانهای افتخار به مادران خانوادههای بزرگ، این روز را به عنوان روز مادران خانوادههای بزرگ، رسمیکرد.
در سال ۱۹۴۱ با دعوت فیلیپ پتن، دولت ویشی در زمان جنگ، این روز را به عنوان سیاستی برای تشویق خانوادههای بزرگ، گرامیداشت. امروزه در روز مادر از تمامی مادران، حتی آنها که خانوادهٔ کوچکی دارند قدردانی میشود. در سال ۱۹۵۰ قانونی تصویب شد که به واسطهٔ آن باید بهطور رسمی از مادران فرانسوی قدردانی میشد و مبلغی به آنها پرداخت میشد؛ این گرامیداشت باید در آخرین یکشنبهٔ ماه مه در روز جشن مادران (به فرانسه: Fête des Mères) انجام میشد. البته اگر روز عید پنجاهه با این روز همزمان میشد جشن مادران به اولین یکشنبهٔ ماه ژوئن منتقل میشد. در سال ۱۹۵۶، بخشی از بودجه برای این کار کنار گذاشته شد. در سال ۲۰۰۴ مسئولیت این کار بر عهدهٔ وزیر مسئول خانواده گذاشته شد.
در طول دههٔ ۱۹۵۰ دلایل بزرگداشت این روز، مانند حس وطنپرستی یا افزایش تعداد تولد فراموش شد، امروزه روز مادر بیشتر به یک رویداد تجاری تبدیل شدهاست.
کانادا
در کانادا روز مادر در دومین یکشنبهٔ ماه مه جشن گرفته میشود (البته این روز یک تعطیلی رسمی نیست) به این صورت که افراد به مادرشان یا مادربزرگشان یا زنان ویژه در خانواده هدیه میدهند و جشن کوچکی برگزار میکنند. در دیگر ملتهای غربی مانند آمریکا، انگلستان و استرالیا جشن روز مادر بسیار کوچکتر است؛ مردم کانادا به مادران خود بیشتر ابراز محبت میکنند.
مجارستان
در مجارستان روز مادر در اولین یکشنبهٔ ماه مه جشن گرفته میشود.
نیکاراگوئه
در نیکاراگوئه، روز مادر یا «Día de la Madre» از سالهای اول دههٔ ۱۹۴۰ در ۳۰ مه جشن گرفته میشود؛ این روز از سوی رئیسجمهور وقت «آناستازیو سوموزا گارسیا» انتخاب شده بود، چون این روز، روز تولد مادر زن او، خانم «کازیمیرا ساکازا» بود.
یونان
در یونان روز مادر در دومین یکشنبه ماه مه جشن گرفته میشود.
تاریخ ارسال پست: سه شنبه 12 دی 1402 ساعت: 22:34 برچسب ها : سایت,ارس,رزبلاگ,
غذاهای سنتی بهبهان، یک تجربه ذائقی منحصربهفرد در میان گونه های فرهنگی ایران است. در این مقاله با طعم و مزههای خاص و متفاوت غذاهای سنتی این ناحیه آشنا خواهیم شد. از گِونَه تا نان بلوط، هر غذا یک داستان مهم از فرهنگ و زندگی این منطقه را روایت میکند.
غذاهای خاص بهبهان
غذاهای محلی و سنتی بهبهان
غذاهای محلی و سنتی همواره نمایانگر فرهنگ و تاریخ یک منطقه بوده و در جامعههای روستایی به خصوص اهمیت ویژهای دارند. در منطقه بهبهان نیز، غذاهای سنتی با ویژگیهای خود، از جمله آب اناری (اوانوری)، آب باقلا (اوباقله)، آب پیازی (اوپیوزی) و دیگر غذاهای محلی به یاد ماندنی هستند.
غذاهای سنتی بهبهان نه تنها طعمهای لذیذی ارائه میدهند بلکه قصههای دیرینهای از ارثیه فرهنگی را نیز در خود جای دادهاند. با هم همراه شوید تا به دنیایی از غذاهای محلی و سنتی بهبهان سر بکشیم.
آب اناری (اوانوری)
در این غذا، انار به دانههای خرد شده تبدیل شده و در آب جوشانده میشود. نان ریز نیز به این آب اضافه میشود و این غذا به خصوص در روستاهای مختلف منطقه به عنوان یک غذای محلی معروف است.
آب باقلا (اوباقله)
در تهیه این غذا، باقلا پوستکنده و له شده، با پیاز سرخکرده، روغن و ادویه مخصوص ترکیب میشود. سپس نان خرد شده به صورت ترید میل میشود، که نمادی از طعم منحصر به فرد این غذاست.
غذاهای محلی بهبهان
آب پیازی (اوپیوزی)
در این دسته، پیاز سرخکرده با ادویه و آرد مخلوط و به صورت مایع رقیق درآورده میشود. سپس نان خرد شده به این مخلوط افزوده شده و میتوان آن را به عنوان یک غذای سنتی در بهبهان و شهر تشان دانست.
دو پیازه
در این غذا، سیبزمینی آبپز شده و پیاز سرخ شده به آن افزوده میشود. این ترکیب با ادویههای مختلف و نمک، فلفل و زردچوبه سفتی خاصی به غذا میبخشد و معمولاً در فصل پاییز تهیه میشود.
توله یا پنیرک
این غذا با استفاده از گیاهان و سبزیهای بومی تهیه میشود. گیاهی به نام توله یا پنیرک به همراه سایر اجزای غذا مثل روغن، پیاز، رب انار و نمک در آب پز شده و مصرف میشود.
سنتیترین غذاها بهبهان
گوينه (گِونَه)
گندم خرد شده و آبپز شده به همراه ماست خورده میشود. این غذا نشاندهنده استفاده از مواد اولیه محلی و سنتی در تهیه غذاهای منطقه است.
آب ماهی (اوموهی)
ماهی پاک شده و با سبزی و آرد در آب جوشانده میشود. سپس نان خرد شده به آب ماهی افزوده میشود و این غذا به صورت ترید میل میشود.
آش کارده یا حره
آش کارده با استفاده از گیاهی به نام کارده و نیمکوب یا نیمدانه برنج تهیه میشود. این غذا به ویژه در فصل زمستان مورد استفاده قرار میگیرد.
اوربنیک (wrebenik)
دانههای ربنیک در آب جوشانده شده و سپس با اضافه کردن پیازداغ، خرده برنج و شکر یا شیره خرما، آبپز شده و با نان خرد شده میل میشود. این غذا به عنوان یک غذای پاییزی محبوب در منطقه شناخته میشود.
تشتکی
این غذا با ترکیب گوشت گوسفند، پیاز، زردچوبه، فلفل سیاه و قرمز، گوجه چهارقاچ شده، چوب دارچین و زنجبیل، آبپز میشود. سپس با اضافه کردن لوبیای پختهشده، سیر خرد شده و برنج خیس خرده، این غذا به صورت کته درآورده و دم میکنیم.
دُنگو غذای محلی بهبهان
آش دنگو یک غذای محلی است که از حبوبات مختلف نظیر عدس، لوبیا چشم بلبلی، لیزک (گیاهی دارویی در فصل بهار در استان کهگیلویه و بویراحمد)، ماش، نخود و گندم به همراه ادویه، زردچوبه، نمک و آب تهیه میشود. این آش به دلیل حاوی حبوبات و مواد مغذی، در فصل زمستان مورد ترجیح مردم استان است، چرا که به تصور آنان برای سرماخوردگی مناسب بوده و انرژی لازم را فراهم میآورد.
آشنایی با غذاهای محلی بهبهان
برزنگک غذای محبوب صبحانه در بهبهان
برزنگک یک غذای محبوب صبحانه است که از گندم، کشمش، لپه، گوشت و دنبه به همراه پیاز، نمک و ادویه تهیه میشود. با افزودن سرکه و شکر، این غذا خوشمزه و مفید در درمان برخی بیماریها از جمله چربی خون بالا، یبوست، سرطان روده، و ناراحتیهای عروقی میشود.
لِوی غذای مقوی و خوشمزه در بهبهان
لوی یک غذای مقوی و خوشمزه است که از گوشت شیر بز یا گوسفند و گاوی تازهزائیده تهیه میشود. این غذا در زمستان و فصول سرد سال برای افزایش انرژی و ارامش به مصرف میرسد. تازهترین گوشت و شیر باعث مزه خاص و لذیذ لوی میشود.
غذاهای معروف بهبهان
کَلگ و ماست
کلگ یک غذای محلی است که از برگ و پوسته و میوه بلوط آسیاب شده به همراه ماست تهیه میشود. این مخلوط به صورت پودر خشکشده یا بهصورت کشک درآمده و به دلیل خواص درمانی، برای درمان بیماریهایی چون اسهال، بواسیر، دردهای معده، زخم معده، سرفه، یرقان، کمخونی، و نرمی استخوان مفید است.
انواع شله از غذاهای سنتی و محلی بهبهان
شله ماسی یا شله دویی یک غذای سنتی و محلی است که از دوغ و برنج بههمراه پونه و پیازداغ تهیه میشود. با اضافه کردن کره محلی، این غذا به عنوان یک مزه محلی و خاص در این منطقه شناخته میشود.
شِلَه شیری (یا شُلَّه شیری /شیر برنج)
در طبخ محلی، شله شیری یا شیر برنج به عنوان یک غذای لبنی محسوب میشود. ابتدا برنج در آب جوشانده شده و سپس شیر به آن افزوده میشود. این غذا، علاوه بر سادگی در تهیه، بسیار خوشمزه و محبوب است.
مشهورترین غذاهای بهبهان
شله ماشکی (ماشی)
شله ماشکی از ماش و برنج تهیه میشود. ماش به حدی جوشانده میشود تا پوسته آن باز شود و سپس برنج به آن افزوده میشود. این خوراک معمولاً در فصل زمستان تهیه میشود.
شله کشکی
در تهیه شله کشکی، کشکها خرد میشوند و در آب به مدت معینی خیس میشوند. سپس برنج در آب جوشانده شده به آن اضافه میشود و پس از پخت کشکها و برنج، این مواد با هم مخلوط شده و تا آمادهشدن با حرارت کم پخته میشوند.
مشهورترین غذاهای بهبهان
کله جوشک یا کلک سوز
این غذا از دوغ تهیه میشود. ابتدا پیاز و پونه در روغن تفت داده و پس از قرمز شدن پیاز، دوغ به آن اضافه میشود. غلیظ و سبزرنگ شدن دوغ، نشانگر آمادهبودن کلهجوشک است. این غذا معمولاً در مناطق گرمسیری در فصل بهار توسط عشایر مصرف میشود.
شله توله از غذاهای سنتی بهبهان
در تهیه شله توله، ابتدا توله سرخکرده و به برنج آبکش شده اضافه میشود. گاهی هم توله را خرد کرده و با برنج مخلوط میشود تا با هم پخته شوند.
شله بِسُری(یا بن سرخ)
بن سرخ یک گیاه گلدار و وحشی است که برای درمان دردهای شکمی، رماتیسم، سنگ کلیه و سرماخوردگی مورد استفاده قرار میگیرد. این گیاه به تازگی یا خشک شده با برنج پخته میشود.
شله کَنگَری
کنگر نوعی گیاه کوهی است که در فصل زمستان و بهار میروید. شله کنگری اغلب با پیاز سرخشده، ذرت، گوشت گوساله و ادویه تهیه میشود. این غذا بهصورت پلو سرو میشود.
شله بیلَهَری
بیلهر یا کندل کوهی گیاهی است که به صورت خام یا آبپز به همراه برنج در غذاها استفاده میشود. این گیاه در قدیم بیشتر بهصورت تازه خرد شده و با برنج پخته میشد.
دمپختک
این غذا از مواد اولیهای مانند برنج و ماش یا برنج و عدس و یا افزودنیهای دیگر تهیه میشود. ابتدا ماش یا عدس و یا افزودنیهای دیگر مثل لوبیا را درون آب جوشانده تا نرم شوند، اما پوسته آنها باز نشود. پس از آن، برنج به مواد اضافه شده و تا زمانی که همه مواد نرم شوند، آبکش کرده و دم میکنند.
شله گندمی
برای تهیه شله گندمی، گندم را در آسیاب نیمه کرده و مانند پلو آن را طبخ میکنند.
شیرینیها و شربت های محلی بهبهان
حلوای شیره
این حلوا بر اساس روش حلواهای معمولی تهیه میشود، اما بهجای شکر از شیره خرما استفاده میشود.
پاليلقي (پاليلاقی)
در این دسر، خرما را در ظرفی چینیده و روی آن مخلوطی از روغن و آرد ریخته و بعد از مخلوط کردن، مصرف میشود.
فل از شیرینی های سنتی بهبهان
برای تهیه فل، خرما را با کنجد مخلوط کرده تا خرما و کنجد بهطور کامل با هم مخلوط شوند و بهصورت خمیر درآید.
این تنقلات محلی از تنقلات معروف و متنوع منطقهی بهبهان و تشان هستند. این غذاها و شیرینیها نهتنها تنوع دارند بلکه طعم خاص و منحصر بهفردی دارند که جذابیت خود را حفظ کردهاند.
نان شیرینی
این نان از مواد سادهای مانند آرد، شکر، و زردچوبه تهیه میشود. مواد را با هم مخلوط کرده و به شکل نان شیرین روی صفحهی فلزی میپزند. این نان به صورت خشک مصرف میشود و معمولاً در فرارسیدن نوروز یا در مراسم خاص و عروسیها تهیه و به عنوان هدیه به خانهها ارسال میشود.
حلوای سه
در تهیه حلوای سه، اردها را در دیگ ریخته و با دستگاهی آنقدر زمین میزنند تا تفالهها جدا شوند. این تفالهها همان حلوای سه یا حلوای سیاه هستند که با خرما میخورند.
حلوای نشاء
گندم را سه روز در آب خیس میگذارند تا کاملاً خیس شود و باد کنند.
سپس گندم را با چرخ یا دست له مینمایند و در آبکش میگذارند تا تنها تفاله در آبکش بماند.
در زیر آبکش، دیگی را میگذارند تا شیره گندم در آن بریزد.
شیره گندم را در سینیهای بزرگ ریخته و نشاسته محلول تهنشین شود.
سپس آب زلال را روی آن میریزند و محلول را در آفتاب خشک میکنند.
در این مرحله، نشاسته گندم بهصورت کلوخههای کوچک سفیدرنگ درمیآید.
مقداری از این نشاسته را در کاسههای آب حل کرده، روغن را گرم میکنند.
محلول آب و نشاسته را در روغن ریخته و شکر اضافه میکنند.
در ادامه، هل و گلاب را اضافه کرده و حرارت را ملايم میکنند تا حلوای نشاسته گندم آماده شود.
انواع نان های سنتی بهبهان
در گذشته، هر خانه یک چاه یا جایگاهی به نام ساج یا تاوه داشت که با استفاده از وسیلهای فلزی نان را میپختند. نان لری یا نان تیری از جمله نانهای محلی است که بهصورت دایرهای و قوامی نرم تهیه میشود. این نان معمولاً خشک نگهداری میشود و قبل از مصرف کمی آب به آن افزوده میشود تا نرم شود.
نان بلبل/بَلبَل / بَلبَلی
در حین پختن نان معمولی، یک نان دیگر به نام بَلبَل یا بلبلی نیز درست میکنند که مچه آن دو برابر مچه نان معمولی است. این نان را با روغن محلی یا کره آغشته کرده و میخورند.
بَلبَل كلخنگي
این نان به همان روش بلبل درست میشود با این تفاوت که در خمیر آن کلخنگ اضافه میشود.
بَلبَل کنجدی
نان بلبل کنجدی نیز با همان روش بلبل تهیه میشود ولی با اضافه کردن کنجد به خمیر آن.
شُل شُلو
این نان با خمیری کاملاً رقیق تهیه میشود و ممکن است دانههای انار یا پیاز به آن اضافه شود. مصرف آن گاهی به تنهایی به عنوان یک غذا روزانه صورت میگیرد.
گرده
گرده یک نوع نان شیرین و مطبوع است که به شکلی شبیه به کلوچه درست میشود. خمیر آن از خمیر نان معمولی تهیه میشود.
گرده زِرخِلی (نان زیر خاکستر)
برای تهیه گرده زرخلی، ابتدا آرد گندم را با آب مخلوط کرده و خمیر درست میکنند. سپس خمیر را در یک ظرف رویین یا روحی قرار داده و زیر خاکستر میگذارند. اندازه پهنای ظرف موثر در اندازه و نرمی گرده است.
تبدون
نان تبدون یا بلبل حلقالهای به این صورت تهیه میشود که ابتدا خمیرش را با دوغ یا مادهای که باعث ترشی خمیر میشود ترکیب میکنند. سپس خمیر را چانه درآورده و با دست آن را پهن میکنند و در ماهیتابه قرار داده و با روغن سرخ میشود.
نان بلوط (نون بلی / بلیت / بلوت)
دانههای بلوط یا بلیت را خشک کرده و سپس آسیاب میکنند.
آرد بلوط را در دیگ حاوی آب گرم خیس میکنند.
آرد را در سبدی بنام سالوت قرار داده و روی آن پلاس میپوشانند.
بعد از سه شبانهروز، آب را ریخته و آرد را میخشکانند.
آرد را با آب خمیر میکنند و روی ساج یا تاوه گذاشته و پهن میکنند.
نان بلوط با کلهپاچه، دوغ، ماست و سبزیها میخورند.
نان قندی
نان قندی در مواقع خاصی مانند عید پخته میشود. از آرد گندم و به اندازه کافی شیر یا شکر برای شیرینی استفاده میشود. خمیر آن با شیر جایگزین آب آمیزش میشود و گاهی زردچوبه نیز اضافه میشود.
نان برکو
برای تهیه این نان، عصاره بلوط یا کلگ را با آرد گندم مخلوط کرده و خمیر درست میکنند. سپس خمیر را روی ساج پهن میکنند. این نان بزرگتر از نان بلوطی است و به شکلی شبیه به نان لواش با رنگ قهوهای روشن میباشد.
سوالات متداول درباره غذاهای محلی و سنتی بهبهان
1. غذاهای محلی بهبهان چه خصوصیاتی دارند؟
غذاهای محلی بهبهان از مواد اولیه محلی و طبیعی تهیه میشوند، اغلب با استفاده از محصولات کشاورزی محلی و اقلیمی. این غذاها از نظر طعم و مزه به ویژگیهای خاص و منحصربهفردی برخوردارند.
2. غذاهای معروف سنتی بهبهان چیستند؟
میان غذاهای محلی و سنتی بهبهان، کلهپاچه، گوشت بز با نخودچی و ناهید، قیمهای با ماست، شله گندمی، و گِرده از جمله غذاهای محبوب و معروف هستند که در این منطقه تهیه و مصرف میشوند.
3. چگونه آمادهسازی شله گندمی انجام میشود؟
برای تهیۀ شله گندمی، گندم را در آسیاب نیمه کرده و بهصورت پلو طبخ میکنند. سپس شله آماده شده را به همراه روغن و آرد در ظرفی چیده و مخلوط میکنند تا بهصورت خمیر درآید.
4. آیا نان بلوط یکی از غذاهای معمول بهبهان است؟
بله، نان بلوط یکی از غذاهای محلی و سنتی بهبهان است. این نان از دانههای بلوط تهیه میشود و معمولاً با کلهپاچه، دوغ، ماست و سبزیها میخورند.
5. نان قندی چه جایگاهی در غذاهای عید بهبهان دارد؟
نان قندی معمولاً در مواقع خاصی مانند عید در بهبهان پخته میشود. از آرد گندم و شکر یا شیره برای شیرینی استفاده میشود و معمولاً با زردچوبه به آن رنگ زیبا میدهند.
توصیه پایانی مقاله درباره ی غذاهای سنتی بهبهان
با آشنایی با این گونههای لذیذ از غذاهای سنتی بهبهان، توصیه میشود که خود را به سفری ذهنی به دل این فرهنگ غنی و متنوع ببرید. گشت و گذار در بازارها، تجربهی آشپزی محلی، و اشتراک داستانهای آدمهای این سرزمین، تجربهای خاص و خوشایند از سفر شما خواهد بود. این تجربه فراتر از غذاهاست؛ این یک سفر فرهنگی است که باعث ارتقاء دانش شما از تاریخ و فرهنگ این منطقه خواهد شد.
تاریخ ارسال پست: شنبه 09 دی 1402 ساعت: 13:59 برچسب ها : سایت,ارس,رزبلاگ,
توران مهرزاد با نام اصلی فاطمه بزرگمهری راد (۱ مهر ۱۳۰۹ – ۲۸ آذر ۱۴۰۲) بازیگرتئاتر، سینما و تلویزیون، دوبلور و گویندهرادیو اهل ایران بود.
زندگینامه
توران مهرزاد با نام تولد فاطمه بزرگمهری راد، سال ۱۳۰۹ در تهران متولد شد. او خواهر ایران بزرگمهری راد، دوبلور است. او فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۲۳ در عرصه تئاتر زیرنظر عبدالحسین نوشین آغاز کرد و از بازیگران اصلی گروه نوشین در تئاتر فردوسی و تئاتر سعدی بودهاست. وی بازی در نمایشهای رادیویی را از سال ۱۳۳۵، فعالیت در دوبله را از سال ۱۳۳۸، بازی در سینما را از سال ۱۳۴۷ با فیلم تنگه اژدها به کارگردانی سیامک یاسمی و بازی در تلویزیون را از سال ۱۳۵۲ آغاز کرد. او اولین گویندهٔ زنی بود که در رادیو دعای صبحگاهی خوانده است.
درگذشت
توران مهرزاد در روزهای پایانی عمر، دچار افت اکسیژن و تنگی نفس شد. او بعد از دو روز بستری در بیمارستان پاستورنو، تهران شامگاه سهشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۲ در سن ۹۳ سالگی درگذشت.